باید درنظر گرفت پس از آن كه خداوند توسط فرستادگانش مردم را به حق هدایت كرد و راه حق را از راه باطل باز شناساند، تا آنان با شناخت و معرفت صحیح و البته با انتخاب آزادانه خود راه هدایت را برگزینند؛ گروهى مستكبر و منفعتطلب كه با سوء استفاده از جهل و نادانى مردم سرمایههاى انبوهى فراهم ساختهاند و دعوت انبیاء و هدایت مردم را مانعى بزرگ در برابر اهداف و منافع شیطانى خود مىبینند، به مبارزه با پیامبر خدا بر مىخیزند و نمىگذارند كه او با مردم سخن گوید و آیات حق را بر آنان بخواند تا هدایت شوند. آنان با اِعمال شكنجه و آزار و اذیّتهاى فراوان و ایجاد مشكلات طاقتفرسا مانع هدایت مردم مىگردند. خداوند، در قرآن كریم، از این گروه كه مانع هدایت انسانها مىگردند به «ائمة الكفر» و سردمداران فساد و تباهى نام مىبرد و فرمان مىدهد كه پیامبر و یارانش با آنان مبارزه كنند و آنها را از سر راه خود بردارند؛ چون وجود آنها و استمرار فعالیت و حركت شیطانى و باطل آنها موجب نقض غرض الهى است. چرا كه خداوند مىخواهد همه انسانها هدایت شوند و راه حق و باطل را بشناسند، اما آنان مانع مىشوند.
( صفحه 214 )
«... فَقَاتِلُو أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ.»(33)
با پیشوایان كفر پیكار كنید، چرا كه آنها پیمانى ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند.
اگر كسى در مسیرى رانندگى مىكند و سر راه خود به صخره و سنگ بزرگى بر مىخورد، براى این كه بتواند به راه خود ادامه دهد، مجبور است كه آن سنگ را كنار زند و از این رو همه سعى و تلاش خود را به كار مىگیرد تا آن را از سر راه بردارد و اساساً هر عاقلى موانعى را كه سر راه او وجود دارد، بر مىدارد. خداوند نیز براى این كه اهداف حكیمانهاش در جهان تحقق یابد و براى این كه انسانها هدایت شوند، دستور مىدهد كه پیامبر و یارانش و اساساً همه مسلمانان در گستره تاریخ با موانع هدایت؛ یعنى، زورگویان عالم، سلاطین، ستمگران، مالپرستان و همه قدرتهاى شیطانى كه مانع هدایت مردم شدهاند، بجنگند و آنان را نابود سازند.
حاصل آنكه: خداوند دستور داده است كه با موانع هدایت انسانها و اهل كفر و باطل با خشونت و زور برخورد شود و اِعمال خشونت را در حقّ آنان تجویز مىكند. خداوند نمىفرماید به روى آنها لبخند بزنید و با خوشرویى و تبسّم و با خواهش و تمنّا از آنان بخواهید كه اجازه دهند شما مردم را هدایت كنید! اگر آنها خواهشپذیر بودند و با زبان خوش دست از رفتار زشت خود بر مىداشتند كه مستكبر نمىشدند. اساساً خوى آنها استكبار و ددمنشى و طغیانگرى است. آنها مىخواهند انسانهاى دیگر را بَرده و سرسپرده خود سازند و شیره جانشان را بمكند و اجازه نمىدهند كه منافعشان در خطر بیفتد و از این رو، نمىگذارند مردم به راه حق هدایت شوند و پیرو پیامبر و فرستاده خدا گردند. بىتردید براى مؤمنان و هدایتپیشهگان راهى جز برخورد خشونتآمیز با آنها نیست و از این جهت خداوند در قرآن به پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) دستور مىدهد كه با آنها بجنگد و با خشونت، درشتى و خشم با آنان روبرو گردد. همان پیامبرى كه در جایى خداوند در وصفش مىفرماید:
( صفحه 215 )
«فَبَِما رَحْمَة مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...»(34)
(به بركت) رحمت الهى در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى، و اگر درشتخوى و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مىشدند.
در جاى دیگر از او مىخواهد كه با درشتى با كفار برخورد كند و با آنان بجنگد و غلظت خشونت را در حقّ آنان روا دارد:
«یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَیهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.»(35)
اى پیامبر، با كافران و منافقان جهاد كن، و بر آنها سخت بگیر؛ جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتى است.
در جاى دیگر خداوند به پیامبر دستور مىدهد با كسانى كه مال و جان مسلمانان را در خطر افكندهاند و با خشونت با آنان رفتار مىكنند، مقابله به مثل كند و با كمال خشونت با آنان بجنگد:
«وَ قَاتِلُوا فِى سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَكُمْ ... وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوكُمْ...»(36)
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند، نبرد كنید... و آنها را [كه از هیچگونه جنایتى اِبا ندارند]هر كجا یافتید، به قتل برسانید؛ و از آنجا كه شما را بیرون ساختند = [مكه]، آنها را بیرون كنید.