تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد دوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

3. انگیزه سمبلیك و غیر واقع‌نما معرفى‌كردن زبان دین

برخى گفته‌اند دین هم زبان خاصّ خود را دارد و زبان دین در زمره زبانهایى است كه واقع‌نما نیست. در ابتدا بحث درباره زبان دین در اروپا و پیرامون گزاره‌هاى آیین یهودیّت و مسحیّت مطرح شد و از این رو، دین‌شناسان و متفكّران در مقام ارائه دیدگاه خود از مثالهایى كه در كتاب مقدّس یهودیان و مسیحیان ذكر شده بود، سود جستند و در نهایت چنین گفتند كه وقتى
( صفحه 282 )
ما به كتاب مقدّس مى‌نگریم و مطالبى را در آن مى‌یابیم، نباید تصوّر كنیم كه این كتاب همانند یك كتاب علمى مى‌خواهد ما را با واقعیت‌هاى خارجى آشنا سازد، بلكه زبانى كه در دین به كار رفته، مانند زبان اسطوره و زبان سمبلیك واقع‌نما نیست.
به طور كلّى زبانها را به دو دسته تقسیم مى‌كنند: زبانهاى واقع‌نما و زبانهاى غیر واقع نما، و زبان دین را در شمار زبانهایى قرار مى‌دهند كه واقع‌نما نیستند و از حقایق و واقعیت‌هاى خارجى سخن نمى‌گویند و شبیه زبان اسطوره هستند. انگیزه و عامل طرح این دیدگاه و نظریه در باب زبان دین این بود كه پس از انقلاب علمى و صنعتى در اروپا و اكتشافات رو به تزاید علمى و نیز طرح فرضیه‌هاى جدید مربوط به ستارگان و وضعیت حركت خورشید و زمین و سایر سیارگان، توسط كپلر، كپرنیك و گالیله، دانشمندان غربى دریافتند كه گزاره‌هاى علمى با گزاره‌هایى كه در كتاب مقدّس یهودیان و مسیحیان؛ یعنى، تورات و انجیل آمده‌اند سازگار نیستند و دریافتند كه پذیرش نظریات و تئورى‌هاى جدید علمى و فضایى موجب مى‌گردد كه برخى از گزاره‌هاى دینى دروغ و بیگانه با واقعیت جلوه كنند و در این صورت كاخ دین یهود و مسیحیّت فرو مى‌ریزد. چون وقتى مطالب انجیل و تورات نادرست و بى‌مبنا و بى‌ریشه باشد، اساسى براى آن دو دین، بخصوص مسیحیّت كه یكى از پر پیروترین ادیان جهان است، باقى نمى‌ماند.
بخصوص پس از عهد رنسانس، براى این كه كتاب مقدّس بكلّى از اعتبار نیفتد و اساس مسیحیّت و یهودیّت متزلزل نگردد، درصدد چاره‌اندیشى بر آمدند و محصول تلاش آنها این بود كه: در صورتى گزاره‌هاى دینى و مطالبى كه در انجیل و تورات آمده‌اند با دستاوردهاى علمى و نظریات جدید علمى ناسازگار خواهند بود كه ما زبان دین را زبان واقع‌نما و حاكى از حقیقت‌ها و واقعیت‌هاى عینى و خارجى بدانیم؛ در این صورت، گزاره‌هاى دینى با واقعیت‌هاى علمى ناسازگار است. اما اگر زبان دین را در شمار زبانهاى غیر واقع‌نما قرار دادیم و معتقد شدیم كه زبان دین چون زبان شعر، زبان عرفان و زبان اسطوره به هیچ وجه درصدد حكایت از واقعیت‌هاى عینى و خارجى نیست و گزاره‌هاى موجود در كتاب مقدّس شبیه افسانه و اسطوره‌اند و براى اهداف خاصّى تنظیم شده‌اند و ما نباید درصدد شناسایى
( صفحه 283 )
واقعیت‌هاى علمى و خارجى از طریق كتاب مقدّس باشیم، هیچ گونه ناسازگارى و اختلافى بین گزاره‌هاى دینى و گزاره‌هاى علمى و واقعیت‌هاى خارجى پیش نخواهد آمد؛ چون اساساً رویكرد آنها متفاوت است. حاصل این نگرش این است كه مطالب راجع به خدا، وحى، قیامت، بهشت و جهنم و سایر گزاره‌هایى كه در كتاب مقدّس آمده، صرفاً براى راهنمایى مردم به درك خوبى‌ها و فضیلت‌ها و شناخت كارهاى بد و باور آنهاست، تا در نتیجه متدینان با شناخت و آگاهى، به انجام كارهاى نیك و ترك كارهاى ناپسند همّت گمارند. دروغ نگویند، غیبت نكنند و به دیگران ستم روا ندارند. اگر گفته مى‌شود: كسى كه به دیگران ظلم مى‌كند در عالم آخرت گرفتار عذاب و شكنجه مى‌گردد، در واقع با آن سخن تنها زشتى و بدى ظلم بیشتر مجسّم مى‌گردد، نه این كه حاكى از این باشد كه بهشت و جهنّم واقعى در جهان ابدى وجود دارد؛ اصلا ما نباید چنین تصوّر و برداشتى از گزاره‌هاى دینى داشته باشیم.
در قرائت عامیانه از كتاب مقدّس، گزاره‌هاى دینى حاكى و نمایانگر واقعیت‌هاى عینى و خارجى هستند، اما در قرائت عالمانه و روشنفكرانه، گزاره‌هاى دینى تنها در راستاى تربیت مردم و تشویق آنان به انجام كارهاى خوب و نیك و پرهیز از كارهاى زشت بیان شده‌اند، و بیش از این پیامى ندارند. حتّى در قرائت اسطوره‌اى از دین، خداوند وجود عینى و واقعى ندارد و اگر در كتاب مقدّس آمده است كه خدا جهان را آفرید و به انبیاء وحى فرستاد، تنها نُمادى افسانه‌اى و اسطوره‌اى از خداوند براى ما ترسیم مى‌كند و الاّ، العیاذ باللّه، نه خدایى وجود دارد و نه بهشت و جهنّمى و نه وحیى. این نُمادهاى اسطوره‌اى را حكیمانى در نوشتار اسطوره‌اى و افسانه‌هاى خود گرد آورده‌اند تا مردم را تشویق كنند كه كارهاى نیك و خوب انجام دهند و ارزشهاى انسانى را پاس دارند. سعى كنند در همین دنیا زندگى شایسته‌اى داشته باشند و موجب رنجش و آزار دیگران نگردند؛ و الاّ كتاب مقدّس چون افسانه كلیله و دمنه، افسانه‌اى بیش نیست كه در آن اسطوره‌پردازى شده است. همان طور كه در یونان قدیم و سایر تمدّن‌هاى كهن مردم خدایگان و اسطوره‌هایى داشته‌اند و حتّى در برخى از افسانه‌ها و داستانهاى اسطوره‌اى آنها آمده است كه خدایان با یكدیگر ازدواج مى‌كنند و گاهى با هم سازش و گاهى با هم قهر مى‌كنند، كتابها و گزاره‌هاى دینى سایر ادیان و از جمله تورات و
( صفحه 284 )
انجیل نیز تنها نمادهاى اسطوره‌اى را براى ما به تصویر مى‌كشند كه هیچ واقعیت عینى و خارجى ندارند.
چنانكه گفتیم این تئورى براى توجیه گزاره‌هاى غیر واقعى انجیل و تورات و نجات دین یهود و مسیحیّت از زوال و سقوط حتمى مطرح شد و به تدریج در بین متدیّنان مغرب زمین و علاقه‌مندان به دین نیز رواج یافت و به عنوان بهترین راه براى توجیه كتاب مقدّس تلقّى شد. بر خلاف متدیّنان مسیحى و یهودى قبل از رنسانس كه همه گزاره‌هاى دینى را صادق و حق و مطابق با واقعیت مى‌شناختند و وقتى آنها را ناسازگار با كشفیّات و نظریه‌هاى جدید علمى یافتند، در قرون وسطى، به عنوان دفاع از كتاب مقدّس و دفع اتّهام دروغ و ناصواب‌بودن پاره‌اى از گزاره‌هاى آن، به تهدید و ارعاب و محاكمه دانشمندانى پرداختند كه نظراتشان با آموزه‌هاى دینى آنها مخالفت داشت و حتّى بسیارى از آنها را اعدام كردند و برخى را زنده زنده سوزاندند. همچنین برخى از دانشمندان از جمله گالیله را وادار به توبه و دست برداشتن از نظریات علمى خود كردند.