تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 10(دوره 10 جلدی)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 68. قلم آیه 8-16

آیه
فَلَاتُطِعِ الْمُكَذِّبِینَ
وَدُّواْ لَوْتُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ
وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ
هَمَّازٍ مَّشَّآءٍ بِنَمِیمٍ
مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ
عُتُلٍ‏ّبَعْدَ ذَ لِكَ زَنِیمٍ
أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِینَ
إِذَا تُتْلَى‏ عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ‏
ترجمه
پس، از تكذیب كنندگان اطاعت نكن.
آنان دوست دارند كه تو سازش كنى و آنان نیز با تو سازش كنند.
و از هر فرومایه كه بسیار سوگند یاد مى‏كند، پیروى نكن.
(آن كه) عیب جوست و براى سخن چینى در جنب و جوش است.
براى جلوگیرى از كارهاى خیر اصرار مى‏ورزد، متجاوز و گنه‏پیشه است.
خشن و بى اساس و تبار است.
(تمام این زشتى هابه خاطر آن است كه او داراى مال فراوان و فرزندان نیرومند است.
هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود،گویند: افسانه‏هاى پیشینیان است.
به زودى بر بینى‏اش مهر ذلت مى‏نهیم.
نکته ها
«تدهن» از «دُهن» به معناى روغن و مراد، روغن مالى و سازش و انعطاف‏پذیرى است.
«هَمّاز» از «هَمز» به معناى عیب‏جو و مرادف كلمه «عَیّاب» است.
«مَشّاء بنَمیم» یعنى براى سخن‏چینى و نمّامى، بسیار تكاپو مى‏كند. مراد از «مَنّاع للخیر» شاید بخل در مال باشد. چون قرآن درباره مال،كلمه خیر را به كار برده است.**ان ترك خیراً الوصیة» اگر مالى را به جاى گذاشت، وصیّت كند.***
«زَنیم» به كسى گویند كه اصل و نسب روشنى ندارد و به قومى نسبت داده نمى‏شود (زنازاده). امام صادق علیه السلام فرمود: «عُتلّ» كفر بزرگ و «زنیم» كسى است كه در كفر خود حرص و ولع دارد.** تفسیر نورالثقلین.***
قرآن، بارها رسول خدا را از پیروى منحرفان با جمله «لا تطع»**كهف، 26 ؛ فرقان، 52 ؛ احزاب، 1 و 48 ؛ قلم، 8 و 10 ؛ انسان، 24.*** و «لا تتّبع»**مائده، 48 و 49 ؛ انعام، 150 ؛ اعراف، 142 ؛ ص، 26 ؛ شورى، 15 ؛ جاثیه، 18.*** نهى فرموده است.
براى نجات مردم، دشمن را با تمام ابعادش معرفى كنید. در این آیات حدود ده خصلت نقل مى‏كند كه به خاطر یكى از آنها پرهیز از آنان لازم است، تا چه رسد به اینكه تمام این خصلت ها در گروه یا فردى باشد.
رهبر جامعه كه مورد اطاعت و پذیرش مردم است باید سرچشمه نشاط و امید و وحدت و تقوا باشد و صفاتى همچون عیب‏جویى، سخن چینى، بخل، تجاوز، خشونت كه هریك عامل دلسردى و تفرقه است در رهبر ممنوع است و در این آیات، فرمان‏برى از صاحبان این خصلت‏ها نهى شده است.
آیات قران، بارها مورد انواع تهمت‏ها قرار گرفته است؛ با تعبیراتى از قبیل «اساطیر الاولین» افسانه‏هاى پیشینیان، «اضغاث احلام»**انبیاء، 5.***خواب‏هاى پریشان، «ام یقولون افتراه»**احقاف، 8.***دروغ هایى كه به خدا نسبت داده شده، «لقلنا مثل هذا»**انفال، 31.*** سخنانى كه ما نیز مثل آن را مى‏توانیم بگوئیم، «یعلّمه بشر»**نحل، 103.*** انسانى این حرف ها را به او یاد داده، «اعانه علیه قوم»** فرقان، 4.***گروهى پشت پرده به او كمك مى‏كنند.
در روایات مى‏خوانیم: خداوند به حضرت شعیب فرمود: من جمعیّت صد هزار نفرى را گرفتار قهر خود مى‏كنم با اینكه چهل هزار نفرشان بد و شصت هزار نفرشان خوبند و این به خاطر آن است كه خوبان غیرت دینى ندارند و با گناهكاران مداهنه مى‏كنند.**تفسیر اطیب البیان.***
مخفى نماند آنچه مورد انتقاد است سازش از موضع ضعف است كه نامش مداهنه است ولى كوتاه آمدن از موضع قدرت كه نامش مداراست مانعى ندارد، نظیر پدرى كه به خاطر رعایت حال كودكش آهسته راه مى‏رود.
«همّاز، منّاع، معتد و اثیم» از صفات كفّار است و هرگاه مسلمانى داراى این صفات شد به كفّار نزدیك شده است.
پیام ها
1- به شكرانه نعمت‏هاى الهى، از منحرفان پرهیز كنید. «انّك لعلى خلق عظیم فلا تطع المكذّبین»
2- اخلاق نیكو همراه با دافعه و پرهیز از منحرفان است. «لعلى خلق عظیم فلا تطع المكذّبین» (آرى معناى حُسن خلق، سازش با افراد فاسد نیست.)
3- انبیا نیز به تذكّر الهى نیازمندند. «فلا تطع المكذّبین»
4- به سوگند مخالفان اعتبارى نیست و هر چه بیشتر سوگند خورند بى اعتبارتر است. «لا تطع كلّ حلاف»
5 - در جامعه اسلامى، افراد بى‏نسب و فرومایه «مهین»، عیب‏جو «نمیم»، و كسانى كه بخل، تجاوز، گناه و خشونت جزء ذاتشان شده است، جایگاه اجتماعى، سیاسى، مدیریّتى ندارند. «فلا تطع...»
6- از نقشه‏هاى دشمن غافل نشوید. دشمنان تلاش مى‏كنند تا شما را به سازش بكشانند. «ودّوا لو تدهن...»
7- به دشمن امتیاز ندهید، حتّى اگر آنان با دادن امتیاز، چراغ سبز سازش را روشن كردند. «ودّوا لو تدهن...»
8 - عقب نشینى از اصول، خواسته دشمن است. «ودّوا لو تدهن» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع)
9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت از اوست. و مراد از اطاعت نكردن، همان سازش نكردن است. «فلا تطع... ودّوا لو تدهن فیدهنون»
10- فرومایگى درونى و برخوردارى از امكانات بیرونى، دو عامل فتنه و فساد است. «مهین... ذا مال و بنین»
11- دارا بودن ثروت و نیرو كفّار نمى‏تواند دلیل سازش باشد. «لو تدهن... ان‏كان ذا مال و بنین»
12- خط اول مخالفان انبیا، سرمایه داران بى درد هستند. «ذا مال و بنین ... قال اساطیر الاولین»
13- خداوند كیفر متكبران را به گونه‏اى مى‏دهد كه آثارش در بدنشان باقى مى‏ماند. «سنسمه»
14- كیفر تحقیر كننده، تحقیر شدن است. «سنسمه على الخرطوم»