تربیت
Tarbiat.Org

پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

مقدمه بحث

موضوع دیگرى كه با مبحث عبادات رابطه مستقیم دارد، فلسفه عبادت است. مقصود عرفان اسلامى، رساندن انسان به حقیقت توحید است. انسان كامل كسى است كه به عالى‌ترین مراتب توحید نائل شود، منتهى رسیدن به حقیقت توحید یا در مقام بحث و نظر است كه مباحث «عرفان نظرى» را تشكیل مى‌دهد یا در مقام رفتار و عمل است كه تحت عنوان «عرفان عملى» مى‌گنجد.
سخن این است: عبادات و رفتارهایى كه در سیر و سلوك عرفانى توصیه مى‌شود چگونه انسان را به «توحید» مى‌رساند، فلسفه این رابطه چیست؟
معمولا مربیان عرفانى براى هدایت افراد به مسیر تكامل دستوراتى عبادى صادر مى‌كنند، اما كمتر در مقام تبیین فلسفه این دستورات و چگونگى كمك آنها در رساندن انسان به شهود نهایى بر آمده‌اند.
در این گفتار تلاش مى‌كنیم، تا حد ممكن، فلسفه سیر و سلوك و عرفان عملى و رسیدن به توحید حقیقى از دیدگاه اسلام را تبیین كنیم، اما قبل از هر چیز باید اصطلاح «توحید» و مراتب آن تا حدودى روشن شود تا سپس معلوم گردد كه مقصود از «توحید حقیقى» چیست.
در مورد واژه «توحید» سه اصطلاح وجود دارد: توحید ذات، توحید صفات و توحید افعال.
مقصود از توحید ذات این است كه: خدا یكى است و دوگانگى و تثلیث و شرك به هر صورت و گونه‌اى كه باشد مطرود است.
‌( صفحه 215 )
مقصود از توحید صفات: وجود نداشتن صفاتى خارج از ذات یا زاید بر ذات الهى است. تمامى صفات كمالیه عین ذات اوست.
«توحید در افعال» نیز این گونه تفسیر مى‌شود كه: تمامى افعالى كه در هستى صادر مى‌شود، از ذات مقدس خداست و خداى متعال در كارهاى خود به هیچ كمكى نیاز ندارد.
متكلمین، فلاسفه و عُرفا، هر سه دسته در اصل این تقسیم بندى مشتركند به اعتقاد فلاسفه و متكلمین، مراحل توحید نظرى به ترتیب عبارتند از: توحید ذات، صفات و افعال كه هر یك از دیگرى كامل‌تر است. به اعتقاد عُرَفا كه در صدد تبیین مراحل سیر و سلوك عملى‌اند، ترتیب این مراتب درست بر عكس است؛ یعنى، از توحید افعالى شروع و به توحید ذاتى ختم مى‌شود. سالكى كه در مقام عمل و شهود است، اولین مرتبه‌اى كه به آن مى‌رسد توحید افعالى است. اولین حقیقتى كه «مى‌یابد» این است كه افعال، منحصراً از خداى متعال صادر مى‌شود؛ به عبارت دیگر، فرمانده این جهان به‌طور كلى خداست و دست قدرت او در همه جاى هستى مشهود است. او در اولین قدم این حقیقت را مى‌یابد كه وراى تمامى حركات و سكنات و افعال و تغییرات و تحولاتى كه در عالم وجود رخ مى‌دهد دست خداست و این در حالى است كه انتساب افعال به فاعل نزدیك را نفى نمى‌كند. انسانى كه به این مرحله راه یافته است روزى، مرض و شفا، هدایت و ضلالت و هر فعل دیگرى را از خدا مى‌بیند.
بعد از طى این مرحله و مقام و حصول مقام و ملكه در او به مرحله بالاترى از توحید مى‌رسد و هر صفت كمالى را نیز از آن خدا مى‌داند. هر صفت خوب و مطلوبى را كه مى‌بیند آن را از خدا مى‌داند. هر صفت خوبى كه در موجودى ظهور كند آن را پرتو و جلوه‌اى از خدا مى‌بیند. طبق این حالت خاص شهودى علم، جمال، قدرت، حیات و كمال هستى پرتو و جلوه‌اى از جمال و كمال الهى است و
‌( صفحه 216 )
در نهایت به توحید ذات میرسد و هستى حقیقى را مخصوص خداى متعال مى‌بیند. انسان موحّد در برابر هستى او چیزى را لایق عنوان «موجود» و «هست» نمى‌بیند. هر موجودى را كه با خدا مقایسه مى‌كند، به دریافت عنوان «نیست» و «عدم» اولى است تا «بود» و «وجود». چنین نیست كه گفته‌هاى انسان موحّد از روى تخیل باشد او آن چنان در پیشگاه عظمت وجود الهى غرق و بى‌خود مى‌شود كه چیزى را در مقابل او لایق عنوان «هست» نمى‌داند و در همین نقطه است كه عُرَفا به تعبیرات متفاوت و الفاظ متشابه و احیاناً زننده‌اى متوسل شده‌اند كه معناى صحیح تمامى آن تعبیرات در یك جمله خلاصه مى‌شود: «هستى حقیقى و مطلق، مخصوص اوست و هیچ موجودى در مقابل او قابلیت اطلاق عنوان «هست» را ندارد». این مرحله «شهودِ توحید ذاتى» نامیده مى‌شود.
محور كمال حقیقى در عرفان «توحید» است و نهایت آرزوى عارف رسیدن به مرحله توحید ذاتى است؛ یعنى مقامى كه در آن هیچ چیز را در مقابل ذات الهى قابل نام «هست» نداند، نه تنها نداند كه نبیند! رسیدن به چنین مقامى تنها از راه سیر و سلوك ممكن است.
به هر حال، نقطه آغاز سیر، «خودشناسى» و منتهاى آن «خداشناسى» است. به این صورت كه باید مراحل توحید افعالى و صفاتى را پشت سر بگذارد و در نهایت به توحید ذاتى برسد.