تربیت
Tarbiat.Org

پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

پرستش، نیازى فطرى

از جمله گرایشهاى فطرى انسان خداپرستى است. كرنش كردن در مقابل یك موجود بى‌نهایت كامل، خود یك نیاز فطرى است. یكى از نشانه‌هاى این نیاز فطرى، عشق است. عشق، نمودى از محبتى است كه در قلب انسان نسبت به پروردگار خود وجود دارد. انسان اگر در موجودى كمال فوق‌العاده‌اى ببیند، به‌طور فطرى در مقابل او خضوع مى‌كند. این احساس كاملا فطرى است و در مراتب بالاى آن، خضوع كردن جز در برابر پروردگار، آدمى را اشباع نمى‌كند. گرچه خضوع امرى قلبى است اما نمودهاى آن در بدن ظاهر مى‌شوند. انسان مى‌خواهد در برابر قدرت مطلق هستى به خاك بیفتد و گویى مى‌خواهد در او محو شود. این تمایل فطرى است، ولى تا زمانى كه نیازهاى اساسى بدنى ارضا نشود، آدمى به دنبال تمایلات معنوى نمى‌رود. اگر تمایلات اساسى جسمى به‌طور متعادل ارضا شوند، احساسات انسانى ظهور پیدا مى‌كند و براى ظهور تمایلات انسانى، اولا رسیدن به سن خاصى مطرح نیست، برخلاف تمایلات جسمانى كه بروز آنها به سن نیز وابسته است؛ مثلا، رسیدن به سنّ بلوغ شرط بروز نمودهاى جنسى است و ثانیاً، برخلاف نیازهاى جسمى، نیاز پرستش به اندام خاصى مربوط نیست. پس نیاز به پرستش، از سنخ نیازهایى نیست كه عامل زیست شناختى داشته باشد؛ یعنى این گونه نیست كه هورمونى ترشح شود تا اینكه آن نیاز را به وجود آورد یا آن را برطرف كند و شیوه ارضاى آن ابراز محبت نسبت به پروردگار و خضوع در مقابل اوست و اگر نهایت خضوع كامل در برابر معبود نباشد این نیاز ارضا نمى‌شود. از لحاظ تجربى ثابت شده است كسانى كه به مرحله بالاى محبت الهى مى‌رسند، نیاز جنسى آنها هم تحت الشعاع پرتوى پرفروغ آن قرار مى‌گیرد؛ یعنى، آن حالت معنوى چنان قوى است كه زمینه‌اى براى بروز غریزه جنسى باقى نمى‌گذارد. این نمونه‌اى بسیار كوچك از گرایش فطرى انسان به سوى كمال مطلق
‌( صفحه 100 )
است. گرایش انسان به كمال مطلق به جانب موجود خاصى نیست، چون اگر آدمى به نظر خود چیزى كامل‌تر از موجود دیگرى را پیدا كند، احتمالاً با موجود بى‌نهایت اشتباه مى‌گیرد و به دنبال آن مى‌رود، پس آنچه بالذات مطلوب است، كمال بى‌نهایت است. حضرت امام(قدس سره)بارها مى‌فرمودند: «انسان بالفطره طالب كمال بى‌نهایت است» انتخاب هدفهاى مجازى به این دلیل است كه آدمى هدف نهایى خود را اشتباهى مى‌گیرد یا اینكه هدف خودش را در رسیدن به موجودى كه مطلوب واقعى انسان نیست تصور مى‌كند و او را مطلوب واقعى مى‌پندارد، ولى وقتى كه به او مى‌رسد مى‌بیند كه ارضا نمى‌شود. یا ممكن است شخصى عاشق خصلت و صفتى باشد و از آنجا كه خود او فاقد آن است، لذا به كسى عشق مىورزد كه آن خصوصیت را دارا باشد؛ مثلا، اگر خواسته او جمال است گرایش فطرى او رسیدن به جمال بى‌نهایت است.