بینایی از «من» انسان است نه از «تن» او، و به همین دلیل است كه در هنگام خواب كه چشمان انسان بسته است باز هم چیزهایی را میبیند كه بعداً در بیداری با آنها روبهرو میشود. و نه تنها بینائی مخصوص مَن انسان است، بلکه همه ادراكات، مخصوص «من» یا «نفس» انسان است. نفس است كه میبیند، ولی با چشم، و نفس است كه میگوید، ولی با زبان.
عرض کردم گاهی اتفاق میافتد انسان با خودش میگوید: «من قبلاً این صحنه را دیدهام!» و با كمی دقت متوجه میشود كه آن صحنه را در خواب دیدهاست. خود بنده نیز در خواب دیدم كه به كرمانشاه رفتهام و به معلمان دینی آنجا درس میدهم. در خواب در حین درسدادن، یك آدم قد بلندی كه لباس کردی پوشیده بود و موهای سرش تا شانهاش میرسید، بلند شد و به بنده اشكال گرفت و من هم در همان خواب جوابش را دادم. مدتی گذشت تا اینكه از من دعوت شد كه به كرمانشاه بروم و به معلمان دینی آنجا درس بدهم. موقعی كه درس میدادم اتفاقاً موضوع درس درباره رؤیای صادقه بود! همان فرد كه از معلمان استان كرمانشاه بود و من قبلاً او را در خواب دیده بودم! برخاست و اشكال گرفت. قبل از این كه پاسخش را بدهم، به او گفتم من خودِ شما را در خواب دیدم كه اشكال گرفتی و همین قیافه را هم داشتی! بنده آن مرد را در بیداری اصلاً ندیده بودم اما همین كه اعتراض كرد، به خاطرم رسید كه او را در خواب دیدهام.
در هنگام خواب دیدن به خصوص در رؤیاهای صادقه در حالی كه «بدن» انسان در رختخواب است، «من» او در صحنههایی حاضر میشود كه بعداً همان صحنهها در عالم بیداری حادث میگردد. ولی او در خواب آن صحنهها را با چشم نفسِ خود میبیند، بدون اینکه چشمِ مربوط به بدن او در آن صحنه همراه او باشد. پس ادراكات مخصوص «نفس» انسان است و داشتن یا نداشتن «بدن» در حقیقتِ انسان دخالتی ندارد.