جا دارد كه با مقایسه نظام اسلامى كشورمان با سایر نظامهاى دموكراتیك جهان كه امروزه به عنوان پیشرفتهترین نظامهاى حكومتى شناخته مىشوند، امتیازات نظام اسلامى را بر سایر نظامها بر شماریم:
الف) انسجام درونى
اولین امتیازى كه نظام ما بر سایر نظامها دارد، انسجام درونى آن است. گفتیم كه در همه نظامهاى دموكراتیك، شاخص اصلىِ پیشرفته و دموكراتیكبودن را تفكیك قوا از یكدیگر و عدم دخالت قوا در یكدیگر معرفى مىكنند. ما به گوشهاى از تعارضهاى درونى آن نظامها اشاره كردیم و گفتیم با این كه بنابراین است كه هیچ یك از قوا در دیگرى دخالت نكند، اما عملا نظامى را سراغ نداریم كه در آن، قوا كاملا از همدیگر مستقل باشند و در یكدیگر دخالت نكنند و قانون تا حدّى به قوا اجازه دخالت در یكدیگر را نداده باشد گذشته از دخالتهاى غیر قانونى و تخلّفات و اِعمال فشارهایى كه برخى از قوا دارند. عملا مشاهده مىكنیم كه قدرت در اختیار یك قوه قرار مىگیرد و آن قوه با استفاده از قدرت و امكانات گستردهاى كه جهت پشتیبانى همه قوا در اختیار دارد، بر دیگران فشار وارد مىسازد. وقتى قواى نظامى و انتظامى، امكانات مالى و اقتصادى و بودجه یك مملكت در اختیار قوه مجریه قرار گیرد، عملا همه اهرمهاى فشار در اختیار یك قوه قرار گرفته است و هر وقت رئیس قوه مجریه بخواهد مىتواند از قدرت خود سوء استفاده كند.
پس یك نوع ناهماهنگى درونى در نظامهاى دموكراتیك دنیا مشاهده مىشود، اما در نظام ما، در عین این كه قواى سهگانه از یكدیگر تفكیك شدهاند و اختیارات مستقلّى دارند، آن
( صفحه 180 )
ناهماهنگى وجود ندارد؛ چون در نظام ما یك عامل وحدتبخش و هماهنگكنندهاى وجود دارد به نام ولایت فقیه كه با اشرافى كه بر قواى حكومتى دارد، بین آنها هماهنگى و انسجام ایجاد مىكند و به عنوان محور نظام از ایجاد بحران جلوگیرى مىكند. حتّى ما مشاهده كردهایم كه چگونه مقام معظم رهبرى در مقاطعى از ایجاد تنش بین مسؤولین قوا جلوگیرى كردهاند و گاهى كه زمینه بحرانى فراهم مىشد، رسماً رئیس قوه مجریه از ایشان مىخواست كه با اعمال قدرت جلوى بحرانى را بگیرند و ایشان بخوبى بحران را مهار مىكردند. ولىّ فقیه گرچه مستقیماً مسؤول هیچ یك از قوا نیست، اما مسؤولین قواى سهگانه یا مستقیماً توسط ایشان نصب مىگردند، و یا به تعبیر قانون اساسى ایشان رأى مردم را تنفیذ مىكنند و با نصب و تنفیذ ایشان مسؤولیت و مقام سران قوا اعتبار و مشروعیّت مىیابد.
ب) ضمانت اجرایى درونى و روانى
امتیاز دوم نظام ما بر سایر نظامها وجود ضمانت اجرایى درونى و روانى است كه در آحاد مردم وجود دارد، و این ضمانت اجرایى درونى در پرتو احساس وظیفه شرعى در اطاعت از مقرّرات و قوانین این نظام و دولت اسلامى به وجود مىآید. چنین ضمانت و كنترل درونى در سایر نظامها وجود ندارد و در اكثر قریب به اتفاق نظامها قوانین با قدرت و زور بر مردم تحمیل مىشود و هر كجا كه مردم احساس آزادى بیشتر و كنترل كمترى كنند، شانه از زیر بار قوانین خارج مىكنند.
كراراً شنیده مىشود كه افراد در باب رعایت مقرّرات و نظم در كشورهاى اروپایى سخن مىگویند. از جمله این كه در كشورهاى غربى و اروپایى مردم به صورت خودكار و اتوماتیكوار قوانین و مقرّرات را اجرا مىكنند و مالیات مىپردازند. این نظم و انضباط ظاهرى در سایه حاكمیّت سیستم پیشرفته كنترلى حاصل آمده كه مردم را ملزم به رعایت قوانین مىكند و مالیاتها را وصول مىكند و كمتر كسى مىتواند تخلّف كند. سیستم وصول مالیات در آنجا، در طول چند قرن تجربه و بخصوص با تجربیاتى كه در نیم قرن اخیر به دست آمده، از مكانیسم دقیق و پیچیدهاى برخوردار است و بر این اساس به صورتهاى
( صفحه 181 )
مختلف مالیات را از مردم وصول مىكنند و توده مردم كه بار اصلى مالیات را به دوش دارند، عملا براحتى مالیاتها را مىپردازند؛ البته شركتهاى بزرگ با زدوبند با مسؤولان مملكتى و روابطى كه با نظام قدرت دارند، سعى مىكنند كه از پرداخت مالیات خوددارى كنند.
در اینجا بر خود لازم مىدانم به كسانى كه شیفته غرب هستند و از نظم و مدنیّت و فرهنگ والاى غرب سخن سر مىدهند، بگویم كه بسیارى از ستایشها و تعریفهایى كه از كشورهاى غربى مىشود، شعارى بیش نیست و تهى از واقعیّت است. مثلا گفته مىشود كه در كشورهاى غربى رانندگان كاملا مقرّرات راهنمایى را رعایت مىكنند و از نظم و انظباط قابل تحسینى برخوردارند؛ این ادعا واقعیتى ندارد. بنده نمونهاى را براى نقض ادعاى فوق عرض مىكنم: من براى سخنرانى در دانشگاه فیلادلفیاى آمریكا دعوت داشتم. براى این كه شهرهاى بین راه را مشاهده كنم، با ماشین از نیویورك به سمت فیلادلفیا سفر كردم. در بین راه ملاحظه كردم كه راننده ماشین هر از چند گاهى دستگاهى را جلوى ماشین مىگذارد و پس از مدّتى آن را در داشبرد قرار مىدهد و كراراً این كار را تكرار مىكرد. حس كنجكاوى من برانگیخته شد و از او سؤال كردم كه این دستگاه چه كاربردى دارد؟
او گفت: در آمریكا، سرعت بیش از نود مایل در ساعت ممنوع است و پلیس براى جلوگیرى از تخلفّات رانندگى در جادهها رادار نصب كرده كه توسط آن ماشینهایى كه سرعت غیر مجاز دارند شناسایى شوند. بعلاوه، نیروهاى پلیس در قسمتهایى از جاده كمین مىكنند و راننده متخلّف را جریمه مىكنند. با توجه به این كه رفت و آمد و سرعت ماشینها به وسیله رادار كنترل مىشود، عدهاى این دستگاه را كه رادار پلیس را كور مىكند اختراع كردهاند و اكنون این دستگاه براحتى در بازار خرید و فروش مىشود. پلیس كه متوجه این مسأله شده، در جادهها كمین مىگذارد تا رانندگانى را كه با استفاده از این دستگاه رادار پلیس را كور مىكنند و در نتیجه با سرعت غیر مجاز حركت مىكنند، متوقف و جریمه كند. از این رو، ما با نصب این دستگاه با هر سرعتى كه بخواهیم رانندگى مىكنیم و هرگاه به پُست پلیس برخوردیم آن را مخفى مىسازیم و مجدداً آن را نصب مىكنیم!
مىنگرید كه آنها براى این كه مقرّرات را رعایت نكنند و كنترل ضابطین قانون را بىاثر
( صفحه 182 )
سازند، دستگاهى مىسازند كه رادار پلیس را كور مىكند و آن را به وفور در بازار آمریكا به فروش مىرسانند، آن وقت ما خیال مىكنیم كه آمریكایىها از چنان فرهنگ پیشرفتهاى برخوردارند كه به دلخواه و با میل و رغبت مقرّرات را رعایت مىكنند و كاملا در آنجا نظم و انضباط حاكم است. مسائل جنایى كه هر روزه در آنجا رُخ مىدهد و به گوش ما مىرسد، خود حدیث مفصّل دارد. یكى از دوستانى كه پس از چند سال اقامت در آمریكا به ایران برگشت، مىگفت: هیچ دبیرستانى در آمریكا نیست كه پلیس مسلّح نداشته باشد، با این وجود هر روز ما شاهد آدمكشى در آن مدارس بودیم، و مثلا دانشآموز اسلحه به روى معلم و همكلاسىهاى خود مىكشد و آنها را به قتل مىرساند! این نمونه نظم و انضباط در آن كشور است!
آرى عامل عمدهاى كه در غرب افراد را قانونمدار و مطیع قانون مىسازد، عامل بیرونى و ترس از جریمه، زندان و مجازات است و اگر ترس نداشته باشند و به شكلى بتوانند كنترل ضابطین قانون را بىاثر سازند، در تخلّف از مقرّرات غالباً شكى به خود راه نمىدهند. اما در نظام اسلامى، غیر از این عامل كنترل بیرونى و ترس از مجازات و جریمه كه البته وجود دارد، عامل مهمّ دیگرى نیز وجود دارد كه اگر در مردم تقویت شود، توانایى بالایى در رفع بسیارى از مشكلات اجتماعى و حلّ آنها دارد. آن عامل عبارت است از كنترل درونى و نظارت درونى افراد در انجام مقرّرات و قوانین. این عامل ناشى از ایمان مردم به لزوم اطاعت از مقرّرات و قوانین دولت اسلامى است و به واقع مردم انجام مقرّرات را وظیفه شرعى خود مىدانند. طبیعى است كه اگر نظام و دولت اسلام حاكم نبود و امام به عنوان مقتدا و پیشوا و مرجع تقلید مردم نفرموده بود كه اطاعت از مقرّرات دولت اسلامى شرعاً واجب است، مردم فقط به انگیزه مصون ماندن از مجازات و جریمه از قوانین اطاعت مىكردند.
امروزه، متدیّنان و مردم انقلابى ایران به جهت اطاعت از ولىّ امر مسلمین به قوانین و مقرّرات دولت عمل مىكنند؛ گر چه در مواردى مىدانند كه آن قوانین به ضررشان هست. این ضامن اجرایى درونى كه ناشى از ایمان افراد است و عامل بسیار مهم و ارزشمندى در كنترل مردم و قانون مدار ساختن آنهاست، در جامعه ما وجود دارد و ما قدرش را نمىدانیم. عاملى كه موجب مىگردد مردم قوانین دولت اسلامى را قوانین خدا و مورد رضایت او بدانند و در
( صفحه 183 )
نتیجه، با احساس وظیفه الهى و شرعى به آنها گردن نهند و تخلّف از آن قوانین را موجب مجازات اخروى و الهى بدانند. البته ما انكار نمىكنیم كه در نظام ما نیز تخلّفاتى صورت مىگیرد، اما این تخلّفات نسبت به موارد تبعیّت و اطاعت از قوانین ناچیزند؛ و اگر بنا بود كه شمار تخلّفات افزون از موارد اطاعت از قانون باشد، دیگر سنگ روى سنگ بند نمىشد و نظام از هم گسسته مىگشت.
ج) برخوردارى رهبرى از عالىترین مراتب تقوا و شایستگى
امتیاز سوم نظام ما بر سایر نظامها این است كه مقام رهبرى باید برخوردار از عالىترین مراتب تقوا و شایستگىهاى اخلاقى و عظمت شأن و قداست باشد؛ چون ایشان جانشین پیامبر و امام زمان است و مردم او را تجلّى و نمودى از شخصیّت امام زمان مىشناسند و از این رو، مرتبهاى از عشق و محبّتى كه به آستان مقدّس پیامبر و امام زمان، عجل الله تعالى فرجه الشریف، ابراز مىدارند، در حقّ ایشان نیز ابراز مىدارند. با این كه مقام رهبرى در نظام ما داراى عالىترین مقامها و برخوردار از بیشترین قدرت است، اگر تخلّفى از او سر زند و گناهى كه موجب فسق و سقوط از عدالت است مرتكب گردد، خود به خود از مقام ولایت بر مسلمین منعزل مىگردد و دیگر نیازى به تشكیل دادگاه و محاكمه و اثبات جرم و در نهایت عزل او نیست. همین كه، العیاذ بالله، جرمى مرتكب شد، از عدالت ساقط و خودبهخود منعزل مىگردد و خبرگان تنها نقش اعلام عدم صلاحیّت او براى رهبرى را دارد، نه این كه او را عزل كند؛ چون عزل خودبهخود با سقوط عدالت حاصل مىگردد!
در هیچ یك از نظامهاى دنیا، مسؤولان عالى رتبه برخوردار از شایستگىهاى اخلاقى كه رهبرى در نظام ما از آنها برخوردار است نمىباشند؛ و حتّى رهبران بعضى از كشورها سر تا پا آلوده به فساد اخلاقى و گناه هستند: مثلا در آمریكا كه به اصطلاح یكى از متمدّنترین، پیشرفتهترین و بزرگترین كشورهاى دنیاست، رئیس جمهور متّهم به فساد اخلاقى و جنسى شد و چندین شاهد به فساد و جُرم او شهادت دادند وخودش نیز اعتراف كرد. اما وقتى كه مسأله استیضاح او مطرح شد و در پارلمان آن كشور به شور نهاده شد، اكثریّت نمایندگان به
( صفحه 184 )
استیضاح او رأى ندادند و او كماكان بر سر قدرت باقى ماند و هیچ مشكلى نیز پیش نیامد. همه مردم دنیا فهمیدند كه او فاسد است، اما به جهت زدوبندهاى سیاسى نمایندگان، استیضاح یكى دو رأى كم آورد و آن عنصر فاسد سر جاى خود باقى ماند! نظایر فراوانى از این دست وجود دارد و افرادى كه تخلّفات آشكارى دارند و حتّى در دادگاه هم محكوم شدهاند، به جهت زدوبندهاى سیاسى در پُست خود ابقا مىشوند و ممكن است حتّى در دوره بعد نیز مجدّداً انتخاب گردند.
بنابراین، از دیدگاه اسلام حتى اگر مقام رهبرى فاقد یكى از شرایط شود و گناهى از او سر زند، از مقامش منعزل مىگردد؛ چون با انجام یك گناه كبیره از عدالت ساقط و فاسق مىگردد و صلاحیت رهبرى بر مسلمین را ندارد؛ و دیگر براى اثبات جُرم او نیازى به تشكیل دادگاه و یا رأى خبرگان نیست. پس در هیچ یك از نظامهاى دنیا در مورد مسؤولین كشور و بخصوص عالىترین مقام كشور؛ یعنى، رهبرى این قدر سختگیرى نشده است.
د) رعایت مصالح معنوى و واقعى انسانها
در نهایت، از جمله مهمترین امتیازات نظام ما بر سایر نظامها رعایت مصالح واقعى انسانهاست: ما به عنوان مسلمان معتقدیم كه خداوند بهتر از دیگران مصالح انسانها را مىشناسد و ما مىخواهیم كه همان مصالحى كه خداوند در نظر گرفته در جامعه تحقق یابد، و این مهم جز در سایه عمل به احكام و قوانین دینى تأمین نمىشود. در روى زمین، تنها نظام جمهورى اسلامى ایران است كه در اصل چهارم قانون اساسى آن آمده است كه همه مقرّرات و قوانین جارى كشور باید بر اساس موازین اسلامى تصویب و اجرا گردد. حتّى اگر قانون و مصوبهاى بر خلاف اطلاق و عموم دلیل شرعى باشد، اعتبار ندارد. بنابراین، تنها كشورى كه قوانین آن ضامن تأمین مصالح واقعى انسانهاست، كشور ماست.
همه توجه دارند كه این نظام با همه دستاوردهاى آن، در سایه فداكارى مردم و به بركت خون شهدا و از جمله شهداى هفت تیر به دست آمد و آنان با فداكردن جان خود و تقدیم خون ارزشمند خود به انقلاب براى ما عزّت، سربلندى و ارزشهاى والایى را آفریدند. ما باید بهوش
( صفحه 185 )
باشیم كه این ارزشها را برایگان از دست ندهیم. امروز، دستهایى در كار است كه به اصل اسلام، ولایت فقیه و نظام و مقرّرات اسلامى خدشه وارد كند، چون این ارزشها چونان خارى در چشم آنهاست و با همه وجود سعى مىكنند آنها را از بین ببرند و همه توان و تلاش و فعالیّتهاى تخریبى خود را متمركز بر روى آن چند نقطه اصلى كردهاند، تا به شیوهها و شگردهاى گونهگون به آنها ضربه وارد سازند.
گاهى در مقالات، سخنرانىها و روزنامههاى كثیر الانتشار جمهورى اسلامى اصل اسلام و احكام اسلامى را زیر سؤال مىبرند و مىگویند: امروز زمان آن گذشته كه ما دم از واجب و حرام بزنیم، باید مردم را به حال خود رها كنیم كه خود تصمیم بگیرند و انتخاب كنند! یا كراراً مشاهده شده كه به ولایت فقیه جسارت و توهین مىكنند، كه اگر سماحت و سعه صدر مسؤولان فرهنگى نبود، قانوناً آنها باید تعزیر و مجازات شوند؛ اما این بزرگواران به روى خود نمىآورند و اقدامى نمىكنند. اینجاست كه ما به عنوان مسلمان، انقلابى، پیرو امام و مقام معظّم رهبرى وظیفه داریم كه این گستاخان و جسارتپیشهگان را سر جاى خود بنشانیم و اجازه ندهیم كه شریعت مقدّس اسلام و تشیّع و ارزشهاى مقدّسى كه عامل سعادت دنیا و آخرت ما هستند و به بهاى سنگینى به دست آمدهاند، به بهاى اندك و ثمن بخس، در بازار مكّاره سیاستبازان خدعهگر و فرهنگ سوزان بىهویّت، به فروش برسند و حاصلى جز ننگ و عار و نفرین خدا، پیامبر، فرشتگان، مؤمنان و نسلهاى آینده براى ما باقى نماند؛ امید كه چنین مباد.
( صفحه 186 )
( صفحه 187 )