ممکن است کسی چنین بیندیشد که بجز از طریق برهان و استدلال و نقل و در کل بجز طریق چینش مفاهیم، با تجربه و آزمایش نیز میتوان کمال انسانی را شناخت. همانگونه که کمال یک درخت و یا یک حیوان را میتوان از راه تجربه و آزمایش شناخت و از این طریق اثبات میگردد که با فراهم آوردن شرایط مناسب و آب و کود برای درخت سیب و دفع آفات، در نهایت درخت سیب با بهره بردن از عوامل رشد به کمال خود میرسد که پس از بررسی نمونه های فراوان، آن کمال در داشتن اندازه مخصوص و به بار نشاندن مقداری مشخص از محصول و با کیفیت مناسب تعریف میگردد؛ هم چنین در مورد انسان نیز میتوان به کمک تجارب و آزمایش های علمی و با فراهم آوردن شرایط و عوامل تأثیرگذار در رشد معنوی،
﴿ صفحه 53﴾
فکری و رفتاری او این مسأله را حل کرد و در نهایت خصیصه و ویژگی ممتاز تعریف شده و مشخصی که در پرتو آن شرایط و عوامل تجربه پذیر حاصل شده، به عنوان کمال نهایی او معرفی میگردد؛ آن سان که در مورد درختان و حیوانات عمل میکردیم. یعنی میتوان افراد زیادی را در زمان ها و مکان های گوناگون، مورد بررسی قرار داد و دید که به چه کمالاتی نایل میشوند و آخرین حدّ آنها چیست؟ به همین وسیله میتوان شرایط تکامل و راه وصول به کمال نهایی را نیز باز شناخت.
ولی با اندکی تأمل روشن میگردد کمالاتی که در درخت و حیوانات وجود دارد در انسان نیز وجود دارد، اما آن کمالات برای انسان اصالت ندارند و کمالات مقدمی محسوب میگردند و کمال نهایی انسان چیزی است فراتر از آنها. از این جهت انواع نباتات و حیوانات، از نظر کمالات وجودی، در درجه نازل تری از انسان قرار دارند و انسانها میتوانند کمالات آنها را بشناسند و مورد بررسی قرار دهند. اما سنخ کمالات نهایی انسان تنها برای کسانی قابل درک است که به آنها دست یافتهاند و کسانی که به آن کمالات حقیقی نایل نشدهاند، اساساً از درک آن کمالات ناتوان هستند و نیز نمیدانند چه کسانی واجد آنها میباشند و در این جهت، نظیر کودکانی هستند که بخواهند کمال ویژه افراد بالغ را بیازمایند. لااقل میتوان ادعا کرد نخبگانی که دست کم به مراتب اولیه کمال حقیقی انسان نایل شدهاند، میتوانند در بررسی کمال حقیقی انسان سهیم باشند.
ثانیاً، کمال هریک از انواع نباتات و حیوانات دارای مرز مشخص و محدودی است که به آسانی میتوان آزمود و شناخت و در میان افراد یک نوع در طول قرنها تفاوتی از نظر نوع کمال و حد نهایی آن مشاهده نمیشود؛ از این جهت با بررسی تعدادی از آنها میتوان اطمینان پیدا کرد که کمال نوعی آنها همان است که تاکنون شناخته شده است. مثلاً کمال درخت سیب در این است که میوهای دارای طعم و رنگ و بوی ویژه و به اندازهای معین بدهد؛ یا کمال زنبور عسل در این است که با نظام خاصی زندگی کند و مایع شیرین و معطری به نام عسل تهیه کند. البته ممکن است سیب و عسل دارای خواص و منافعی باشند که هنوز هم بشر
﴿ صفحه 54﴾
کاملا به آنها پی نبرده باشد، ولی این فواید هرچه باشد از آن سیب و عسلی است که این درخت و این حیوان در طول قرنها همواره آنها را به بار آورده و تهیه کردهاند.
اما وقتی به انسان این موجود عجیب و اسرارآمیز مینگریم، علی رغم کوچکی نسبی حجم و تشابهی که در بسیاری جهات با سایر حیوانات دارد، دارای ویژگی هایی است که او را کاملا مشخص و ممتاز میسازد و گاهی کارهای خارق العادهای از او سر میزند که عقل از درک آنها عاجز است و نمیتوان با موازین علمی و حسی به تحلیل و تجزیه آنها پرداخت. مثلاً در هندوستان، مرتاضان کارهایی انجام میدهند که تاکنون هیچ دانشمندی نتوانسته از آنها تحلیل علمی ارائه دهد. از جمله، برخی از آنها با حرکت دادن دست باعث توقّف قطار در حال حرکت میگردند. جالب این است که در آمریکا گروهی از دانشمندان رشته های گوناگون علمی گرد هم جمع شدند و پس از سال ها تحقیق و بررسی درباره کارهای مرتاضان هندی، در آخر گفتند که این کارهای خارق العاده با هیچ میزان علمی قابل توجیه نیست. هم چنین در غرب کشور ما، افرادی یافت میشوند که کارد در شکم خود فرو میبرند و پس از آنکه آن را بیرون میآورند دست بر جای زخم میکشند و دیگر هیچ اثری از زخم باقی نمیماند و خونی از بدن خارج نمیگردد! یا بچه خردسال خود را از کوه به پایین پرت میکنند و او سالم بر زمین میافتد.
برای ما که به اسلام اعتقاد داریم و، کم و بیش، با رجال دین آشناییم، روشن است که گذشته از پیامبر و ائمه اطهار(علیهما السلام) از شاگردان مکتب آنان مثل سلمان و ابوذر نیز کارهایی سر میزد که کارهای خارق العاده دیگران در برابر آنها چیزی به شمار نمیآید.
آری، این انسان است که هر روز پرده دیگری از روی اسرار وجودش برداشته میشود و پرده نوینی از هنرهای خویش را نمایش میدهد، و این انسان است که از آغاز پیدایش تاکنون لحظهای از جنبش و دگرگونی باز نایستاده است و مظاهر گوناگون علوم و صنایعش را هر روز در صحنه گیتی بیشتر جلوه گر میسازد. تازه این پیشرفت های چشمگیر و خیره کننده همه میوه های مادی این درخت حیرت انگیز است، ولی شناخت میوه های معنویاش به این سهولت
﴿ صفحه 55﴾
میسر نیست و چه بسا عجایب روحی و معنویاش از شگفتی های مادّی بیشتر باشد؛ چنان که راه پیمایان جهان معنی مطالبی را اظهار میدارند که درخور فهم دیگران نیست، و اعمالی را انجام میدهند که با قوانین مادی قابل توجیه و تعلیل نمیباشد و هیچ راهی برای انکار آنها وجود ندارد. با این همه آیا میتوان گفت که شناختن مرزهای وجودی انسان از همان راهی که در آن کمالات نبات و حیوان شناخته میشود کاملا عملی است؟
ثالثاً، آنچه مستقیماً مورد آزمایش قرار میگیرد چیزهایی است که قابل درک حسی باشد، ولی کمالات روحی و فضایل معنوی را نمیتوان بلاواسطه مورد تجربه قرار داد و میزان آنها را سنجید و اگر آثار بسیاری از آنها تا حدودی قابل تجربه باشد، اما شناخت مبدأ نفسانی که این آثار از آن سرچشمه میگیرد و ارزیابی کمال آن، قابل تجربه نیست.
با توجه به نکات فوق، جای تعجب نیست که میان فلاسفه و دانشمندان نیز بر سر تشخیص کمال حقیقی انسان اختلاف وجود داشته باشد.