1. از میان اهدافى كه براى خلقت بیان شده است كدام یك دقیقتر و كاملتر است؟
پاسخ: هدف از مجموعه خلقت و خلقت انسان كمال نهایى انسان است كه مصداق آن قرب به خداى متعال است، ولى، هدف خدا از آفرینش انسان تجلى كمالات او در هستى است.
خداى متعال اصالتاً، خودش را دوست دارد و دوستى او بالعرض به آثار وجودىاش ـ كه نمایانگر كمالات اویند، تعلق مىگیرد. پس هدف خداى متعال از خلقت، تجلى كمالات او در هستى است. براى كسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به بحثى كه در كتاب «آموزش فلسفه(24)» تحت عنوان «هدف دارى خداى متعال» مطرح شده و همچنین به كتاب «معارف قرآن(25)»، مراجعه فرمائید.
( صفحه 192 )
2. چه نسبتى از مسلمانان، خدا را فقط براى رسیدن به «قرب» عبادت مىكنند؟
پاسخ: حقیقت این است، كسانى كه خدا را فقط براى «قرب» عبادت مىكنند بسیار نادرند. اصولا یكى از سنتهاى الهى حاكم بر هستى این است كه: تعداد وجودهاى كامل نسبت به موجودات ناقص بسیار كمتر است. در میان میلیونها انسان، گاهى فقط یك نابغه پیدا مىشود. كسانى كه از چنین معرفت و كمال و همّتى برخوردار باشند و صرفاً رضایت خدا را در نظر بگیرند، بسیار محدودند، اما همانگونه كه سابقاً بیان شد، ارزشها در اسلام، مراتب و مراحل بىشمارى دارند كسى هم كه خدا را براى كسب بهشت و گوشت و میوه و... عبادت كند، در حد خودش ارزشمند است، چون او هم از بسیارى لذتهاى دنیا صرف نظر كرده و به لذات اُخروى دل بسته است. بر خلاف بعضى دیگر از مكاتب، مثل مكتب «كانت» كه ارزش را یك مرحلهاى و فقط به انگیزه اطاعت از عقل و وجدان مىداند، تفاوت مراتب ارزش در اسلام آن قدر زیاد است كه براى آدمى قابل تصور نیست، ولى به هرحال كمتر كسى مىتواند مراحل بسیار عالى آن را درك كند.
3. لذت آدمى، ولو لذت روحانى او در اوج كمال، آیا از وجود استقلالى فرد ناشى نمىشود؟
پاسخ: این سؤال بسیار دقیق و در عین حال ناشى از تَوَهُّمِ ناسازگارى بین مطالب مذكور است، زیرا از یك طرف این موضوع بیان شد كه اوج ارزش آدمى، یافتن فقر و عدم استقلال خویشتن است، از طرف دیگر تا زمانى كه وجود، استقلالى نداشته باشد نمىتواند لذتى را، ولو از نوع روحانى درك كند. پس چگونه مىتوان گفت كمال انسان هم در فناى او و هم در لذتى است كه حاكى از استقلال اوست.
جواب این است كه: نفى استقلال هم مثل كمالات دیگر، مراتب زیادى دارد. كسى كه به قرب الهى نایل مىشود و همه كمالات خودش را از خدا مىداند، ممكن است در آن حال چنان توجهش به خداى متعال جلب شود كه از لذت خودش هم
( صفحه 193 )
غافل شود. ممكن است عاشق در هنگام ملاقات معشوق چنان جذب او شود كه وجود خویش را فراموش كند و توجه نداشته باشد كه خودش هم هست! آیا لذت مىبرد یا رنج مىكشد؟ محو او مىشود و خودى نمىیابد، البته این هم عین لذت است، ولى او توجهى به این لذت ندارد با اینكه عالىترین لذات را مىبرد، اما براى خود، هویتى قائل نیست، لذت را هم معشوق مىدهد، مال عاشق نیست! ذات حق هم منشأ لذت است و هم اینكه حصول لذت از اوست. عاشق در آن حال توجهى به لذات خویش ندارد. زمانى كه بچه شیرخوار در نیمه شب از گرسنگى گریه مىكند مادر از خواب راحت صرفنظر مىكند، او را در آغوش مىگیرد و شیر مىدهد. در این لحظه، تمامى توجه مادر به این است كه بچه را آرام و سیر كند و هیچ توجهى به خود ندارد، اما بدون اینكه به خود و لذت خود توجه داشته باشد، از آرام كردن بچه لذت مىبرد. هدف مادر در واقع این است كه ناراحتى عاطفى خود را تشفّى دهد اما خودش توجه ندارد. به هر حال، پاسخ در یك جمله این است كه: انسان مىتواند بدون اینكه براى خود استقلالى قائل باشد، عالىترین لذات را ببرد!
4. مطلوبیت و ارزش دنیا از كدامین سنخ مطلوبیت است؟
پاسخ: مطلوبیت یك امر، گاهى بالاصاله و گاهى مقدّمى و وسیلهاى است. براى مسافر رسیدن به مقصد، هدف اصلى است، اما رسیدن به مقصد بدون تهیه بلیت و وسیله ممكن نیست پس تهیه وسایل سفر هم مطلوب است، اما مطلوبیت آن، وسیلهاى است. هیچ انسان عاقلى ادّعا نمىكند كه دنیا مطلوبیت ندارد، سروكار انسانها در طول زندگى دایماً با دنیاست، در دنیا حركت مىكنند، سخن مىگویند، نشست و برخاست دارند، جهاد و تحصیل و تدریس و تحقیق و... در همین دنیا انجام مىگیرد، اما تمامى اینها وسیلهاند، وسیله براى هدفى ارزنده و بالاتر، اینها
( صفحه 194 )
مقدمات رسیدن به مقصد است، مهم این است كه آدمى بین «وسیله» و «هدف» كاملا فرق بگذارد. اگر انسان چیزى را به عنوان «وسیله» تلقى كند، تا حدى از آن استفاده مىكند كه براى مقصدش مفید است، اما اگر وسیله را هدف بداند، به كمال انسانى نخواهد رسید.
5. تفاوت مكتب «اپیكور» با «آریستیپ» در چیست؟
پاسخ: هردوى این مكاتب در اصل «لذتگرایى» مشتركند، اما آنگونه كه نقل شده است «آریستیپ» لذت را به هر شكل و در هر جایى، مطلوب و ارزشمند مىداند و معتقد است كه درد و رنج به هیچ وجه قابل تحمل نیست، مگر در صورت اضطرار، اما «اپیكور» معتقد است كه باید بین لذتها مقایسه كرد، لذتهاى محدود را فداى لذتهاى پایدار و رنجهاى محدود را براى رسیدن به لذتهاى طولانى تحمل كرد. از دیدگاه او تحمل رنجى كه لذت بیشترى به دنبال دارد معقول است، بر خلاف گفتههایى كه به «اریستیپ» نسبت داده شده است.
6. آیا «كمال» و «تمام» با یكدیگر تفاوت دارند؟
پاسخ: تلقى كه معمولا از این دو واژه مىشود این است كه «كمال» فوق «تمام» است؛ مثلا بدن انسان مجموعهاى مركّب از چشم و گوش و دست و پاست، اگر انسانى یكى از اینها را نداشته باشد، ناقص است. انسانى كه همه اینها را به صورت سالم دارد «تمام» است، اما «كمال» فوق آن است؛ مثلا آدمى كه علاوه بر همه اینها علم، تقوا و... هم دارد. «كامل» است. «كامل» علاوه بر «تمام» بودن، یك چیزى ملایم با وجودش هم اضافه دارد، ولى به هرحال برگشت این تفاوتها به لفظ و اعتبار است.
( صفحه 195 )
7. آیا انسان در آخرت به كمال مطلق مىرسد یا اینكه روند تكامل او متوقف خواهد شد؟
پاسخ: قبل از پاسخگویى باید روشن شود كه اولا، كامل مطلق كیست و منظور از رسیدن به كمال مطلق چیست و سرانجام به این موضوع بپردازیم كه آیا روند تكامل در آخرت متوقف مىشود یا خیر. گاهى مقصود از «كمال مطلق» وجود خداى متعال است، ولى چون وجود خداى متعال كمالى است ابدى، همیشگى و پایانناپذیر گاهى «كمال مطلق» به همین معناى عام در مورد آخرت هم به كار مىرود. كمالات جهان آخرت در مقایسه با دنیا، از نظر زمانى و مكانى، ابدى و پایانناپذیر است. كمالاتى كه در آخرت به انسان مىدهند از او پس نمىگیرند. در آنجا آفت و مرض و مرگ و فراق و گرفتارى نیست. دنیاى آخرت به این معنا، كمال مطلق است. اما اینكه روند تكامل در آخرت ادامه دارد یا نه، مسألهاى بسیار پیچیده و كم و بیش اختلافى است. آنچه در این مورد مىتوان گفت این است كه: كمال اختیارى انسان از اعمال اختیارى او ناشى مىشود؛ یعنى براى بدست آوردن آن كمال باید انسان با اختیار خود یك سلسله اعمال را انجام دهد تا اینكه به آن كمال برسد و رسیدن به این كمال تنها تا زمانى ممكن است كه آدمى توان گزینش داشته باشد؛ به عبارت دیگر تا دم مرگ، قدرت بر تكامل اختیارى دارد، وقتى كه انسان قادر بر انجام عمل اختیارى نبود، كمال به این معنا براى او بىمعناست؛ یعنى آخرت، سراى تكلیف نیست و اعمال گذشته قابل جبران نیستند، پرونده اعمال اختیارى نیز بسته مىشود «الیوم عملٌ وَ لاحساب و غداً حسابٌ وَ لاعمل(26)» آنجا جاى كار اختیارى نیست. تكامل اختیارى در آخرت معنا ندارد، آنجا جاى دیدن اعمال و نتایج آنهاست. تصویر تكامل به این معنا، در آخرت تنها به این صورت ممكن است كه انسان در دنیا عملى را انجام داده باشد و اثر او در برزخ آشكار و
( صفحه 196 )
موجب تكامل فرد شود. كسى كه درختى را غرس مىكند، بعد از چند سال ثمر او را مىبیند. حال، كسى كه، مثلا در دوران زندگى درختى را كاشته و بعد از مرگ او ثمر مىدهد، مىتواند در تكامل برزخى او مؤثر باشد. گاهى انسان بعد از چند سال در برزخ، نتایج اعمال خود را مىبیند یا اینكه آلودگىهایى كه در دنیا داشته، به تدریج محو مىشود تا جوهر باطن او ظهور پیدا كند.
به هرحال، تكامل انسان در برزخ از این قبیل است، در اثر رفتارهاى جدید او نیست، نتایج همان كارهایى است كه در دنیا انجام داده است و در نهایت به وسیله شفاعت، كه مقدمات آن را هم خود او فراهم كرده است، به بهشت راه مىیابد.
8. در قرآن مجید هدف اصلى از خلقت انسان «بندگى خدا» ذكر شده است(27)، آیا بندگى همان قرب به خداست؟
پاسخ: بندگى خدا موجب قرب به خدا مىشود. قرب به خدا نتیجه بندگى است. انسان براى عبادت كردن آفریده شده است، اما خود عبادت هم وسیلهاى براى قرب به خداست و در یك كلام: قرب عین عبادت نیست، بلكه نتیجه عبادت است.
( صفحه 197 )