برخى از نویسندگان در مقاله خود به ما اعتراض و انتقاد كرده بودند كه اسلام در ارتباط با كفّار دستور داده است كه با خشونت و شدّت با آنان رفتار شود، نه شهروندان داخلى؛ غافل از این كه اسلام براى برخى از جرایم، تخلّفات و مفاسدى كه شهروندان مسلمان مرتكب مىشوند،
( صفحه 238 )
حدود و مجازات سختى را در قوانین جزایى خود منظور كرده است. مثلا در مورد دزد، اسلام دستور داده است كه دست او را قطع كنند. یا درباره زنا و سایر اعمال منافى عفّت دستور داده است كه درباره آنها حد جارى شود، و مثلا زانى باید صد تازیانه بخورد؛ و در پارهاى موارد حكم اعدام را بر مرتكبان برخى از اعمال منافى عفّت معیّن كرده است. در واقع مجازاتى كه اسلام براى این قبیل مجرمان در نظر گرفته، خیلى سخت و غیر قابل تحمّل است. البته نباید از نظر دور داشت كه اسلام براى اثبات پارهاى از جرایم منافى عفّت، مثل زنا، شرایط سختى را معیّن كرده كه در پرتو آن شرایط بندرت موردى اثبات مىگردد كه موجب اجراى حد شود.
وجود برخى از مقرّرات و حدود شرعى باعث گردیده كه دشمنان اسلام از آنها به عنوان حربه و سوژهاى علیه اسلام استفاده كنند و ادّعا كنند كه اسلام حقوق بشر را رعایت نمىكند و در قوانین جزایى خویش با خشونت رفتار مىكند و كرامت انسانى را نادیده مىگیرد. آرى، دشمنان و طرفداران دروغین حقوق بشر مىگویند: بریدن دست مسلمانى كه دزدى كرده است عملى غیر انسانى و خشونتآمیز است و با كرامت انسانى منافات دارد؛ چون باعث مىگردد شخصى كه به جُرم دزدى دستش قطع شده است، تا پایان عمر از این اندام مفید محروم گردد و در جامعه، به عنوان یك دزد شناخته شود. در مقابل، عدّهاى از مدّعیان دفاع از اسلام گفتند: آن قوانین جزایى مربوط به گذشته و زمان خاصّى بوده است و امروز راههاى بهترى براى حفظ امنیّت و جلوگیرى از دزدى و سایر جرایم وجود دارد و دیگر نباید دست دزد را برید. اگر راههاى بهترى براى حفظ امنیّت و جلوگیرى از جرایم وجود داشت، نباید در آمریكا كه در آن به اصطلاح شیوهها و راههاى بهتر اجرا مىشود، در هر پانزده دقیقه یك جنایت اتفاق بیفتد و لازم باشد كه در هر دبیرستانى پلیس مسلّح حضور پیدا كند.
آیا آن كسانى كه با وقاحت تمام مىگویند این حدود و احكام اسلامى مخدوشاند و آنان را خشونتآمیز معرفى مىكنند و ادّعا مىكنند كه آنها مربوط به 1400 سال پیش بوده است و در زمان ما كسى آنها را نمىپذیرد، فراموش كردهاند كه امام كسانى را كه لایحه قصاص را غیر انسانى معرّفى كردند و علیه آن تظاهرات به راه انداختند، مرتد شناختند و فرمودند همسرانشان بر آنان حرام هستند و خونشان مباح است و اموال آنان به ورثه مسلمانشان منتقل مىگردد؟
( صفحه 239 )
آرى، طرفداران حقوق بشر آمریكا احكام جزایى اسلام را غیر انسانى و خشونتآمیز معرّفى كرده، آنها را محكوم مىكنند. به آنها مىگوییم: اگر آن احكام خشونتآمیز است، مىپذیریم كه در مواردى احكام و حدود اسلامى خشونتآمیز است و در عین حال ما از همین اسلام كه برخى از احكامش خشونتآمیز است دفاع مىكنیم و حاضریم با همه وجود به مقابله با توطئههایى كه علیه آن طرّاحى شده است بهپا خیزیم. ما نمىپذیریم كه احكام منسوخ شده باشد و معتقدیم كه «حَلاَلُ مُحَمَّد حَلاَلٌ إِلَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَحَرامُ مُحَمَّد حَرامٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»
اساساً ما انقلاب كردیم كه احكام و دستورات اسلام پیاده شود و الاّ شاه هم مىگفت: «آنچه من مىگویم موافق روح اسلام است و روحانیون اشتباه مىكنند و مرتجعاند»! باید مسائل و احكامى كه در قرآن و اسلام آمده است اجرا گردد. همان اسلامى كه مردم براى حاكمیّت آن خون عزیزانشان را دادند و اكنون نیز حاضرند در راه آن جانفشانى كنند. همان اسلامى كه مقام معظّم رهبرى معرّفى كردند و فرمودند: اسلام ناب همان كتاب و سنّت است كه باید احكام و مقرّرات الهى، با شیوه و روش مناسب و اجتهادى، از آن دو منبع عظیم الهى استنباط گردند. كسانى كه این اسلام را قبول ندارند، اساساً اسلام را نپذیرفتهاند؛ چون ما اسلام دیگرى نداریم.