تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد دوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

11. دلیل واهى نسبى‌گرایان بر واقع‌نما نبودن زبان قرآن

متأسفانه در پرتو آزادى بیان و مطبوعات و فضاى باز سیاسى كه در دانشگاهها و سایر مراكز وجود دارد و نیز به دلیل ضعف فرهنگى آموزشگاههاى رسمى و غیر رسمى ما و نیز به دلیل كوتاهى‌ها و بى‌توجهى‌هایى كه برنامه‌ریزان نظام آموزش و پرورشى ما، بخصوص در سطح دانشگاهها، در دوران پس از انقلاب داشته‌اند و هنوز هم این كوتاهى‌ها تداوم دارد، تبلیغات مسموم و گسترده‌اى علیه آموزه‌هاى دینى و ارزشهاى اسلامى انجام مى‌گیرد و كار به جایى رسیده است كه سؤال روز برخى از دانشجویان این است كه وقتى در قرآن اسطوره‌ها، داستانها و استعارات و كنایاتى آمده است كه معناى حقیقى آنها مراد نیست و معناى مجازى آنها اراده شده است، از كجا كه سایر مطالب قرآنى چنین نباشد؟ شاید از كلماتى چون خدا، وحى و قیامت نیز معناى مجازى و غیر واقعى و غیر حقیقى اراده شده باشد؟ آرى دستاورد تئورى‌هایى چون نسبیّت معرفت و سمبلیك‌بودن زبان دین و تفسیر هرمنوتیك متون دینى حملات سیل‌آسا به ارزشها و اعتقادات ریشه‌دار و والایى است كه در گذر تاریخ به فرهنگ و جامعه ما غنا و عظمت بخشیده است و افتخارات دیروز و امروز ملّت ما در پرتو همین ارزشها و اعتقادات اصیل اسلامى پدید آمده‌اند و مسؤولیت پاسدارى از امانت همه انبیا و اولیاى خدا را به عهده گرفته‌اند.
در پرتو چنان نسبیّت‌گرایى و شكاكیّت است كه مى‌گویند، كسى نباید رأى و نظر خود را مطلق بداند و باید به قرائت‌هاى مختلف از دین احترام نهاد و چون بیان و زبان قرآن واقع‌نما نیست و سمبلیك است، هر كسى مى‌تواند تفسیر و قرائت مستقلّى از آیات قرآن داشته باشد. سخن ما این است كه آنان به این بهانه كه در قرآن مثلها، استعارات و داستانهایى ذكر شده، ادّعا مى‌كنند كه اصلا قرآن درصدد بیان حقایق و واقعیت‌ها نیست و تنها درصدد ارائه یك سلسله
( صفحه 298 )
افسانه‌ها و سخنان كنایى و استعارات مى‌باشد. آیا اگر در كتاب، مقاله و نوشته‌اى شعرى و مَثَلى نیز ذكر شده بود، باید آن كتاب را به عنوان كتاب شعر و مَثَل معرفى كرد؟ اگر گوینده‌اى در لابلاى سخنان خود لطیفه و طنزى گفت، آیا باید همه سخنان او را فكاهى و طنزآمیز معرفى كرد؟ اگر كسى به مناسبتى در سخنان خود از مثل، شعر، استعاره، تشبیه و تعبیر كنایى و مجازى استفاده مى‌كند، به آن معنا نیست كه همه سخنان او شعر، اسطوره و مجموعه‌اى از استعارات و امثال و كنایات و تشبیهات است. در این صورت، هیچ نویسنده‌اى حق ندارد در كتاب علمى خود مثل، شعر و طنز ادبى ذكر كند والاّ كتاب او كتاب اشعار و طنز معرفى مى‌شود. اگر خداوند در قرآن مَثَلى ذكر كرده است، آیا باید این سخن خداوند: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ ءَادَمَ بِالْحَقِّ...»(67) را نیز افسانه و مَثَل تلقى كنیم؟ آیا این فرموده خداوند: «وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ...»(68) [و ما قرآن را بحق نازل كردیم و بحق نازل شد.] شعر و افسانه است؟
از جمله مستندات و دلایلى كه براى اعتبار نظریه هرمنوتیك و تأویل و تفسیر متون ذكر مى‌كنند این است كه مسلمانان، در طول تاریخ، دست به تأویلات و تفسیراتى زده‌اند و عرفا كتابهایى در باب تأویل و تفسیر نوشته‌اند؛ معلوم مى‌شود كه قرآن نیز تأویلات گوناگونى دارد. همان طور كه عرفا تأویلات و تفسیراتى را ذكر كرده‌اند، ما نیز حق داریم تأویلات و تفسیرات جدیدى ذكر كنیم؛ گرچه نتیجه و برایند تأویلات ما كاملا متفاوت و متضاد با تأویلات عرفا باشد. بعلاوه، در روایات نیز به وجود تأویلات و بطون قرآن اشاره شده كه برخلاف معنایى است كه ظاهر آیات اقتضا مى‌كند، و وجود بطنها و تأویلهاى مختلف براى قرآن دلیل آن است كه تفسیرها و تأویلات گونه‌گونى مى‌توان براى آیات ارائه كرد؛ ما نیز به این كار دست مى‌زنیم و چون نمى‌توان تشخیص داد كه كدام تأویل صحیح و كدام تأویل نادرست است باید همه آنها را معتبر بدانیم! مى‌گوییم: بله قرآن نیز بر وجود آیات متشابه و لزوم تفسیر آنها بر اساس محكمات آیات اشاره دارد. در روایاتى نیز آمده است كه قرآن داراى بطون و لایه‌هاى گوناگونى است، اما در هیچ كجا نیامده است كه ظاهر آیات و كلمات و الفاظ حجّیت ندارند و حقایقى را براى ما آشكار نمى‌سازند.
( صفحه 299 )
فرق است بین این كه بگوییم علاوه بر ظاهر آیات و اعتبار آنها، مطالب عمیق‌ترى در قرآن وجود دارد به نام بطون و تأویلات آیات، با این كه ادعا شود كه اصلا ظواهر آیات اعتبار ندارند و تنها تاویلات و برداشت‌هایى كه ما مى‌توانیم از آیات داشته باشیم معتبرند، آن هم برداشت‌ها و تأویلاتى كه بر اساس ذهنیّات تأویل‌كننده به دست مى‌آیند و زاییده ذهن او هستند. بدین‌ترتیب تأویلات متكثّر و متفاوت و متضادى به عنوان قرائت‌هاى گوناگون از دین معرفى مى‌شوند و از ما مى‌خواهند كه به آنها احترام بگذاریم!