آیه
وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ الآئِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَآءَکُمْ أَبْنَآءَکُمْ ذَ لِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ
ترجمه
و بر خداوند توکّل کن، و همین بس که خداوند وکیل و نگهبان (تو) است.
خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل قرار نداده است؛ و هرگز همسرانی را که مورد «ظِهار» قرار میدهید مادران شما قرار نداده؛ (و نیز) فرزند خواندههای شما را پسر (واقعی) شما قرار نداده است. این (قرار دادن همسر به منزلهی مادر و فرزند خوانده به منزلهی فرزند) سخنی است که شما به زبان میگویید، و خداوند حقّ میگوید و اوست که به راه (راست) هدایت میکند.
نکته ها
«ادعیاء» جمع «دَعیّ»، به معنای ادّعا و نسبت فرزند و یا چیزی دیگر به دیگران است.
«ظِهار» یعنی آنکه مردی به همسرش بگوید: تو همچون مادرم بر من حرام هستی. این کار که در زمان جاهلیّت به عنوان نوعی طلاق رسم بوده، حرام است و کفّاره دارد. برای توضیح بیشتر به کتابهای فقهی مراجعه کنید.
قرآن، احساسات و عواطف و گرایشهای درونی را به قلب انسان نسبت میدهد.
پیام ها
1- پیروی نکردن از کافران و منافقان و پیروی از وحی، مشکلاتی دارد که راه مبارزه با آن توکّل به خداست. «لا تطع - واتّبع - و توکّل»
2- سعی کنیم دلیل دستورها را بیان کنیم. «توکّل علی اللّه - کفی باللّه وکیلا» (کسی که خدا دارد چه ندارد؟)
3- گرایشهای قلبی و فطری انسان، یک چیز بیشتر نیست و هر چه انسان بر خلاف آن بگوید یا عمل کند، نفاق شخصی اوست نه ارادهی الهی. «و ما جَعَل اللّه لرجل من قلبین»
4- در یک دل، دو دوستی متضادّ جمع نمیشود. «من قلبین» (دوستی و پیروی از وحی، با ولایت و پیروی از کافران و منافقان سازگار نیست.)
5 - رابطهی پدر و مادر با فرزند، یک رابطهی حقیقی و طبیعی است نه تشریفاتی و قراردادی. (نه همسر، مثل مادر میشود، «ما جعل ازواجکم الّآئی تظاهرون منهنّ امّهاتکم» و نه فرزند خوانده، فرزند میشود. «ما جعل ادعیائکم ابنائکم»
6- یکی از وظایف انبیا، زدودن خرافات از جامعه است. «ما جعل... ذلکم قولکم بافواهکم»
7- معیار حقّ و باطل، وحی الهی است، نه رسم و رسوم و آداب و عادات اجتماعی. «ذلکم قولکم بافواهکم و اللّه یقول الحقّ»