تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 10(دوره 10 جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 92. لیل آیه 12-21

آیه
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى‏
وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى‏
فَأَنذَرْتُكُمْ نَاراً تَلَظَّى‏
لَا یَصْلاَهَآ إِلَّا الْأَشْقَى
الَّذِى كَذَّبَ وَتَوَلَّى‏
وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى
الَّذِى یُؤْتِى مَالَهُ یَتَزَكَّى‏
وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى‏
إِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى‏
وَلَسَوْفَ یَرْضَى
ترجمه
همانا هدایت (مردم) بر عهده ماست.
و بى شك آخرت و دنیا از آنِ ماست.
پس شما را از آتشى كه زبانه مى‏كشد بیم دادم.
(آتشى كه) جز بدبخت‏ترین افراد در آن در نیاید.
همان كه (حق را) تكذیب كرد و روى بر تافت.
ولى با تقواترین مردم از آن آتش دور داشته خواهد شد.
همان كه مال خود را مى‏بخشد تا پاك شود.
در حالى كه براى احدى (از كسانى كه به آنان مال مى‏بخشد،) نعمت و منتى كه باید جزا داده شود، نزد او نیست.
جز رضاى پروردگار بلند مرتبه‏اش، نمى‏طلبد.
و به زودى خشنود شود.
نکته ها
هدایت كردن از جانب خداوند، امرى حتمى است، «انّ علینا للهدى» ولى پذیرش آن از سوى مردم حتمى نیست. چنانكه در جاى دیگر مى‏فرماید: «و امّا ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمى على الهدى»** فصّلت، 17.***
«تلظّى»، شعله آتش بدون دود است كه سوزندگى زیادترى دارد.
خلود و جاودانگى در دوزخ مخصوص افراد شقى است. «لایصلاها الاّ الاشقى» در كلمه «صَلى» ملازمت و همراهى نهفته است. شاید «نارًا تلظّى‏» كه نوع خاصى از آتش است مخصوص افراد شقى باشد و سایر مجرمان به انواع دیگرى از آتش گرفتار شوند.
آیه «و لسوف یرضى‏» را دو گونه مى‏توان معنا كرد: یكى آنكه انسان با رسیدن به اهدافش از خدا راضى مى‏شود، دیگر آنكه خداوند از او راضى مى‏شود. البتّه در قرآن، هر دو مورد یعنى رضاى خداوند از انسان و رضاى انسان از خداوند، در كنار هم آمده است: «رضى اللّه عنهم و رضوا عنه»** بیّنه، 8.***، «ارجعى الى ربّك راضیة مرضیة»** فجر، 28.***
پیام ها

1- یكى از سنّت‏هاى الهى كه خداوند بر خود واجب كرده، هدایت مردم از طریق عقل و فطرت و پیامبران است. «انّ علینا للهدى»
2- پذیرش هدایت، به نفع خود شماست، وگرنه خداوند بى‏نیاز است. «و انّ لنا للآخرة و الاولى»
3- هشدار و انذار وسیله هدایت الهى است. «فانذرتكم» (هشدارهاى الهى را باید جدى گرفت، زیرا از سوى كسى است كه دنیا و آخرت به دست اوست)
4- آتش آخرت، امرى ناشناخته و عظیم است. «ناراً» به صورت نكره آمده است.
5 - شقاوت مثل تقوا داراى مراحلى است. «الاشقى‏... الاتقى» (كسى كه آن همه نشانه‏هاى هدایت را نادیده بگیرد بدبخت‏ترین است «اشقى، الّذى كذّب و تولىَّ»
6- تقوا، همراه كمك به محرومان سپرى است در برابر آتش دوزخ. «سیجنّبها الاتقى الّذى یؤتى ماله»
7- كمك به محرومان، شیوه دائمى پرهیزگاران است. «یؤتى»
8 - كمك از مال شخصى ارزش است. «ماله»
9- نشانه تقوا، كمك‏هاى مالى خالصانه است. «الاتقى الّذى یوتى ماله»
10- كمك به فقرا، راهى است براى تزكیه و خودسازى. «یؤتى ماله یتزكى»
11- كمك‏هاى مالى كه براساس جبران خوبى‏هاى دیگران باشد، مایه رشد نیست. «ما لاَحدٍ عنده من نعمة» (انفاقى ارزش بالایى دارد كه انسان مدیون دیگران نباشد و چشم داشتى هم نداشته باشد)
12- متّقى، جز رضاى خدا به دنبال چیز دیگرى نیست. «الاّ ابتغاء وجه ربّه الاعلى»
13- قصد قربت، شرط لازم است. «الاّ ابتغاء وجه ربّه»
14- انفاق باید در راه‏هاى خداپسندانه باشد. «یؤتى ماله... ابتغاء وجه ربّه»
15- او پروردگار اعلى است، پس فقط رضاى او را جستجو كنید كه پاداش اعلى مرحمت مى‏كند. «ابتغاء وجه ربّه الاعلى»
16- انسان مخلص، به مقام رضا مى‏رسد و همواره از خداوند خشنود است. «و لسوف یرضى»