تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 1
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب نوادر

بَابُ النَّوَادِرِ
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ النَّصْرِیِّ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ فَقَالَ مَا یَقُولُونَ فِیهِ قُلْتُ یَقُولُونَ یَهْلِكُ كُلُّ شَیْ‏ءٍ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ لَقَدْ قَالُوا قَوْلًا عَظِیماً إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 195 روایة: 1@*@
ترجمه :
حارث بن مغیرة گوید از امام صادق علیه‏السلام درباره قول خداى تبارك و تعالى (88 سوره 28) «همه چیز نابود است جز وجه خدا» پرستش شد حضرت فرمود: در این‏باره چه میگویند؟ عرض كردم میگویند همه چیز هلاك شود جز وجه خدا، فرمود منزه است خدا، سخن درشتى گفتند مقصود از وجه راهى است كه بسوى خدا روند.
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ قَالَ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِمَا أُمِرَ بِهِ مِنْ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص فَهُوَ الْوَجْهُ الَّذِی لَا یَهْلِكُ وَ كَذَلِكَ قَالَ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 195 روایة: 2 @*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام راجع به قول خداى عزوجل «همه چیز نابود است جز وجه خدا» فرمود: هر كه از راه اطاعت محمد با انجام آنچه مأمور شده است بسوى خدا رود، وجهى است كه نابود نگردد چنانچه فرماید، (79 سوره 4) هر چه اطاعت پیغمبر كند اطاعت خدا كرده است.
شرح :
مفسرین در تفسیر آیه شریفه چند معنى ذكر نموده‏اند 1- مراد از وجه ذات خداست كه همیشه باقى است و فانى و نابود نگردد و جز او همه چیز نابود نگردد 2- مقصود از آن كارى است كه تنها براى رضاى خدا انجام شود و در آن نظر ریا و خود نمائى نباشد، چنین كردارى است كه هیچ گاه از بین نرود.3- همه چیز از نظر ذات و حقیقت خود نابود و از میان رفته است ولى از نظر ارتباط و نسبتش به ذات خداى تعالى باقى و موجود است.4- همه چیز نابود است جز دین خدا كه مخلوق از آن راه بسوى خدا تقرب جویند. 5 مراد از وجه خدا پیغمبران و ائمه (ص) باشند زیرا كه مخلوق بواسطه آنها رو بسوى خدا كنند و خدا در خطاب به بندگانش با ایشان مواجه نماید و پیدا است كه این معانى از این دو روایت اخذ شده و روایاتى دیگرى كه شاهد معانى دیگر است وارد شده كه این مقام را گنجایش ذكرش نیست.
3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَلَّامٍ النَّخَّاسِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ نَحْنُ الْمَثَانِی الَّذِی أَعْطَاهُ اللَّهُ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً ص وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِی الْأَرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِكُمْ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ بِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا وَ إِمَامَةَ الْمُتَّقِینَ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 196 روایة: 3 @*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام فرمود: مائیم آن مثانى كه خدا به پیغمبر ما محمد صلى الله علیه و آله وسلم عطا فرموده است (یعنى همدوش قرآنیم كه پیغمبر فرموده: و چیز سنگین میان شما گذاشته‏ام) و مائیم وجه خدا كه در زمین میان شما رفت و آمد كنیم مائیم دیده خدا میان خلقش (ناظر و شاهد كردار مخلوقیم) و در باز و رحمت و بندگانش شناخت هر كه ما را شناخت (و خوشا به حالش) و پیشوائى پرهیزكاران را نشناخت هر كه ما را نشناخت (و چه زیان بزرگى كرد كه مرگش در پیش است و آنگاه زیان خود در یابد).
4- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ
الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 196 روایة: 4 @*@
ترجمه :
و آن حضرت راجع به قول خداى عزوجل «خدا را نامهاى نیكوست او را با آنها بخوانید» فرمود: سوگند بخدا مائیم آن نامهاى نیكو كه خدا عملى را از بندگان نپذیرد مگر آنكه با معرفت ما باشد، (بدستور و راهنمائى ما باشد).
5- مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ صَبَّاحٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا یَنْزِلُ غَیْثُ السَّمَاءِ وَ یَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 196 روایة: 5 @*@
ترجمه :
امام صادق فرمود: خدا ما را آفرید و آفرینش ما را نیكو ساخت (زیرا طینت ما را از علیین قرار داد و استعداد كمالاترا در ما فوق‏العاده ساخت) و ما را صورتگرى كرد و نیكو صورتگرى كرد (اخلاق حمیده و صفات فاضله را در سرشت ما گذاشت) و ما را در میان بندگان دیده خویش قرار داد (تا كردار آنها را بنگریم و نزد او گواهى دهیم) و در میان خلقش زبان گویا قرار داد (تا معارف و حلال و حرام او را براى آنها بیان كنیم) و دست مهر و رحمت گشوده بر سر بندگانش ساخت و وجه خود قرار داد كه از آن سوى باو گرایند (به حدیث دوم رجوع شود) و ما در دریكه او را نشان دهد قرار داد (پس هر كه از در وارد شود بمعرفت و اطاعت او رسد) و گنجینه‏دار میان آسمان و زمینش نمود (تا معارف و بلكه تمام خیرات او از بركت ما به مردم رسد) و از بركت وجود ما درختان بارور گردند و میوه‏ها برسند و نهرها جارى شوند و از بركت ما باران از آسمان ببارد و گیاه از زمین بروید (زیرا شناختن و پرستش خداى یكتا و ظهور كمالات نفسانى مخلوق میوه‏ایست كه از درخت وجود انسان مطلوبست و بدست آمدن این میوه شرایط و معداتى لازم دارد كه در اثر تبلیغات فرستادگان و برگزیدگان خدا حاصل آید) و بوسیله عبادت ما خدا پرسش شد و اگر ما نبودیم خدا پرستش نمى‏گشت (زیرا پرسش كامل و واجد تمام شرایطى كه خدا مى‏خواهد، ما میدانیم و میگوئیم و انجام میدهیم).
6- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَأْسَفُ كَأَسَفِنَا وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِیَاءَ لِنَفْسِهِ یَأْسَفُونَ وَ یَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَیْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَیْهِ فَلِذَلِكَ صَارُوا كَذَلِكَ وَ لَیْسَ أَنَّ ذَلِكَ یَصِلُ إِلَى اللَّهِ كَمَا یَصِلُ إِلَى خَلْقِهِ لَكِنْ هَذَا مَعْنَى مَا قَالَ مِنْ ذَلِكَ وَ قَدْ قَالَ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِی إِلَیْهَا وَ قَالَ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ قَالَ إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَكَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَكُلُّ هَذَا وَ شِبْهُهُ عَلَى مَا ذَكَرْتُ لَكَ وَ هَكَذَا الرِّضَا وَ الْغَضَبُ وَ غَیْرُهُمَا مِنَ
الْأَشْیَاءِ مِمَّا یُشَاكِلُ ذَلِكَ وَ لَوْ كَانَ یَصِلُ إِلَى اللَّهِ الْأَسَفُ وَ الضَّجَرُ وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَهُمَا وَ أَنْشَأَهُمَا لَجَازَ لِقَائِلِ هَذَا أَنْ یَقُولَ إِنَّ الْخَالِقَ یَبِیدُ یَوْماً مَا لِأَنَّهُ إِذَا دَخَلَهُ الْغَضَبُ وَ الضَّجَرُ دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ وَ إِذَا دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِ الْإِبَادَةُ ثُمَّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُكَوِّنُ مِنَ الْمُكَوَّنِ وَ لَا الْقَادِرُ مِنَ الْمَقْدُورِ عَلَیْهِ وَ لَا الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ هَذَا الْقَوْلِ عُلُوّاً كَبِیراً بَلْ هُوَ الْخَالِقُ لِلْأَشْیَاءِ لَا لِحَاجَةٍ فَإِذَا كَانَ لَا لِحَاجَةٍ اسْتَحَالَ الْحَدُّ وَ الْكَیْفُ فِیهِ فَافْهَمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 197 روایة: 6 @*@
ترجمه :
امام صادق علیه‏السلام راجع بقول خداى عزوجل (54 سوره 43) «چون ما را بافسوس آوردند از ایشان انتقام گرفتیم» فرمود: خداى عزوجل چون افسوس ما افسوس نخورد لیكن او دوستانى را براى خود آفریده كه آنها افسوس خورند و خشنود گردند. و ایشان مخلوقند و پروریدگان و خداوند خشنودى آنها را خشنودى خود و خشم آنها را خشم خود قرار داده زیرا ایشان را مبلغین خود و دلالت كنندگان بسوى خود مقرر داشته است و از اینجهت است كه آن مقامرا دارند، معنى آیه آن نیست كه افسوس دامن خدایتعالى را گیرد چنانكه دامنگیر مخلوق شود بلكه معنى آن چنانستكه در این‏باره گفته است «هر كه بیكى از دوستان من اهانت كند بپیكار من آمده و مرا به مبارزه خوانده است و فرموده (80 سوره 4) «هر كه فرمان پیغمبر برد فرمان خدا برده است» و نیز فرموده است (10 سوره 48) «همانا كسانیكه با تو بیعت كنند با خدا بیعت كرده‏اند و دست خدا روى دست ایشانست» تمام این عبارات و آنچه مانند اینهاست معنایش همانست كه برایت گفتم و همچنین است خشنودى و خشم و غیر ایندو از صفات دیگر مانند آنها، اگر بنا باشد كه افسوس و دلتنگى دامن خدا را هم بگیرد در صورتیكه خود او خالق و پدید آورنده آنها است روا باشد كه كسى بگوید روزى شود كه خداى خالق نابود گردد، زیرا اگر خشم و دلتنگى بر او در آید دگرگونى عارضش شود و چون دگرگونى عارضش شود از نابودى ایمن نباشد، بعلاوه در این صورت میان پدید آورنده و پدید شده و میان قادر و آنچه زیر قدرتست و میان خالق و مخلوق فرقى نباشد، خدا از چنین گفتار برترى بسیار دارد، او خالق همه چیز است بدون آنكه به آنها نیازى داشته باشد و چون بى‏نیاز است اندازه و چگونگى نسبت باو محالست مطلب را بفهم ان‏شاءالله تعالى.
شرح :
ملاصدراى شیرازى (ره) براى این جمله روایت «چون دگرگونى عارضش شود از نابودى ایمن نباشد» چهار دلیل اقامه كرده است: 1- افسوس و خشم و دلتنگى و مانند اینها كیفیتى است كه قابل اشتداد است و لازمه اشتداد تضاد فاسد شدنى و از بین رفتنى است مثلاً وقتى آب در گرمى شدت مى‏كند آب بودنش از میان مى‏رود و بخار و هوا مى‏شود و همچنین هوا چون در سردى شدت كند منقلب به آب مى‏شود و هوا بودنش از میان میرود و همچنین انسان چون خشمش شدت كند یا ترسش بنهایت درجه رسد مى‏میرد. 2- هر چیز متغیرى را غیر از ذات خود لازمست زیرا با برهان ثابت شده است كه چیزى از ناحیه ذات خود بحركت در نیاید و هر چیز كه مغیرى داشته باشد آن مغیر در آن تصرف كند و بر آن غالب و مسلط باشد و بر نابود كردن آن قدرت دارد. 3- هر چیز متغیرى مركب از دو امر است كه بسبب یكى بالفعل است و بسبب دیگرى بالقوة زیرا كه قوه نوعى از عدمست و معلومست كه هر مركبى انحلال و زوالست 4- چیزیكه قوه غیر متناهیة دارد چیزى دیگر در او تأثیر نكند و او از چیزى متأثر و منفعل نگردد زیرا ضعیف در برابر قوى نتواند مقاومت كند تا چه رسد كه بر او غلبه كند و تا چه رسد كه آن قوى در قوت غیر متناهى باشد و عكس نقیض جمله اول این است كه هر چیز متغییرى متأثر و منفعل گردد قوتش متناهى باشد و هر چیز چنین باشد ناچار روزى نابود و فانى شود. سپس ملاصدرا گوید امام علیه‏السلام فرمود از نابودى ایمن نباشد و نفرمود قطعاً نابود شود براى اینكه ممكن است همیشه از مبادى عالیه به چیز متغیر كمك رسد و آن را باقى نگه دارد و این هم نسبت به خدا محال است، و اما راجع به آنچه امام در آخر حدیث فرمود كه: «چون بى‏نیاز است اندازه و چگونگى نسبت به او محال است» مرحوم ملاصدرا دلیلى آورده است كه در نظر ابتدائى ما مربوط به بیان امام (ع) نیست و خود دلیلى جداگانه است و دلیلى كه مى‏توان برایش اقامه نمود این است كه وجود غیر محدود كامل است و احتیاجى ندارد و هر موجودى كه بچیزى احتیاج دارد معنى آن احتیاج نقصى است در حد ذات یا صفات او كه او را در آنجا محدود كرده و باو كیفیتى آنگونه داده است و باید آن احتیاج رفع شود تا غیر متناهى گردد (اگر چه وقوع این فرض محال است) و چیز غیر متناهى حد و كیفیت ندارد.
7- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَأَنْشَأَ یَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 199 روایة: 7 @*@
ترجمه :
اسودبن سعید گوید خدمت امام باقر(ع) بودم كه خود حضرت بدون آنكه من چیزى بپرسم شروع كرد و فرمود: ما حجت خدائیم ما باب خدائیم، ما زبان خدائیم، ما وجه خدائیم، ما دیده خدا در میان خلقش باشیم، مائیم سرپرستان امر خدا در میان بندگانش (امر خدا همان فرمانهاى خداست نسبت به بندگانش و یا به معنى مطلق كار و مطلب خدائى است مانند امر توحید و معاد و نبوت و عبادات و معاملات از نظر شرع و معانى سایر جملات در دو حدیث قبل بیان شد).
8- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ حَدَّثَنِی هَاشِمُ بْنُ أَبِی عُمَارَةَ الْجَنْبِیُّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 199 روایة:8 @*@
ترجمه :
جنبى گوید: از امیرالمؤمنین علیه‏السلام شنیدم كه مى‏فرمود: منم چشم خدا، منم دست خدا، منم جنب خدا (یعنى بخدا نزدیكم و مردم باید از ناحیه من بخدا تقرب حویند) منم باب خدا (هر كه معرفت و خشنودى خدا طلبد باید از طریق من داخل شود).
9- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ قَالَ جَنْبُ اللَّهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ كَذَلِكَ مَا كَانَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ بِالْمَكَانِ الرَّفِیعِ إِلَى أَنْ یَنْتَهِیَ الْأَمْرُ إِلَى آخِرِهِمْ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 199 روایة: 9 @*@
ترجمه :
موسى بن جعفر علیه‏السلام راجع بقول خداى عزوجل (55 سوره 39) «دریغا بر من از آنچه در جنب خدا قصور ورزیدم» فرمود: جنب خدا امیرالمؤمنین علیه‏السلام و همچنین اوصیاء بعد از او تا آخرین آنها در مقام بلندى باشند.
10- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَكَمِ وَ إِسْمَاعِیلَ ابْنَیْ حَبِیبٍ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 199 روایة: 10 @*@
ترجمه :
امام باقر علیه‏السلام فرمود: بوسیله ما خدا پرستش شد و بوسیله ما خدا شناخته شد و بوسیله ما خداى تبارك و تعالى رایگانه شناختند و محمد پرده‏دار خداى تبارك و تعالى است (تا واسطه میان او و مخلوقش باشد).
11- بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ بِشْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ قَادِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ یُظْلَمَ وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَهُ حَیْثُ یَقُولُ إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا یَعْنِی الْأَئِمَّةَ مِنَّا ثُمَّ قَالَ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَهُ‏
@@اصول كافى جلد 1 صفحه: 200 روایة: 11 @*@
زرارة گوید: از امام باقر علیه‏السلام راجع بقول خداى عزوجل (54 سوره 2) «بما ستم نكردند بلكه به خودشان ستم كردند» پرسیدم، فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى بزرگتر و عزیزتر است و جلیل‏تر و والاتر است كه ستم شود ولى ما را به خود پیوسته و ستم بما را ستم بخود انگاشته و ولایت ما را ولایت خود قرار داده، آنجا كه مى‏فرماید: (60 سوره 5) «همانا ولى شما فقط خداست و پیغمبر او و كسانى كه ایمان دارند كه مراد از آنها امامان از خاندان مایند (و از همچنان كه در این آیه ولایت ما را به ولایت خود پیوسته) در جاى دیگر (ستم به ما را ستم به خود دانسته) و فرموده است «به ما ستم نكردند بلكه به خود ستم كردند» و سپس مانند این در قرآنش ذكر كرده است (مانند خوشنودى و غضب و افسوس كه آنها را به خود نسبت داده و مقصود مائیم) (و در موضع دیگر قرآن این آیه را فرموده است).