تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

مقدمه

1- نمی‌دانیم چه شد که تصمیم گرفتیم مباحث «آشتی با خدا» را چاپ کنیم. هر کدام از دوستان تصمیم گرفتند یکی از جلسات را از نوار پیاده کنند و بعد از پیاده‌شدن بحث‌ها شوقی در ما ایجاد شد که خوب است آن‌ها را به صورت کتاب در آوریم، در حالی که نمی‌دانستیم چرا. بالاخره با ناشی‌گری تمام کار را شروع کردیم و هرکدام بدون هیچ تجربه‌ای کار مقدمات چاپ کتاب را شروع نمودیم تا بالاخره فعلاً کتاب در اختیار شما است.
2- مطالب کتاب برای خود ما مفید بود و به واقع پنجره تازه‌ای بر روی ما گشود تا به جای پای گذاردن در جاده‌های تکراری و خسته‌کننده، با راه‌های فتح‌ناشده و بِکر و روح‌افزا روبه‌رو شویم و به سوی وطنی که فوق این وطن‌های معمولی است قدم برداریم، در خود وطن بگیریم و به اَمن‌ترین وطن، یعنی در آغوش خدا سیر کنیم و خود را از همة هراس‌ها آزاد نماییم و خدا را میهمان دل‌های خود گردانیم و به وسعت نور الهی وسعت یابیم، و در آن حال ما باشیم و خدا و هرچه را می‌خواهیم و هرکه را می‌جوییم آن‌جا بیابیم، زیرا هرکس خود را نشناخت و از خود رانده شد، بی‌خود نشد، بلکه بی‌خدا شد، و بی‌خدایی اوج بی‌خودی و بی‌ثمری است. آیا معنی بی‌پناهی جز این است؟ پس هرگز نمی‌شود از خدا گریخت، جای دیگری نیست، با خودبودن و با خدابودن عشق است و دیگر هیچ، در شوق به سوی حق اگر جان نسپاری، جانت را می‌ستانند.
3- در راه آشتی با خدا به جای آن‌که خدا را بخری و خدا مال تو شود، توسط خدا خریده می‌شوی و تو مال خدا می‌شوی و در این راه همه‌چیزت را می‌دهی چون خریده شده‌ای، چنان خراب می‌شوی که دیگر نتوانندت ساخت، و چنان ساخته می‌شوی که نتوانندت خراب کرد.
4- آن‌هایی که جز ظاهر را نمی‌بینند نمی‌توانند با خدا آشتی کنند و آن‌هایی که در کنار دیوار عشق الهی منزل کنند، آشتی با خدا حرارتی وصف‌ناپذیر به آن‌ها می‌چشاند که هرگز نمی‌خواهند از آن گرما در آیند.
5- راه آشتی با خدا بسته نیست، چون بیش از آن‌که ما با خدا آشتی کنیم، او با ما آشتی کرده است. اگر عشق و آشتی از او شروع نمی‌شد هیچ موحدی در عالم نبود و همه جا میدان ظهور شیطان بود.
6- آشتی با خدا، عشق را به منزل اصلی خود می‌رساند تا ما در دوست‌داشتن سرگردان نباشیم. معلوم نیست ما منتظریم تا آشتی از او شروع شود و یا او منتظر است تا آشتی از ما شروع گردد. قصه آشتی با خدا قصه به‌سرآمدن انتظار است، انتظاری که نمی‌توان از آن گذشت، از همه‌چیز می‌توان گذشت ولی از انتظارِ آشتی با خدا نمی‌توان، این آغازی است که انتهای آن ابتدای سفر به سوی بی‌نهایت خوبی‌ها است.
7- در آشتی با خدا نیت و رفتن و رسیدن سراسر نور است، و جز با نور نمی‌توان به‌سر برد.
8- اگر آشتی با خدا از او شروع شده، که چنین است، پس او را با ما کاری هست، می‌خواهد در ما خود را ببیند، بیا؛
جاروب کن خانه و پس میهمان طلب
آیینه شو جمال پری‌طلعتان طلب
اگر تو با خدا آشتی نیستی، بشتاب که او با تو آشتی است.
9- آشتی با خدا آن‌گونه راهی است که امامانِ معصوم(ع)می‌نمایانند، نه دانستن خدایی که فیلسوفان از آن خبر می‌دهند. آری آشتی با خدا راه است و تو را بدان راه خوانده‌اند، هر که را این راه نداده‌اند، هیچ نداده‌اند، و محال است راه بیفتد.
10- آشتی با خدا دعوتی است برای برگشت به خود، اما خودی که دل‌دادة خدا شده و همة امیدها در او شعله‌ور گشته است. ما از همان روز که آفریده شدیم، با خدا آشتی بودیم، از خود غافل شدیم که از خدا غافل گشتیم. پس آشتی با خدا، آشتی با خود است و همة خود را به صحنه‌آوردن برای ارائه به خدا، و همة ما بندگی است و نداری، در آشتی با خدا نداری‌های خود را آورده‌ایم تا این آشتی صورت گیرد.
به امید آشتی با خدا از طریق نظر به نداری‌های خود
گروه فرهنگی المیزان