در مباحث طرحشده پیرامون «نظریه سیاسى اسلام» ضمن تبیین دیدگاههاى اسلام، به برخى از لغزشگاههایى كه بر اثر نفوذ فرهنگ الحادى غرب در جامعه ما پدید آمده، اشاره كردیم و روى عواملى كه موجب لغزش گشتهاند تكیه داشتیم، تا مردم ما، بخصوص جوانان عزیز و آیندهسازان و وارثان این انقلاب، به آن لغزشها مبتلا نگردند. از جمله لغزشگاههایى كه در بحث پیشین نیز بدان پرداختیم، مبحث آزادى و دموكراسى است.
از آغاز نهضت مشروطیّت به این سو كه ارتباط فرهنگى ما با غرب گستردهتر گشت، فراماسونها و غربزدگان مفاهیم و ارزشهایى را كه در غرب رایج بودند و داراى رویهها و ابعاد گوناگونى بودند، به عاریت گرفتند و به ترویج آنها در جامعه اسلامى ما پرداختند. البته به دلایلى زمینه رواج آن مفاهیم ـ از جمله مفهوم آزادى و مفهوم دموكراسى ـ در جامعه ما فراهم بود: از آنجا كه مردم ما از ظلم و ستم درباریان خودكامه و مستبد به تنگ آمده بودند، براحتى به نداى آزادى پاسخ مىدادند و وقتى كسانى شعار آزادى سر مىدادند، مردم با آغوش باز از آن استقبال مىكردند و در نتیجه، آن شعار تبدیل به یك شعار همگانى و مردمى شد و طرفدارى از آزادى و آزادىخواهى مقبولیّت عام یافت. البته آنچه مردم به دنبال آن بودند، آزادى از قید حكومتهاى خودكامه و مستبد و مخالف ارزشهاى اسلامى بود. ولى آنچه غربزدگان و دستپروردگان غرب دنبال مىكردند، بُعد و رویه دیگر آن مفهوم؛ یعنى، آزادى از قید اسلام بود. آنها در پرتو آن شعار و ترویج مفهوم آزادى درصدد بودند كه مردم را از اسلام دور كنند، تا دیگر پایبند قوانین و مقرّرات و ارزشهاى اسلامى نباشند.
( صفحه 250 )
همچنین مردمى كه از حكومت زورمداران، خوانین و فئودالها به تنگ آمده بودند، از شعار دموكراسى استقبال كردند و در پرتو آن خواهان حاكمیت مردم بر سرنوشت خویش بودند، نه این كه حاكمان زورمدار، سرمایهداران و فئودالها سرنوشت آنها را رقم زنند. این آن بُعد و برداشتى بود كه مورد قبول و پذیرش جامعه ما قرار گرفت. اما كسانى كه این مفهوم را به طور عام ترویج مىكردند و به تقدیس و پرستش این ارمغان غرب مىپرداختند و دیگران را نیز به پرستش آن دعوت مىكردند، هدفشان از طرح شعار دموكراسى این بود كه ارزشهاى اسلامى كنار نهاده شود و دین از عرصه حیات سیاسى جامعه حذف گردد و آراء و خواست مردم جایگزین ارزشهاى اسلامى و مذهبى گردد. كسانى كه به این هدف پلید غربزدگان و فرماسونها واقف نبودند، به طور مطلق این شعار را مىپذیرفتند؛ اما كسانى كه دوراندیش و تیزبین بودند، عكسالعمل نشان دادند و در راه روشنكردن مردم و آگاهانیدن آنان نسبت به توطئه عناصر خودفروخته حتّى حاضر شدند جانشان را فدا كنند و با همه وجود اعلان كردند كه آزادى و دموكراسى مطلق كه حتّى مستلزم مخالفت با اسلام و مقرّرات اسلامى باشد، از دیدگاه اسلام و شریعتْ مطرود و محكوم است.
جُرم شهید شیخ فضلالله نورى(قدس سره) این بود كه با دموكراسى و مشروطه غربى كه ارزشهاى دینى و الهى را نادیده مىگرفت مخالفت مىكرد و در برابر مشروطه مطلقه، مشروطه مشروعه را مطرح مىكرد. او مىگفت: ما مشروطه را به طور مطلق نمىپذیریم و مشروطهاى را مىپذیریم كه موافق شرع و احكام و قوانین اسلامى باشد، ولى دیگران دم از مشروطه مطلقه زدند و برایشان مهم نبود كه موافق شرع باشد و یا نباشد؛ و براى پیشبرد هدف ننگین خویش آن روحانى عالى مقام را به اتّهام طرفدارى از استبداد و مخالفت با مشروطه به دار آویختند و به شهادت رساندند. البته این جدال و كشمكش بین اصولگرایان و اسلامخواهان از یك سو، و دگراندیشان و غربزدگان از سوى دیگر، تاكنون ادامه دارد.