تربیت
Tarbiat.Org

به سوی خودسازی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

جستاری در هویّت و ماهیت انسان

اقوالی را که در زمینه ماهیت انسان مطرح شده است، می‌توان در دو دسته کلی قرار داد: مادّی و الهی. کسانی که هستی را با ماده مساوی می‌پندارند، یا دست کم انسان را پدیده‌ای کاملا مادّی تلقی می‌کنند، جزو دسته اول قرار دارند. آن‌ها همه قوانینی را که بر وجود انسان حاکم است شعبه هایی از قوانین مادّی تلقی می‌کنند و تمامی قوانین (اعم از مکانیکی، زیستی یا روان‌شناختی و...) را براساس نگرش مادی تحلیل می‌کنند. مثلاً روان‌شناسی غربی که امروزه در خیلی از کشورها رایج است، از فرضیه های مادّه گرایانه متأثر است، و گرچه برخی تجربه گرایان به دلیل مطالعات عمیق‌تر مجبور به عقب نشینی از موضع اولیه خود شده‌اند، اما تلقّی انسان به عنوان موجودی مادّی همچنان بر روان‌شناسی حاکم است. سایر علوم انسانی غربی نیز از این رویکرد مستثنی نیستند.
برخلاف دسته فوق، گروه دوم علاوه بر بُعد مادّی انسان، به جنبه غیر مادّی او نیز اعتقاد دارند و برای انسان علاوه بر جسم او روح خدایی قایلند. روشن است که نظر اسلام با گرایش دوم موافق است و اصلا محور بحث در گرایش الهی روح انسان است؛ یعنی اگر کسی عقیده داشت که انسان فقط پدیده‌ای مادّی است، یا به روح و روان اعتقادی ندارد؛ یا این‌که روح را هم مادّی می‌پندارد. اما اگر باور داشت که انسان علاوه بر جسم، بُعدی غیر مادی هم دارد، به وجود روح مجرد و آدمی اعتراف کرده است. یعنی اعتراف کرده است که علاوه بر خواص فیزیکی و مادی، واقعیت دیگری نیز وجود دارد که با چشم و حواس ظاهری دیده و درک نمی‌شود و در عین حال، وجود آن غیر قابل انکار است و باید آن را با ابزارهای غیر تجربی و غیر حسی شناخت.
﴿ صفحه 16﴾
علاوه بر این‌که در رویکرد دوم انسان علاوه بر بُعد و ساحت مادی، از ساحت مجردی به نام روح نیز برخوردار است، اساساً هویّت واقعی انسان (آنچه که انسانیت انسان به آن است) را روح او تشکیل می‌دهد. چون در پاره‌ای از آیات مربوط به خلقت انسان، خداوند پس از طرح مراحل جسمانی آفرینش انسان، از خلقتی دیگر و یا دمیدن روح در او سخن به میان آورده است**... ثُمَّ أَنْشَأنَاهُ خَلْقاً ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ. پس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم، پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است. (مؤمنون، 14.)*** و این نکته نشانه غیر مادی بودن روح است.**«ثُمَّ سَوّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ...» پس خداوند او را پرداخت کرد و در او از روح خود دمید. (سجده، 9).*** هم چنین بر بقای انسان پس از متلاشی شدن جسم و تداوم زندگی وی در عالم برزخ تأکید کرد که این معنا حاکی از آن است که هویّت واقعی انسان را روح او تشکیل می‌دهد، چون اگر هویّت انسان به جسم مادی او می‌بود، باید با مردن و متلاشی شدن جسم انسان نابود شود.**برای توضیح بیشتر ر. ک: استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، انسان شناسی، قسمت معاد.***
این روح انسانی که هویّت واقعی ما را تشکیل می‌دهد به جهت شایستگی ها و قابلیت ها و تعالی و کمالی که در پرتو اختیار انسان برای آن حاصل می‌گردد، در نظام آفرینش از چنان والایی و عظمتی برخوردار گردیده که به پاس آن، خداوند در آن بخش از آیاتی که ابعاد معنوی انسان را مورد توجه قرار داده، او را از خلافت خویش و کرامت برخوردار ساخته است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنّی جَاعِلٌ فِی الاَْرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنّی أَعْلَمُ مَالاَ تَعْلَمُونَ**بقره، 30.***؛
(به یاد آور) زمانی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: به راستی من بر روی زمین جانشینی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند آیا در زمین کسی که فساد کند و خونها ریزد قرار می‌دهی با آن‌که ما با ستایش، تو را تنزیه و تقدیس می‌کنیم؟ خداوند فرمود من از اموری آگاهم که شما نمی‌دانید.
﴿ صفحه 17﴾
شکی نیست که مقصود از خلافت حضرت آدم، خلافت و جانشینی از خداست و مطرح کردن جانشینی برای فرشتگان به منظور ایجاد آمادگی در آنان برای سجده بر آدم است و جانشینی از غیر خدا در این آمادگی نقشی ندارد. افزون بر آن، فرشتگان گفتند: آیا کسی را که فساد و خونریزی می‌کند خلیفه می‌کنی، با این‌که ما تو را تسبیح و تقدیس می‌کنیم؟ این درخواست حاکی از آن است که مسأله جانشینی خداوند مطرح است والا اگر جانشینی از خدا مدّ نظر نبود، این درخواست بیوجه بود؛ زیرا جانشینی از غیر خدا چندان اهمیتی ندارد که فرشتگان آن را درخواست کنند و نیز برای دست یابی به جانشینی از غیر خدا، دانستن همه اسماء یا توان فراگیری آن‌ها لازم نیست؛ چه این‌که خداوند در آیه بعد ملاک شایستگی آدم برای خلافت را آگاهی از همه اسماء ذکر می‌کند: وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ؛ و خداوند به آدم همه نامها را آموخت و آنگاه آن‌ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می‌گویید اسامی این‌ها را به من خبر دهید!