امام عسکری علیه السلام درباره این جمله نماز، میفرماید:
نمازگزار با این کلام، توفیق اطاعت و بندگی را در آینده هم همچون گذشته میطلبد و صراط مستقیم، راهی است که از کوتاه فکری بالاتر و از بلند پروازی و غلّو، پائینتر باشد.**بحارالانوار، ج 24، ص 9.***
امام صادق علیه السلام میفرماید: راه مستقیم آنست که انسان را به محبّت خدا و دین او سوق دهد و مانع هواپرستی شود و از پیروی سلیقهها و آراء شخصی در دین، جلوگیری کند.**بحارالانوار، ج 24، ص 9.***
در کتاب بحارالانوار، 56 حدیث در این باره است که راه مستقیم، ائمّه اطهار و اولیاء معصوم خداوند و پیروان واقعی آن بزرگواران است. چرا که آنان، تجسّم راه حقاند و قهر و مهر و جنگ و صلح و عبادت و کار و فکر و عملشان، طبق فرمان خدا و در راه مستقیم است. و تبعیّت از آنان نیز در این دنیا، کاری دشوار و پر مسئولیت است، مثل آن صراط آخرت که بر روی جهنم است و از مو باریکتر و از شمشیر، تیزتر.**بحارالانوار، ج 8، ص 65.*** صراط آخرت نیز، تجسّمی از صراط دنیاست. کسی که در این دنیا، در صراط مستقیم حق بوده، عبورش از آن صراط هم، آسان و سریع خواهد بود. و افرادی که اهل افراط و تفریط باشند، آنجا هم کارشان مشکل میشود.
علی علیه السلام ، سیمای کسانی را که با انحراف از صراط مستقیم، به افراط و تفریط کشیده شدهاند، چنین ترسیم میفرماید:
در آرزو، چنان تند میرود، که گویا طمع دارد.
و در طمع، چنان که گویا حریص است.
همین که مأیوس میشود، از تأسف میمیرد.
هنگام ناراحتی، خشمش طوفان میکند.
هنگام شادی، بد مستی میکند.
پولداری، یاغیاش میسازد.
ناگواری او را به جَزّع وامیدارد. هر کمبودی برایش زیانمند و هر زیادهروی، برای او تباهیساز است.**نهج البلاغه، حکمت 108.***
و اینگونه افراط و تفریط، از جهل سرچشمه میگیرد که آن حضرت فرموده است: «لاتری الجاهل الاّ مُفرِطاً او مُفَرِّطا»**نهجالبلاغه، حکمت 70.***
البتّه تشخیص افراط و تفریط، دشوار است و هر کس روش خود را عادلانه و عاقلانه میداند و دیگران را به تندروی یا کوتاهی متهم میکند و در همین نسبت دادن هم دچار افراط و تفریط میشوند. ولی اولیاء خدا و تربیت شدگان مکتب انبیاء حتی در قضاوتهایشان هم با معیار حق عمل میکنند.
نمونه هایی از افراط و تفریط
در احادیث، موارد متعددّی از عدول از صراط مستقیم بیان شده، که در اینجا به چند نمونه از افراط و تفریط اشاره میکنیم:
1- حضرت علی علیه السلام در باره ستایش دیگران میفرماید:
ستایش بیش از اندازه استحقاق، چاپلوسی و تملّق است، و کمتر از آن، حسادت!**نهج البلاغه، (صبحی صالح) حکمت 347.***
2- درباره زیاده روی در سرزنش، میفرماید:
زیاده روی و افراط در ملامت، آتش لجاجت را برمیافروزد.**میزان الحکمه، ج 8، ص 546.***
3- قرآن، درباره میزان انفاق، میفرماید:
«وَالَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَلَمْ یَقْتُرُواْ وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَاماً»**فرقان، آیه 67.***
بندگان خدا هنگام انفاق، نه اسراف میکنند و نه بخل و کوتاهی، بلکه راهی معتدل در این میانه دارند.
«صِرَ طَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
(ما را هدایت کن به) راه آنان که نعمتشان بخشیدی.
چنین کسانی که راه آنان را از خداوند میطلبیم، در آیه دیگری مشخّصتر معرّفی کرده و میفرماید:
«وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَِکَ رَفِیقاً»**نساء، آیه 69.***
آنکه از پیامبر، پیروی کند، با کسانی است که خداوند بر آنان نعمت داده، همچون پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان، و اینان چه نیکو رفیقانی هستند!
اینکه در شبانه روز، چند بار این آیه را میخوانیم، درخواست از خداوند است که مارا در زمره این چهار گروه قرار دهد.
در تفسیر «نمونه» میخوانیم:
«مراحل چهارگانه (انبیاء، صدیقین، شهدا، صالحین) شاید اشاره به این معنی باشد که برای ساختن یک جامعه انسانی سالم و مترّقی و مؤمن، نخست باید رهبران حق و انبیا، وارد میدان شوند. و بدنبال آن، مبلّغان صدّیق و راستگو که گفتار و کردارشان با یکدیگر هماهنگ است، تا اهداف پیامبران را از این طریق در همه جا گسترش دهند.
بدنبال این دوران سازندگی فکری، طبیعتاً عناصر آلوده و آنها که مانع راه حقّند، سر برمیدارند و جمعی باید در مقابل آنها قیام کنند و عدّهای شهید شوند و با خون پاکشان درخت توحید آبیاری گردد.
در مرحله چهارم، محصول این کوششها و تلاشها به وجود آمدن صالحان است، اجتماعی پاک و شایسته و آکنده از معنویت!»**تفسیر نمونه، ج 1، ص 53.***
جالب این است که در بحارالانوار، در روایات متعدّدی مصداق کامل شهدا و صدیقین و صالحان، همان امامان معصوم معرّفی شدهاند.**بحارالانوار، ج 24، ص 30 به بعد.*** چنین خواستهای در نماز، پیروی از این چهار گروه را در فکر و عمل و اخلاق میطلبد.
کسی که مورد لطف و انعام خدا قرار گیرد، نه ذلّت میپذیرد و نه پشتیبان ستمگران میشود. که حضرت موسی علیه السلام چنین گفت:
«رَبِّ بِمَآ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِّلْمُجْرِمِینَ»**قصص، آیه 17.***
خداوندا! به پاس آنکه به من نعمت دادی، هرگز یار ستمکاران نخواهم بود.
از همین جا، جهتگیری فکری و عملی انسان نمازگزار، روشن میشود و از خداوند، راه یافتن در صراط این انسانهای والا را میخواهد.
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ»
نه راه آنان که غضب شدگانند و نه راه گمراهان.
نه راه فرعونها و قدرتمندان مغضوب، که بخاطر بی تعهّدی و گردنکشی شان، غرق و هلاک شدند.**«فاخذنا و جنوده فنبذناهم فی الیم». قصص، آیه 40.***
نه راه قارونها و سرمایه داران سنگدل، که بخاطر گردنکشیشان در برابر مردان خدا، دچار غضب الهی شده و در خاک فرو رفتند.**«فخسفنا به و بداره الارض». قصص، آیه 81.***
نه راه دانشمندان و علمای بیعمل و دنیاپرست، که مورد خشم خدایند.**«کَبُر مَقتاً عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون». صف، آیه 3.***
برای شناخت مغضوبان، باید تاریخ و سرگذشت افراد و امّتهایی را مطالعه کرد که به قهر الهی دچار شدند و مورد عذاب و هلاکت قرار گرفتند؛ همچون قوم یهود و قوم لوط و پیروان طاغوتها، منافقان و قاتلان...**به آیات: حجر، 74 ؛ هود، 59 - 60 ؛ فتح، 6 و نساء، 93 مراجعه کنید.***
نمازگزار، ضمن بیزاری از چنین گروهها، از خدا میخواهد که رهرو راه آنان نباشد، و نیز راه گمراهان را نپوید: «ولاالضّالین».
آنانکه در فکر و عمل گمراهند، در پی عقاید نابجای نیاکان و گرفتار افکار شرک آلودند و در این گمراهی، تعصّب میورزند، مصداق «ضالین»اند.
نگاهی به سوره حمد، در اینجا پایان مییابد. سورهای که با «حمد» شروع شد و با استمداد و «دعا» پایان یافت. سورهای که شفا بخش است و دیباچه کتاب الهی قرار گرفته است.