تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 1
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب بداء

بَابُ الْبَدَاءِ
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ وَ فِی رِوَایَةِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 200 روایة: 1 @*@
ترجمه :
زراة از یكى از دو امام (پنجم یا ششم) نقل میكند كه فرمود: خدا بچیزى چون بداء پرستش نشده است و در روایت ابن ابى عمیر از هشام بن سالم است كه امام صادق علیه‏السلام فرمود: خدا بچیزى چون بداء بزرگ شمرده نشده است.
شرح :
چنانچه از ابواب سابق معلوم شد صفاتى را كه نسبت بخدایتعالى مى‏دهیم از لحاظ مفهوم و معنى با صفات مخلوق فرق دارد علم خدا غیر از علم مخلوقست، دیدن و شنیدن و یكتا بودن و لطیف بودن و ظاهر بودن و قاهر بودن خدا غیر از این صفاتست در مخلوق چنانچه تمام اینها در ابواب گذشته خصوصاً در حدیث 317 318 توضیح داده شد، اكنون مى‏گوئیم بدا هم نیز چنین است، بدا نسبت بخدا غیر از بداى نسبت بمخلوقست و در هر یك معنى جداگانه‏اى دارد: بدا نسبت بمخلوق عبارت از اینستكه شخصى نزد حود نقشه كارى را طرح كند و سود و زیان آنرا بسنجد و چون جانب سود را ترجیح دهد در آنكار وارد شود و اقدام كند، ناگاه در وسط كار یا جلوتر و دنبال‏تر بجهتى متوجه شود كه قبلاً آنرا نمى‏دانست و آنجهت زیان و آسیبى باشد كه از ناحیه آنكار وارد شود و چند برابر سودى باشد كه او خیال كرده بود، در آنجا دست از كار بكشد و بگوید: برایم بدا حاصل شد، پیداست كه چنین بدائى نسبت بخداى تبارك و تعالى محالست، خدا پیش از آفرینش مخلوق همه چیز را مى‏دانسته و سود و زیان هر چیز نزدش هویدا و آشكار بوده است، او هرگز چیزى خلق نكند و فرمانى ندهد كه بعداً پشیمان شود و منصرف گردد. چنانچه امام صادق علیه‏السلام در حدیث 9 و 10 این باب باین معنى تصریح مى‏فرماید، و اما بداء نسبت بخدا باین معنى‏ست كه خدا چیزى را مطابق اوضاع و شرایطى مقرر دارد و سپس بواسطه تغییر اوضاع و شرایط آنرا تغییر دهد و چون ما خدا را فعال مایشاء میدانیم و میدانیم كه او چه را مصلحت داند مى‏كند و هر روز در كار تازه‏ایست و او دست بسته و كنار نشسته نیست باید این تغییر را بدهد و از این جهت است كه عقیده ببدا در در روایت او 3 و 12 و 13 این باب با اهمیت تلقى شده است دانشمندان اسلامى‏اگر چه در معنى بداى خدا نسبت به مقام ثبوت نظرهاى مختلفى دارند، میرداماد ره گوید بدا در مقام قضا و جناب قدس حق و مفارقات محضه و متن دهر نیست بلكه در قدر و امتداد زمانست و شاگردش ملاصدرا هم از او تبعیت كرده، سید مرتصى فرموده است بدا همان نسخ در احكامست، مجلسى ره قائل بلوح محفوظ و لوح محو و اثبات شده است ولى تمام این بزرگان این معنى را قبول دارند كه خدا آنچه را تغییر مى‏دهد پیش از آنكه چیزیرا بیافریند مى‏دانسته است یعنى او مى‏دانسته كه مثلاً در هزار سال بعد كودكى متولد مى‏شود كه عمرش را 50 سال مقرر مى‏دارد ولى آن كودك بزرگ مى‏شود و گناهانیكه موجب كوتاهى عمر است مانند زنا و قطع رحم انجام مى‏دهد و او عمرش را از 50 به 40 مى‏آورد و در آن سن مى‏میرد و جز خدا كسى این را نداند و این بزرگان چون به این مطلب عقیده دارند ناچار مى‏شوند كه در مقام ثبوت بدا دو مرحله قائل شوند و شاید بیان مرحوم مجلسى مطابق اخبار باشد، خلاصه تمام دانشمندان شیعه باور دارند كه بدا باین معنى اولاً وقوع دارد و ثانیاً خدایتعالى از اول به آن عالم بوده است و اما علت اینكه خداوند از اول چیزى را مقرر مى‏دارد و سپس تغییر مى‏دهد چند وجه است: اول اینكه بندگان بكارهاى نیك چون صله رحم و احسان به فقرا راغب باشند. دوم امتحان حسن اطاعت بندگان است كه خدا ببیند آیا در موقع تغییر بندگان تمرد و سرپیچى مى‏كنند و در مقام اعتراض و اشكال بر میآیند چنانچه درباره تغییر قبله بعضى باعتراض برخاستند یا آنكه تسلیم و منقاد حكم خدا مى‏شوند. سوم چون بندگان بدانند كه ممكن است شخصیكه نزد خدا شقى بوده بر گردد و سعید شود از دعا و تضرع به پیشگاه حضرت احدیت رونگردانند و همیشه بحالتى میان خوف و رجا باشند. مرحوم مجلسى ره سه جهت دیگر غیر از آنچه ما گفتیم در مرآت صفحه 100 بیان كرده است، بعضى از دانشمندان سنى كه معنى بدا را بمذاق شیعه نفهمیده و خیال كرده است شیعه بداى نسبت بخدا را بهمان معنى بدا نسبت بانسان مى‏داند به آنها اعتراض كرده و سخنان زشتى نسبت داده است: مجلسى ره مى‏فرماید این سخنان ناشى از عصبیت بیجاست زیرا كه در اخبار آنها مطالبیكه بدا را تصدیق مى‏كند بسیار است ولى چون آنها نسبت بخدا مطالب ناروائى مى‏گویند كه شیعه آنها را باطل مى‏كند و خدا را از آنها با دلیل روشن منزه مى‏سازد و آنها سر افكنده مى‏شوند و نمى‏توانند جواب گویند به بهتان و افترا كه شیوه ناتوانانست متمسك مى‏شوند.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ وَ غَیْرِهِمَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِی هَذِهِ الْ‏آیَةِ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ
قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ یُمْحَى إِلَّا مَا كَانَ ثَابِتاً وَ هَلْ یُثْبَتُ إِلَّا مَا لَمْ یَكُنْ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 روایة: 2 @*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام راجع به آیه (41 سوره 13) «و خدا آنچه را خواهد محو مى‏كند و ثبت مى‏كند» فرمود: مگر نه این است كه محو شود چیزى كه ثابت بوده و ثبت شود چیزى كه نبوده (و بدا چیزى جز این نیست).
3- عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً حَتَّى یَأْخُذَ عَلَیْهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ الْإِقْرَارَ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ خَلْعَ الْأَنْدَادِ وَ أَنَّ اللَّهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 روایة: 3 @*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام فرمود: خدا هیچ پیغمبرى را مبعوث نفرمود جز اینكه سه خصلت را از او پیمان گرفت: 1- اقرار به بندگى خدا 2 كنار زدن شریكها و مانندها براى خدا 3- اقرار باینكه خدا هر چه را خواهد مقدم دارد و هر چه را خواهد بتأخیر اندازد (و همین است معنى بدا و از این روایت اهمیت موضوع «بدا)) معلوم مى‏شود، زیرا كه در ردیف خداپرستى و توحید قرار گرفته است).
4- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَضى‏ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ قَالَ هُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 روایة: 4@*@
ترجمه :
حمران گوید از امام باقر راجع بقول خداى عزوجل (3 سوره 6) «مدتى معین كرد و مدتى معین نزد اوست پرسیدم، حضرت فرمود: مقصود دو مدت است: مدتى حتمى و مدتى مشروط.
5- أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَكُ شَیْئاً قَالَ فَقَالَ لَا مُقَدَّراً وَ لَا مُكَوَّناً قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَكُنْ شَیْئاً مَذْكُوراً فَقَالَ كَانَ مُقَدَّراً غَیْرَ مَذْكُورٍ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 روایة: 5 @*@
ترجمه :
مالك جهنى گوید: امام صادق علیه‏السلام راجع بقول خدایتعالى (68 سوره 19) «مگر انسان بیاد ندارد كه ما او را آفریدیم و هیچ نبود» پرسیدم: فرمود: نه اندازه‏گیرى و نه هست شده بود و راجع به قول خدا (اول سوره 77) «آیا بر انسان زمانى از روزگار گذشت كه چیز قابل ذكرى نبود» پرسیدم: فرمود: اندازه‏گیرى شده بود ولى قابل ذكر نبود.
6- مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ الْعِلْمُ عِلْمَانِ فَعِلْمٌ عِنْدَ اللَّهِ مَخْزُونٌ لَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَإِنَّهُ سَیَكُونُ لَا یُكَذِّبُ نَفْسَهُ وَ لَا مَلَائِكَتَهُ وَ لَا رُسُلَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَهُ مَخْزُونٌ یُقَدِّمُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ مَا یَشَاءُ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 روایة: 6 @*@
ترجمه :
امام باقر(ع) فرمود: علم دو گونه است: 1- علمیكه نزد خدا در خزانه است و كسى از مخلوق از آن آگاه نیست 2- علمیكه خدا بفرشتگان و پیغمبرانش تعلیم كرده، علمى كه بفرشتگان و پیغمبرانش تعلیم كرده (مطابق آنچه تعلیم كرده) واقع خواهد شد زیرا خدا نه خودش را تكذیب كند و نه فرشتگان و پیغمبرانش را و علمى كه نزدش در خزانه است هر چه را خواهد پیش دارد و هر چه را خواهد پس اندازد و هر چه را خواهد ثبت كند.
7- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ مِنَ الْأُمُورِ أُمُورٌ مَوْقُوفَةٌ عِنْدَ اللَّهِ یُقَدِّمُ مِنْهَا مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مِنْهَا مَا یَشَاءُ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 روایة: 7 @*@
ترجمه :
و فرمود: بعضى از امور نزد خدا مشروط است، هر چه را از آنها كه خواهد پیش دارد و هر چه را كه خواهد پس اندازد.
8- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ یَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 روایة 8@*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام فرمود: همانا: خدا را دو علم است: 1 علم نهفته و در خزانه كه جز او كسى نداند و بدا از این علم باشد 2- علمیكه بملائكه و رسولان و پیغمبرانش تعلیم داده كه ما آنرا میدانیم.
9- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ إِلَّا كَانَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَبْدُوَ لَهُ‏
@@اصول كافى جلد1 صفحه: 203 روایة: 9 @*@
ترجمه :
براى خدا نسبت به چیزى بدا حاصل نشد جز اینكه پیش از اینكه بدا حاصل شود خدا آن را میدانست.
10- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْجُهَنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَبْدُ لَهُ مِنْ جَهْلٍ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 روایة: 10@*@
ترجمه :
بدا نیست بخدا ناشى از جهل نیست (چنانچه نسبت بمخلوقش است).
11- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ یَكُونُ الْیَوْمَ شَیْ‏ءٌ لَمْ یَكُنْ فِی عِلْمِ اللَّهِ بِالْأَمْسِ قَالَ لَا مَنْ قَالَ هَذَا فَأَخْزَاهُ اللَّهُ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَ لَیْسَ فِی عِلْمِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 روایة: 11 @*@
ترجمه :
منصور بن حازم گوید: از امام صادق علیه‏السلام پرسیدم كه: آیا ممكن است امروز چیزى واقع شود كه دیروز در علم خدا نبوده باشد (یعنى خدا آنرا نداند مگر وقتیكه واقع شود) فرمود: نه، هر كه چنین گوید خدایش رسوا كند. عرض كردم بفرمائید مگر نه اینستكه آنچه واقع شده و آنچه تا روز قیامت واقع مى‏شود در علم خدا هست فرمود چرا، بیش از آنكه خلق را بیافریند (همه چیز را مى‏دانست).
12- عَلِیٌّ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْكَلَامِ فِیهِ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 روایة: 12 @*@
ترجمه :
و فرمود اگر مى‏دانستند چه پاداشى در اعتقاد پیدا هست از سخن در آن سستى نمى‏ورزیدند.
13- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الْكُوفِیِّ أَخِی یَحْیَى عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِیمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَا تَنَبَّأَ نَبِیٌّ قَطُّ حَتَّى یُقِرَّ لِلَّهِ بِخَمْسِ خِصَالٍ بِالْبَدَاءِ وَ الْمَشِیئَةِ وَ السُّجُودِ وَ الْعُبُودِیَّةِ وَ الطَّاعَةِ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 روایة: 13 @*@
ترجمه :
و فرمود هرگز هیچ كس پیغمبر نشد تا به پنج خصلت براى خدا اقرار كرد: بدا، مشیت، سجود، بندگى، اطاعت.
14- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِی جَهْمَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْبَرَ مُحَمَّداً ص بِمَا كَانَ مُنْذُ كَانَتِ الدُّنْیَا وَ بِمَا یَكُونُ إِلَى انْقِضَاءِ الدُّنْیَا وَ أَخْبَرَهُ بِالْمَحْتُومِ مِنْ ذَلِكَ وَ اسْتَثْنَى عَلَیْهِ فِیمَا سِوَاهُ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 روایة: 14 @*@
ترجمه :
و فرمود خداى عز و جل محمد(ص) را با آنچه از اول دنیا واقع شده و با آنچه تا پایان دنیا واقع مى‏شود خبر داد، آنچه از این وقایع حتمى است به او خبر داد (و نسبت به غیر آن كه حتمى نیست و بمشیت او مربوط است) استثنا قائل شد. (و به او خبر نداد).
15- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا بِتَحْرِیمِ الْخَمْرِ وَ أَنْ یُقِرَّ لِلَّهِ بِالْبَدَاءِ
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 روایة: 15 @*@
ترجمه :
حضرت رضا علیه‏السلام فرمود، هرگز خدا پیغمبرى مبعوث نفرمود مگر با حكم حرمت شراب و اقرار به بدا براى خدا.
16- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ سُئِلَ الْعَالِمُ ع كَیْفَ عِلْمُ اللَّهِ قَالَ عَلِمَ وَ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى وَ أَمْضَى فَأَمْضَى مَا قَضَى وَ قَضَى مَا قَدَّرَ وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ كَانَتِ الْمَشِیئَةُ وَ بِمَشِیئَتِهِ كَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ كَانَ التَّقْدِیرُ وَ بِتَقْدِیرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ كَانَ الْإِمْضَاءُ وَ الْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَى الْمَشِیئَةِ وَ الْمَشِیئَةُ
ثَانِیَةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التَّقْدِیرُ وَاقِعٌ عَلَى الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاءِ فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْبَدَاءُ فِیمَا عَلِمَ مَتَى شَاءَ وَ فِیمَا أَرَادَ لِتَقْدِیرِ الْأَشْیَاءِ فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ فَالْعِلْمُ فِی الْمَعْلُومِ قَبْلَ كَوْنِهِ وَ الْمَشِیئَةُ فِی الْمُنْشَإِ قَبْلَ عَیْنِهِ وَ الْإِرَادَةُ فِی الْمُرَادِ قَبْلَ قِیَامِهِ وَ التَّقْدِیرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ قَبْلَ تَفْصِیلِهَا وَ تَوْصِیلِهَا عِیَاناً وَ وَقْتاً وَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ مِنَ الْمَفْعُولَاتِ ذَوَاتِ الْأَجْسَامِ الْمُدْرَكَاتِ بِالْحَوَاسِّ مِنْ ذَوِی لَوْنٍ وَ رِیحٍ وَ وَزْنٍ وَ كَیْلٍ وَ مَا دَبَّ وَ دَرَجَ مِنْ إِنْسٍ وَ جِنٍّ وَ طَیْرٍ وَ سِبَاعٍ وَ غَیْرِ ذَلِكَ مِمَّا یُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِیهِ الْبَدَاءُ مِمَّا لَا عَیْنَ لَهُ فَإِذَا وَقَعَ الْعَیْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَكُ فَلَا بَدَاءَ وَ اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ فَبِالْعِلْمِ عَلِمَ الْأَشْیَاءَ قَبْلَ كَوْنِهَا وَ بِالْمَشِیئَةِ عَرَّفَ صِفَاتِهَا وَ حُدُودَهَا وَ أَنْشَأَهَا قَبْلَ إِظْهَارِهَا وَ بِالْإِرَادَةِ مَیَّزَ أَنْفُسَهَا فِی أَلْوَانِهَا وَ صِفَاتِهَا وَ بِالتَّقْدِیرِ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ عَرَّفَ أَوَّلَهَا وَ آخِرَهَا وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنَّاسِ أَمَاكِنَهَا وَ دَلَّهُمْ عَلَیْهَا وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا وَ ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 روایة: 16 @*@
ترجمه :
از امام علیه‏السلام سؤال شد كه خدا چگونه داند؟ فرمود: خدا بداند و بخواهد و اراده كند و مقدر سازد و حكم كند و امضاء فرماید پس امضاء كند آنچه را حكم كرده و حكم كند آنچه را مقدر ساخته و مقدر كند آنچه را اراده كرده، بنابراین از علمش مشیت خیزد و از مشیتش اراده و از اراده‏اش تقدیر و از تقدیرش حكم و از حكمش امضاء و علمش مقدم بر مشیت است، مشیت در مرتبه دوم است و اراده در مرتبه سوم و تقدیر بر حكم مقرون و بامضاء واقع شود، و براى خداى تبارك و تعالى بداست نسبت به آنچه بداند هر گاه كه خواهد و نسبت به آنچه اراده كند براى تقدیر چیزها ولى اگر حكم مقرون بامضاء گشت دیگر بدا نیست و علم بهر معلومى پیش از بودن اوست و مشیت نسبت بخواسته شده پیش از وجود آنست و اراده پیش از بر پا شدن مراد است و تقدیر این معلومات پیش از آنستكه جدا شوند و بهم پیوندند در وجود مشخص و از لحاظ وقت و حكم مقرون بامضاء انجام شدنیهاى قطعى میباشند كه داراى جسمند و بحواس درك شوند مانند آنچه رنگ و بو دارد و پیمانه شود و آنچه در زمین بجنبد و بخرامد كه انسان و جن و پرندگان و درندگان و جز اینها باشد كه بحواس درك شود، براى خداى تبارك و تعالى نسبت به آنچه وجود خارجى ندارد بدا میباشد و چون وجود خارجى قابل فهم و درك بیابد، بدا نباشد و خدا آنچه خواهد بكند، بعلم خود همه چیز را پیش از پدید آمدنشان دانسته و با مشیت خود صفات و حدود آنها را شناخته و پیش از اظهار آنها انشائشان كرده و بوسیله اراده تعیین رنگ و صفاتشان نموده و با تقدیر خود روزیشانرا اندازه‏گیرى نموده و آغاز و پایان آنها را شناخته و بسبب حكمش اماكن آنها را براى مردم هویدا ساخته و به آنها رهبریشان نموده و با امضائش علل آنها را تشریح كرده و امرشانرا آشكار نموده، اینست، تقدیر خداى عزیز دانا.
شرح :
مجلسى علیه الرحمه فرماید: این حدیث از جمله مشكلات و متشابهات احادیث است و شاید اشاره داشته باشد باختلاف مراتب تقدیر چیزها در الواح آسمانى یا اختلاف مراتب آماده شدن علل آنها تا وقت حصول آنها.