امروز وابستگان استكبار در داخل با طرح شعار یك درجهبودن انسانها و شهروندان به دنبال ترویج لیبرالیسم و دموكراسى غربى هستند. آنها به دنبال القاى این مطلب هستند كه هیچ فرقى بین انسانها نیست و آنها همه از حقوقى یكسان برخوردارند و باید یكسان نظرشان در تدوین قوانین كشور مؤثر باشد. البته این كه انسانها داراى دو درجه نیستند مورد قبول اسلام نیز هست، در این باره خداوند مىفرماید:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَر وَ أُنْثى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ...»(7)
اى مردم، ما شما را از یك مرد و زن بیافریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاك امتیاز نیست) گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
( صفحه 61 )
در آیه فوق، انسانها از نظر خصوصیات ذاتى و تكوینى یكسان معرفى شدهاند و از این نظر تفاوت و درجاتى براى انسانها متصور نیست، ولى ذیل آیه اشاره به تفاوتهاى عَرَضى دارد؛ یعنى، گر چه تكویناً انسانها در یك درجهاند، اما ویژگىها و صفات ارزشمند اكتسابى باعث امتیاز انسانها مىشود و بر این اساس انسانهاى با تقوا نزد خداوند جایگاه برترى دارند و نمىتوان گفت انسانها نزد خداوند یكساناند. همچنین با توجه به تفاوت افراد در برخوردارى از صلاحیّتها و شایستگىها، آنها در احراز مسؤولیتهاى اجتماعى و پستها یكسان نیستند و احراز هر مقامى شرایط خاصّ خود را دارد. مثلا در همه دنیا به یك فرد بىسواد اجازه نمىدهند كه رییس جمهور شود؛ آیا مىتوان گفت در نظر گرفتن شرط برخوردارى از سواد خواندن و نوشتن براى احراز پست ریاست جمهورى خلاف یكسانبودن انسانهاست؟ آیا این بدان معناست كه انسانها دو درجه شدهاند؟
در همه دنیا براى پستهاى مهمّى چون ریاست جمهورى شرایط خاصّى را قرار دادهاند، نظام مانیز به دلیل اسلامى بودنش شرایط خاصّى را درنظر گرفته است و به همان دلیل كه رییس جمهور باید از سواد و علم كافى برخوردار باشد، در یك كشور اسلامى رییس جمهور باید حامى و طرفدار اسلام باشد و امكان ندارد كسى كه دشمن اسلام است در رأس قدرت یك كشور اسلامى قرار بگیرد؛ این منطبق با اصول اسلامى است. پس اگر براى احراز سمَت نمایندگى مجلس یا تصدّى مشاغل دیگر شرط مسلمانبودن را نهادهاند، به معناى دو درجه شدن انسانها نیست. اگر در درون جامعه اسلامى، به موازات حقوق و وظایفى كه مسلمانان دارند و در برابر خمس و زكاتى كه مسلمانان مىپردازند، وظایف و حقوق مستقلّى براى پیروان سایر ادیان درنظر گرفته شد، به معناى دو درجه شدن انسانها نیست؛ گرچه به یك معنا مىشود گفت آن تفاوتها به معناى تفاوت درجه شهروندان هست.
اگر كسى ادعا كند كه مقام رهبرى، ریاست جمهورى و مشاغل كلیدى و حساس مملكت را مىتوان به كسانى سپرد كه با اسلام و نظام اسلامى مخالفاند و قانون اساسى را قبول ندارند، به این مىماند كه انسان اختیار خود را به دست دشمن خویش بدهد! مسلماً چنین كارى نه عاقلانه و نه شدنى است، و اگر خداى ناكرده عدهاى خواستند چنین كنند، اسلام اجازه
( صفحه 62 )
نمىدهد؛ چون خداوند كافران را برتر از مسلمانان قرار نداده است و سلطه آنها بر مسلمین را نمىپذیرد. این اعتقاد ماست و باكى نداریم كه ما را متّهم به درجهبندى شهروندان كنند.