در صورتی که هوس های زودگذر بر ما غالب نشوند و استنتاج صحیح را از ما نگیرند، ما از طریق شناخت کشش ها و نیروها و امیال فطری که در وجودمان به ودیعت نهاده شده، میتوانیم کمال لایق و حقیقی خود را بشناسیم. (البته برای رسیدن به مقصد و کمال حقیقی، لازم نیست که در بدو امر آن کمال را بشناسیم و سپس به راه های وصول به آن آگاهی یابیم، بلکه از طریق شناخت امیال فطری نیز میتوان کمال حقیقی را شناخت.)
ممکن است از اینکه در ما نیروهای ادراکی، طبیعی و غریزی با خواسته های طبیعی و فطری وجود دارد، توهم شود که ما کمالات متعددی داریم که چندان با یکدیگر ارتباط ندارند. چون ما متناسب با نیروهای خویش، درخواست های متعددی داریم و اگر توانستیم آن درخواست ها را برآورده سازیم، به کمال متناسب و لایق هریک دست مییابیم؛ و اگر در راستای خواستهای به هدف نرسیم، به کمال متناسب با آن خواسته دست نیافته ایم. به تعبیر دیگر، ما از یک سنخ کمال و سعادت برخوردار نیستیم، بلکه از کمالات متعددی برخورداریم و باید همه آنها را بشناسیم و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم، تا در نهایت انسان
﴿ صفحه 40﴾
کاملی شویم. (البته چون هنوز وارد بحث کمال واقعی انسان نشده ایم، احتمال وجود کمالات متعدد را رد نمیکنیم و براساس این احتمال بحث را پی میگیریم.)
با توجه به مطلب فوق و فرض وجود کمالات متعدد برای انسان که جامعی نیز برای آنها وجود نداشته باشد، اضافه میکنیم که خداوند برای رسیدن به آن کمالات نیروهایی را در ما قرار داده که به صورت طبیعی ما را به حرکت برای رسیدن به آن کمالات وا میدارند، از این روست که گفته میشود هر موجودی عامل حرکت و تکامل را در خویش دارد که در صورت فراهم شدن شرایط خارجی، سیر تکاملی آن متوقف نمیگردد. مثلاً جوجهای که تازه سر از تخم برآورده، استعداد رشد و نمو و بالندگی را دارد، اما اگر آب و غذا در اختیارش قرار نگیرد و موانعی سر راه تداوم حیاتش پدید آید، از رشد باز میایستد و هلاک میگردد؛ چون آن جوجه با استفاده از نیروهای درونی خودش که دست تربیت الهی در وجود آن قرار داده و هم چنین با کمک گرفتن از شرایط خارجی که از جمله وجود آب و دانه میباشد رشد میکند و استعدادهایش به فعلیت میرسد.
برای دفع توهم فوق، ضرورت دارد که بررسیای اجمالی بر روی امیال و خواسته ها داشته باشیم: با توجه به اعتقاد ما به حکمت الهی، خداوند هیچ نیرویی را در ما بیهوده و باطل قرار نداده است و هر نیرو و میلی برای هدف و خواستهای در نظر گرفته شده. از این رو، اگر غریزه مشترکی در انسان و حیوان وجود داشت، آن غریزه در هر دو یک هدف را دنبال میکند. به عنوان مثال، اگر گرایش و کشش واحدی در انسان و گوسفند وجود نمیداشت، غریزهای که در گوسفند وجود دارد در انسان تعبیه نمیشد. پس وجود غریزه مشترک در آن دو، حاکی از نوعی اشتراک و همسانی در ساختمان بدن آنهاست.
بنابراین، وجود امیال و کشش های متناسب با ساختمان وجودی موجودات در راستای کمال های متناسب با آنهاست. از این جهت میل به تخمگذاری در پستانداران وجود ندارد، چون تخمگذاری با ساختمان اندام آنها تناسب ندارد، و هم چنین میل زایش در تخم گذاران وجود ندارد. پس هر میلی که در موجودی قرار دارد، در کمالش مؤثر است و لغو نمیباشد و
﴿ صفحه 41﴾
اگر گرایش و کششی در موجودی نیست، بدان جهت است که تأثیری در کمال آن موجود ندارد.
گفتنی است که غایت و کمال پارهای از امیال ما به وضوح مشخص نیست و با بررسی و مطالعه شناخته میشود. در مقابل، امیال مشترکی بین ما و سایر حیوانات وجود دارند که هدف آنها و غایتی که آن امیال میجویند شناخته شده است؛ مثل غریزه و میل به غذا: وقتی ما گرسنه میشویم، در ما تمایل به غذا پدید میآید که این تمایل در راستای حفظ حیات در ما وجود دارد و موجب میگردد که ما درصدد رفع کمبود و کاستی بدنمان برآییم. همین طور انسان تمایل به حرکت و جنب و جوش دارد و اگر مدتی از حرکت بایستد، عضله های بدنش تنبل میشوند و در نهایت از کار میافتند و سلامت انسان در خطر قرار میگیرد. هم چنین در ما غریزه جنسی نهاده شده تا نوع انسان باقی بماند و اگر چنین غریزهای در انسان وجود نمیداشت و او به تولید مثل نمیپرداخت، نسل انسان منقرض میگشت.
با توجه به مطالبی که ذکر شد، پی بردیم که برخی از غرایز در راستای حفظ حیات انسان هستند و مسلماً آنها ما را به کمال نهایی و عالی انسانی رهنمون نمیشوند و کمال انسان چیزی ورای خواسته این امیال و غرایز است. حفظ حیات و بقای انسان کمال او نیست، بلکه خود مقدمه رهیافتن به کمال برتری است. از این رو، ما از غرایز دیگری نیز برخورداریم که ما را در جهت رسیدن به کمال نهایی کمک میکنند، و علاوه بر غرایزی که در بقای مادی انسان نقش دارند، غرایزی نیز وجود دارند که در تکامل وجود انسان و رسیدن او به کمال نهایی ایفای نقش میکنند و اگر این غرایز در انسان وجود نمیداشت، او به کمال شایسته خویش نمیرسید.
خلاصه این که:
1ـ موجودات مادی را به حسب کمالات وجودی میتوان درجه بندی کرد و در میان موجوداتی که ما با آنها آشنا هستیم، جمادات در درجه نازلتر و نباتات و حیوانات به ترتیب در وسط و انسان در درجه عالی تری قرار دارد.
﴿ صفحه 42﴾
2ـ هر موجود مادی که دارای درجه عالی تری از وجود باشد، واجد قوای نازلتر نیز میباشد تا آنها را در راه تکامل خویش استخدام کند.
3ـ بهره برداری از نیروهای نازلتر باید در حدی باشد که برای رسیدن به کمالات عالیتر مفید افتد، وگرنه موجب رکود و توقف سیر تکامل و احیاناً موجب تنزل و سقوط میگردد.
4ـ کمال حقیقی هر موجودی عبارت است از آنچه آخرین فعلیتش اقتضای رسیدن به آن را دارد؛ مثلاً کمال درخت سیب در سیب دادن است و سایر کمالاتی که با این کمال اختلاف ماهوی دارد و بالطبع در درجه نازل تری قرار میگیرند، کمال این موجود به شمار نمیآیند؛ مگر به عنوان مقدمه.
5ـ لازم است برای تعیین میزان بهره برداری از نیروهای مادون، کمال حقیقی و اصیل را در نظر گرفت. به عبارت دیگر، اوصاف وجودی نازلتر را در صورتی میتوان حتی به عنوان کمال آلی و مقدمی برای یک چیز شناخت که مقدمه رسیدن به کمال عالی و حقیقی باشد، و از اینجا بار دیگر بر لزوم شناختن کمال حقیقی انسان تأکید میگردد.