كسانى كه با حوزه معرفتى فلسفه اخلاق آشنایى دارند مىدانند كه یكى از مكاتب اخلاقى مطرح و پرطرفدارْ مكتب اخلاقى كانت، فیلسوف معروف آلمانى، است. او معتقد بود كه هر رفتار اخلاقى وقتى داراى ارزش اخلاقى است كه در عالىترین مرتبه و بدون هیچ شائبه و انگیزه جانبى انجام پذیرد و همراه با انگیزه عاطفى، اجتماعى و احساسى نباشد. یعنى اگر انسان خواسته باشد كار خوب و شایسته انجام دهد، باید آن كار را فقط بدان جهت كه نیك و شایسته است انجام بدهد، نه براى نتیجهاى كه بر آن مترتب مىشود و نه به جهت ارضاى غرایز و حتّى نه به جهت انگیزه عاطفى. بنابراین، مادرى كه نیمههاى شب با شنیدن ناله كودك خود سراسیمه از خواب شیرین برمىخیزد و كودك را در آغوش مىگیرد و شیر مىدهد، گرچه در نظر عموم مردم كار ارزشمندى انجام داده، اما كانت ارزشى براى كار او نمىبیند. چون آن مادر به حكم غریزه و از روى دلسوزى و به جهت ارتباط عاطفى شدید با فرزند خود او را شیر مىدهد و اگر به او شیر ندهد احساس ناراحتى مىكند و در واقع، با شیردادن فرزند خود، نیازهاى عاطفى، روحى و روانى خویش را تأمین مىكند.
همچنین اگر كسى كارى را بدان جهت كه نتایج خوبى براى جامعه دارد انجام دهد، براى جلب اعتماد مردم در زندگى اجتماعى راست بگوید؛ عملش فاقد ارزش اخلاقى است. راستگویى وقتى داراى ارزش اخلاقى است كه انسان بدان جهت كه راستگویى خوب است راست بگوید. چنانكه مىنگرید، كانت براى ارزش اخلاقى شرایط بسیار دشوارى را لازم مىداند كه در نتیجه بندرت و بسختى براى ارزش اخلاقى، در نظریه كانت در فلسفه اخلاق،
( صفحه 99 )
مصداق یافت مىشود و بجز رفتار افراد بسیار اندك، رفتار نیك مردم ارزش اخلاقى ندارد؛ چون آن رفتار براى ارضاى عواطف، جلب منافع و چشمداشت به پاداشهاى اجتماعى و سرانجام پاداشهاى اخروى و الهى صورت مىپذیرند.
پس كارى برخوردار از خیر اخلاقى است كه همه شرایط را دارا باشد و اگر اندكى از شرایط كاسته شود، هیچ ارزشى ندارد. همچنین در سایر زمینهها و از جمله مباحث سیاسى و حكومتى، گفته مىشود كه وقتى حكومتى بر حقّ است كه همه كسانى كه متصدّى حكمرانى مىشوند در حدّ اعلى شرایط را دارا باشند؛ در چنین وضعیّتى افراد باید در اندیشه تشكیل حكومت حق باشند.
قبل از انقلاب اسلامى، در جامعه ما نیز برخى از افراد مسلمان و متدیّن اما متحجر و كجاندیش چنین رویكردى به حكومت داشتند و مىگفتند: وقتى ما باید به فكر تشكیل حكومت اسلامى بیفتیم كه آنقدر افرادى چون سلمان فارسى در جامعه ما وجود داشته باشند كه بتوان براى هر شهرى یكى از آنها را به عنوان فرماندار گمارد و تا وقتى افراد صالح و شایستهاى چون سلمان براى تصدّى همه پستهاى حكومتى تربیت نشوند، نباید دست به انقلاب و نهضت زد.
آن گروه تنگنظر معتقد بودند تا ظهور حضرت ولىّ عصر (عجلالله فرجهالشریف) شرایط و زمینههاى انقلاب و نهضت اسلامى فراهم نمىگردد و نباید دست به انقلاب زد. باید منتظر بود كه آن حضرت با كمك سیصد و سیزده نفر یاران برجسته و كامل خود دست به انقلاب بزنند و حاكمیّت قسط و عدل را بر پا دارند. آنها بر این تصور بودند كه تا این تعداد افراد ممتاز، از نظر اخلاقى و تقوا، یافت نشوند، حركت و اقدام سیاسى صحیح نیست. باید افراد متّقى و خالص در حدّى یافت شوند كه تمام مشاغل و پستهاى حساس به آنها سپرده شود و آنها به نحو صحیح جامعه را اداره كنند و هیچ گونه نقص و خللى در اداره جامعه رُخ ندهد. كوچكترین ایراد و اشكالى كه بر این نگرش وارد مىشود این است كه هیچ گاه آن ایده عملى نخواهد شد، و چون تا شمار صالحان و شایستگان و افراد برجسته برخوردار از عالىترین مدارج تقوا و اخلاق به نصاب لازم نرسیده، نباید هیچ اقدام و حركتى براى تغییر
( صفحه 100 )
حكومت و ایجاد حكومت اسلامى انجام گیرد؛ همواره فساد و تباهى در جامعه بیشتر و بیشتر مىگردد و گذشته از تحوّلات مثبت اجتماعى و سیاسى، زمینههاى تحوّلات مثبت اخلاقى و ارزشى نیز كاملا مسدود مىگردد.