تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 1
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب مشیت و ارادة

بَابُ الْمَشِیئَةِ وَ الْإِرَادَةِ
1- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع یَقُولُ لَا یَكُونُ شَیْ‏ءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى قُلْتُ مَا مَعْنَى شَاءَ قَالَ ابْتِدَاءُ الْفِعْلِ قُلْتُ مَا مَعْنَى قَدَّرَ قَالَ تَقْدِیرُ الشَّیْ‏ءِ مِنْ طُولِهِ وَ عَرْضِهِ قُلْتُ مَا مَعْنَى قَضَى قَالَ إِذَا قَضَى أَمْضَاهُ فَذَلِكَ الَّذِی لَا مَرَدَّ لَهُ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 207 روایة: 1 @*@
ترجمه :
على بن ابراهیم هاشمى گوید: از موسى جعفر علیه‏السلام شنیدم كه فرمود: چیزى نباشد جز آنچه خدا خواهد و اراده كند و اندازه‏گیرى نماید و حكم دهد، گفتم معنى خواست خدا چیست؟ فرمود: آغاز كار است گفتم معنى اندازه‏گیرى چیست؟ فرمود: آن اندازه گرفتن طول و عرض چیز است: گفتم معنى قضا و حكمش چیست؟ فرمود هر گاه حكم كند بگذارند و آنستكه بر گشت ندارد.
شرح :
در این روایت امام هفتم علیه‏السلام چهار مرتبه از مقدمات ایجاد و آفرینش مخلوق را بیان كرده و راوى سه تاى آنرا توضیح خواسته و حضرت توضیح داده است؛ مجلسى ره فرماید: بروایت كتاب محاسن راوى پس از سؤال معنى مشیت معنى اراده را پرسید و حضرت فرمود:
«معنى اراده اینست كه بر آنچه خواسته بپاید و بایستد» و این جمله از قلم مصنف یا نساخ افتاده است بنابراین معنى روایت بسیار روشن است كه چون بنا شود چیزى خلق گردد اولا مشیت خدا به آن تعلق میگیرد و ثانیاً آنرا قطعى و مسجل میكند كه در این مرتبه اراده نام دارد ثالثاً حدود اندازه آنرا معین میفرماید كه تقدیر نام دارد رابعاً فرمان خلقت صادر میكند كه قضاء نام دارد.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ أَحَبَّ قَالَ لَا قُلْتُ وَ كَیْفَ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى وَ لَمْ یُحِبَّ قَالَ هَكَذَا خَرَجَ إِلَیْنَا
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 207 روایة: 2 @*@
ترجمه :
ابوبصیر گوید بامام صادق علیه‏السلام عرض كردم: خدا خواسته و اراده كرده و مقدر نموده و حكم فرموده؟ فرمود: آرى: عرض كردم و دوست هم داشته است فرمود: نه: گفتم: چگونه خواسته و اراده كرده و مقدر نموده و حكم فرموده ولى دوست نداشته است؟ فرمود اینچنین بما رسیده است.
شرح :
گویا امام علیه‏السلام سائل را قابل نداسته و یا در مجلس نا اهلى بوده كه بیان مطلب مقتضى حكمت نبوده است لذا بطور اجمال فرمود: اینچنین از پیغمبر و پدرانم بمن رسیده است و توضیح نفرموده و احتمال دارد توضیح سخن امام علیه‏السلام این باشد كه خواست و اراده تقدیر و حكم خدا بافعال و كردارهاى بندگان تعلق میگیرد ولى خدا گناه و كار زشت آنها را دوست ندارد و یا مقصود اینستكه اسناد آن چهار صفت نسبت بخدا صحیح است ولى اسناد محبت باو صحیح نیست. و یا چون اراده و خواست و تقدیر و حكم خدا بخلقت و ایجاد بنده تعلق گیرد و خواهد كه او قادر و مختار باشد طبعاً بعضى از بندگان از این قدرت و اختیار سوء استفاده كرده مرتكب گناه و عصیان میشوند كه خدا آنرا دوست ندارد پس اراده و خواست خدا بالاصاله بگناه تعلق گرفته است.
3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ وَاصِلِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَمَرَ اللَّهُ وَ لَمْ یَشَأْ وَ شَاءَ وَ لَمْ یَأْمُرْ أَمَرَ إِبْلِیسَ أَنْ یَسْجُدَ لآِدَمَ وَ شَاءَ أَنْ لَا یَسْجُدَ وَ لَوْ شَاءَ لَسَجَدَ وَ نَهَى آدَمَ عَنْ أَكْلِ الشَّجَرَةِ وَ شَاءَ أَنْ یَأْكُلَ مِنْهَا وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ لَمْ یَأْكُلْ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 208 روایة: 3@*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام فرمود: ممكن است خدا امر كند و نخواهد و خواهد و امر نكند، شیطان را امر كرد كه به آدم سجده كند و خواست كه سجده نكند و اگر میخواست سجده میكرد. و آدم را از خوردن آن درخت نهى فرمود و خواست كه از آن بخورد و اگر نمیخواست او نمیخورد.
شرح :
چنانچه بهمین زودى بیان مى‏شود مذهب ما شیعیان در مسأله جبر و تفویض بر اساس عدل و امر بین الامیرین است و از اینجهت ما را عدلیه نامند ولى ظاهر این خبر با عقیده جبریه موافق است لذا مجلسى ره با هشت طریق این حدیث را توجیه نموده است بعضى از آنها كه روشنتر بنظر میرسد اینست: اول این خبر در مورد تقیه صادر شده است و شاهدى هم برایش ذكر میكند دوم اینكه مقصود از خواست خدا علم اوست و آن هم شاهد دارد سوم اینكه مراد بخواست خدا هدایات و الطاف خاصه او است كه چون آدم و ابلیس باز گرفت مرتكب نافرمانى شدند. چهارم مقصود اینستكه خدا خواست شیطان را بر سجود و آدمرا بر نخوردن از درخت مجبور نكند و آنها را باختیار خود واگذارد.
4- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیِّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِیِّ جَمِیعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ یَزِیدَ الْجُرْجَانِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ إِرَادَتَیْنِ وَ مَشِیئَتَیْنِ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ یَنْهَى وَ هُوَ یَشَاءُ وَ یَأْمُرُ وَ هُوَ لَا یَشَاءُ أَ وَ مَا رَأَیْتَ أَنَّهُ نَهَى آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ أَنْ یَأْكُلَا مِنَ الشَّجَرَةِ وَ شَاءَ ذَلِكَ وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ أَنْ یَأْكُلَا لَمَا غَلَبَتْ مَشِیئَتُهُمَا مَشِیئَةَ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَمَرَ إِبْرَاهِیمَ أَنْ یَذْبَحَ إِسْحَاقَ وَ لَمْ یَشَأْ أَنْ یَذْبَحَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَمَا غَلَبَتْ مَشِیئَةُ إِبْرَاهِیمَ مَشِیئَةَ اللَّهِ تَعَالَى‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 208 روایة: 4 @*@
ترجمه :
حضرت ابوالحسن علیه‏السلام فرمود: خدا را دو اراده و دو مشیت است. اراده حتم و اراده عزم (و مشیت حتم و مشیت عزم) خدا نهى میكند و میخواهد، امر میكند و نمیخواهد، مگر نمى‏بینى كه آدم و همسرش را نهى كرد كه از آن درخت نخورند ولى خوردن ایشانرا خواست و اگر نمى‏خواست كه بخورند خواست آنها بر خواست خدایتعالى غلبه نمیكرد و حضرت ابراهیم را امر كرد كه اسحاق (و بقول مشهور اسمعیل) را سر ببرد ولى نخواست كه سر او را ببرد و اگر میخواست، خواست ابراهیم بر خواست خدایتعالى غلبه نمیكرد.
شرح :
علامه مجلسى از قول صدوق علیهماالرحمة نقل مى‏كند كه او در كتاب توحید بعد از ذكر این خبر میگوید: خدایتعالى آدم و همسرش را از خوردن آن درخت نهى كرد. و مى‏دانستكه آنها خواهند خورد ولى خداى عزوجل خواست كه با خبر و قدرت مانع خودرن آنها نشود چه آنكه آنها را از خوردن نهى كرده و باز داشته بود، اینست معنى خواست خدا نسبت به آنها و اگر میخواست ایشانرا با جبر و زور از خوردن باز دارد و آنها میخوردند، خواست آنها بر خواست خدا غلبه كرده بود چنانكه امام علیه‏السلام فرمود. سپس مرحوم مجلسى اراده عزم و اراده حتم را معنى میكند كه اراده عزم آنستكه تنها چیزیرا بخورد و بطلب آن كشیده شود و اراده حتم آنستكه تمام شرایط تأثیر را داشته باشد و بوجود آوردن آنچه را خواست قطعى شده باشد پس ممكن است اراده عزم باشد و اراده حتم نباشد.
5- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ لَمْ یُحِبَّ وَ لَمْ یَرْضَ
شَاءَ أَنْ لَا یَكُونَ شَیْ‏ءٌ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ أَرَادَ مِثْلَ ذَلِكَ وَ لَمْ یُحِبَّ أَنْ یُقَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ لَمْ یَرْضَ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 209 روایة: 5@*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام فرمود: خدا خواسته و اراده كرده ولى دوست نداشته و نپسندیده، خواسته است كه چیزى نباشد مگر اینكه او بداند و همچنین هم اراده كرده و دوست نداشته كه او را سوم سه خدا گویند و كفر را براى بندگان خود نپسندیده است.
شرح :
اراده و خواست خدا تعلق گرفته است كه آنچه در عالم واقع میشود از كوچكترین و بزرگ چنانكه هست بداند و حتى میداند كه نصارى او را خداى سوم دانند ولى آنرا دوست ندارد و میداند كه بعضى از بندگانش باو كافر شوند ولى او كفر را براى بندگانش نمى‏پسندد.
6- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ اللَّهُ یَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِیئَتِی كُنْتَ أَنْتَ الَّذِی تَشَاءُ لِنَفْسِكَ مَا تَشَاءُ وَ بِقُوَّتِی أَدَّیْتَ فَرَائِضِی وَ بِنِعْمَتِی قَوِیتَ عَلَى مَعْصِیَتِی جَعَلْتُكَ سَمِیعاً بَصِیراً قَوِیّاً مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ ذَاكَ أَنِّی أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَیِّئَاتِكَ مِنِّی وَ ذَاكَ أَنَّنِی لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 209 روایة: 6 @*@
ترجمه :
اما رضا علیه‏السلام فرمود: خداى تعالى فرماید: اى پسر آدم بخواست من است كه تو هر چه براى خودخواهى توانى خواست و به نیروى من است كه واجبات میدهى و بنعمت من است كه بر نافرمانیم توانا میشوى. من ترا شنوا، بینا، توانا ساختم، هر نیكى كه بتو رسد از جانب خداست و هر بدى كه بتو رسد از خدا تو است و این براى آنستكه من بكارهاى نیك تو از خودت سزاوارتر و تو بكارهاى زشت از من سزاوارترى و علت این آنستكه من از آنچه میكنم باز خواست نشوم ولى مردم بازخواست شوند.
شرح :
انسان با نیرو و نعمتیكه خدا باو عطا فرمود راه مى‏رود و مى‏بیند و مى‏شنود ولى باختیار خود گاهى راه مسجد و زمانى طریق میخانه مى‏سپارد و در هر صورت نیروى گام بر داشتنش از خداست ولى باید انسان رفتنش را بخدا نسبت دهد و میخانه رفتنش از نظر اینكه نیرو و قدرت از خداست و آن نیرو را براى صرف در راه طاعت باو داده و بدان امر فرموده است ولى بنده آنرا از راه مستقیم خود منحرف كرده و در راه طاعت باو داده و بدان امر فرموده است ولى بنده آنرا از راه مستقیم خود منحرف كرده و در راهیكه او نهى فرموده مصرف كرده است پس سزاوار است كه بخود او انتساب یابد سپس بطور تفریع یا تعطیل مى‏فرماید «من از آنچه مى‏كنم باز خواست نمى‏شوم و مردم بازخواست شوند» زیرا آنچه او كرده خلقت بنده و اعطاء قدرت و اختیار است نسبت به وى كه همه خیر است و احسان و نباید از آن بازخواست نمود ولى آنچه بنده نافرمان بجا آورده صبركردن نعمت منعم و خالق خویش است در راه خلاف رضاى او و ناسپاسى كفران نسبت به وى كه عقلا موجب بازخواست و سؤال است.