رنه دكارت (1650 ـ 1596) فیلسوف معروف فرانسوى كه به پدر فلسفه جدید مشهور شده است، معتقد بود كه انسان یك سلسله مفاهیم را بهطور فطرى درك مىكند. اصلا خدا آدمى را به گونهاى خلق كرده است كه این مفاهیم را خود به خود و بدون استفاده از حواس درك مىكند. وقتى كه خدا آدمى را خلق مىكند، این مفاهیم را در سرشت او مىگذارد.
( صفحه 96 )
نظریه دكارت از طرف برخى فیلسوفان معاصر مورد اعتراض واقع شد كه چگونه ممكن است مفاهیمى از قبیل «مفهوم خدا» و «مفهوم روح» بهطور فطرى درك شود؟ آیا مثلا یك نوزاد هم این «مفاهیم» را درك مىكند؟ مگر چنین نیست كه درك یك مفهوم، آن هم مفاهیمى از این قبیل، به بلوغ خاص عقلى نیاز دارد؟ دكارت در جواب، این گونه توضیح مىدهد كه منظور من از فطرى بودن بعضى از مفاهیم، این است كه استعداد درك آن مفاهیم در انسان وجود دارد؛ یعنى، ذهن انسان به گونهاى خلق شده است كه اگر شرایط براى آن آماده شد خود به خود این مفاهیم را درك خواهد كرد. پس آنچه در ابتداى خلقت انسان وجود دارد فقط استعداد درك مفاهیم است، ولى به تدریج این استعداد به مرحله فعلیت مىرسد و مفاهیم را خود به خود درك مىكند و احتیاج ندارد كه آنها را از راه حس دریافت كند، بلكه وقتى روح قدرت تعقل پیدا كرد، خود به خود این مفاهیم را در مىیابد.
مقصود از این گفتهها تنها اشارهاى به اعتقاد دكارت در مورد فطرت بود و همچنین توجهى به این نكته كه فرق بین فطرت در اصطلاح ایشان با فطرت در اصطلاح ما چیست. آیا این كه دكارت مىگوید شناخت مفهوم خدا فطرى است، با گفته ما كه مىگوییم: خداشناسى فطرى است یكسان است؟