تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 10(دوره 10 جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 96. علق آیه 6-14

آیه
كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى‏
أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى‏
إِنَّ إِلَى‏ رَبِّكَ الرُّجْعَى‏
أَرَأَیْتَ الَّذِى یَنهَى‏
عَبْداً إِذَا صَلَّى‏
أَرَأَیْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَى‏
أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى‏
أَرَأَیْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى‏
أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى‏
ترجمه
نه چنین است (كه مى‏پندارند). بى‏گمان آدمى طغیان مى‏كند.
چون خود را بى‏نیاز مى‏بیند.
همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست.
آیا دیدى آن كه منع مى‏كند.
بنده‏اى را كه نماز مى‏خواند.
آیا اندیشیده‏اى كه اگر (آن بنده) بر طریق هدایت باشد یا به تقوا سفارش كند. (سزاى نهى كننده او جز آتش نیست)
آیا اندیشیده‏اى كه اگر تكذیب كند و روى برتابد (فقط خود را هلاك ساخته است؟)
آیا او نمى‏داند كه خداوند مى‏بیند.
نکته ها
كلمه «كلاّ» یا به معناى نفى گذشته است یعنى این گونه نیست كه انسان به یاد گذشته خود باشد كه خداوند او را آفرید و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلكه به جاى بندگى طغیان مى‏كند و مانع بندگى دیگران نیز مى‏شود.
و ممكن است كلمه «كلاّ» به معناى حقًا و براى تأكید باشد.**تفسیر نمونه.***
اگر انسان ظرفیّت نداشته باشد، یا ثروت او را مغرور مى‏كند، چنانكه قارون مى‏گفت: «انّما اوتیته على علم عندى»** قصص، 78.*** یا قدرت او را مغرور مى‏كند، چنانكه فرعون مى‏گفت: «الیس لى ملك مصر»**زخرف، 51 .***یا علم او را مغرور مى‏كند. چنانكه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. «آتیناه آیاتنا فانسلخ منها»**اعراف، 175.***ولى اگر ظرفیّت باشد، حتى هر سه در یك نفر جمع مى‏شود مثل حضرت یوسف و سلیمان ولى مغرور نمى‏شود، چون همه را از خداوند مى‏داند نه خود. چنانكه حضرت سلیمان گفت: «هذا من فضل ربّى»** نمل، 40.***و حضرت یوسف گفت: «ربّ قد آتیتنى من الملك و علّمتنى من تأویل الاحادیث»** یوسف، 101.***آرى خطر آنجاست كه انسان به خود بنگرد نه خدا.**تفسیر نوین.***«أن رآه استغنى»
طغیانگر نه خدا را بنده است، نه دستورات الهى را به رسمیّت مى‏شناسد، نه استدلال مى‏پذیرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش مى‏دهد.
مراد از عبدى كه نماز مى‏خواند «عبداً اذا صلّى» چنانكه از آیات آخر سوره بر مى‏آید، رسول خداست، چون در آن آیات، آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهى نموده است و او را به سجده و قرب دعوت مى‏كند. از آنجا كه این آیات، اولین آیاتى است كه بر پیامبر نازل شده، پس آن حضرت قبل از رسیدن به مقام رسالت، نماز مى‏خوانده است.** تفسیر المیزان.***
در احادیث مى‏خوانیم: ابوجهل از اطرافیان خود پرسید: آیا پیامبر در میان شما نیز براى سجده صورت به خاك مى‏گذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مى‏خوریم، اگر او را در چنین حالى ببینم، با پاى خود گردن او را له مى‏كنم. زمانى كه متوجه شد پیامبر در حال نماز است، تصمیم گرفت با لگد بر سر مبارك آن حضرت در سجده بكوبد، همین كه نزدیك شد، با حالتى عجیب عقب نشینى كرد و به مشركان گفت: وقتى به او نزدیك شدم، در مقابل خود خندقى از آتش دیدم.**تفاسیر مجمع البیان و نمونه.***
با اینكه مراد از «عبداً» شخص پیامبر است ولى نكره آوردن آن، به خاطر تعظیم و بزرگداشت است. «عبدًا اذا صلّى»
پیام ها
1- انسان ناسپاس است. ما او را آفریدیم و هر چه نمى‏دانست به او آموختیم. امّا او در برابر پروردگارش طغیان مى‏كند. «كلاّ انّ انسان لیطغى»
2- انسان به خاطر آنكه به غلط خود را بى‏نیاز مى‏پندارد دست به طغیان مى‏زند. «لیطغى ان رآه استغنى»
3- بازداشتن از نماز، روشن‏ترین نوع منكرات است. «ینهى عبداً اذا صلّى»
4- حتى اگر احتمال حقانیّت دهند نباید اینگونه با پیامبر برخورد كنند. «ان كان على الهُدى»
5 - انسان كم ظرفیّت است و پندار بى‏نیازى او را مست مى‏كند. «لیطغى ان رآه استغنى»
6- علم به تنهایى كافى نیست. با اینكه به انسان علم دادیم امّا طغیان مى‏كند. «علّم الانسان ما لم یعلم - انّ الانسان لیطغى»
7- غنى بودن كمال است، ولى خود را غنى دیدن زمینه لغزشهاست. «راه استغنى»
8 - ایمان به معاد مانع طغیان است. «انّ الى ربّك الرجعى»
9- هر چه داریم مى‏گذاریم و مى‏رویم خود را بى نیاز نپنداریم. «انّ الى ربّك الرجعى»
10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. «انّ الى ربّك الرجعى»
11- طاغوتیان مخالف نمازند. «لیطغى - ینهى عبدًا اذا صلّى» (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مى‏گیرد كه دوام داشته باشد.)
12- نشانه بندگى خدا نماز است. «عبدًا اذا صلّى»
13- طاغوت‏ها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بى‏تفاوت و یا بنده هوسهاى خود یا دیگران) «ینهى عبدًا اذا صلّى»
14- نام و نشان مهم نیست، عملكردها مهم است. (نام نهى كننده و نمازگزار نیامده است.) «ینهى - صلّى»
15- سزاوار است كسى كه امر به تقوا مى‏كند خودش از راه یافتگان باشد. «كان على الهُدى او امر بالتّقوى»
16- ریشه طغیان دو چیز است: یكى آنكه خود را بى‏نیاز مى‏بیند. «رآه استغنى» دیگر آنكه خدا را نمى‏بیند و گمان مى‏كند خدا هم او را نمى‏بیند. «ألم یعلم بانّ اللّه یرى»