بسیارند کسانی که خود را در نیّت و عمل «مخلص» میدانند، ولی اگر خوب بررسی کنند، نیّتهای غیرالهی را در کارهایشان خواهند شناخت. از این رو به بعضی نشانههای اخلاص، بر مبنای قرآن و حدیث اشاره میکنیم:
1- بیتوقعی از دیگران
نمونهای را که در قرآن کریم در این باره یاد میکند، افطاری دادن حضرت علی و فاطمه علیها السلام است. امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در کودکی بیمار شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله و جمعی از اصحاب به عیادت رفتند و به علی علیه السلام پیشنهاد کردند که برای شفای آن دو، نذر کنند. نذر کردند که اگر شفا یابند، سه روز روزه بگیرند. خداوند آن دو فرزند را شفا داد. علی و فاطمه علیها السلام در وفای به نذر، روزه گرفتند. آن بزرگواران، خود به زحمت نانی برای خویش در خانه میپختند. هنگام افطار در اولین روز، بینوایی به در خانه آمد. آنان غذا و نان خود را به او دادند و خود، با آب افطار کردند. روز دوّم و سوّم هم این ماجرا تکرار شد. خانواده که سه روز، بی غذا روزه گرفته بودند، با رنگ پریده خدمت پیامبر رسیدند.
سوره دهر درباره آنان نازل شد که اشاره به این عمل خالصانه دارد: «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَآءً وَلَا شُکُوراً»**انسان، آیه 9.*** ما شما را بخاطر خدا، اطعام میدهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی نمیخواهیم.
آنان، با اخلاص و بخاطر خدا، اطعام کردند، اطعام و بخششی که جزء خصلت و روحیه آنان بود، غذای مورد علاقه خود را دادند، از تکرار مهمان یا سائل، خسته و ناراحت نشدند و هیچ توقع و چشمداشت تشکّر هم از آنان نداشتند.
انسان ممکن است گاهی بدون پول، کار کند ولی مایل باشد کارش در جامعه مطرح باشد.
گاهی با زبان میگوید که توقّع پاداش ندارد ولی در دل، میخواهد.
گاهی اگر از کار خوب و فعالیت هایش قدردانی نمیشود، دلسرد و ناراحت میشود و اگر به تناسب مقامش از او احترام به عمل نمیآید، دلگیر میگردد.
اینها نشانههای عدم اخلاص است. مخلص، کسی است که انتقاد یا تمجید مردم در عمل به تکلیف او، بی تأثیر باشد و انسان به وظیفه عمل کند، چه بدانند و تشکّر کنند، یا بی خبر باشند و ناسپاس.
2- توجّه به تکلیف، نه عنوان
نشانه دیگر اخلاص، آنست که انسان در عمل، دنبال کاری برود که ضروری و تکلیف است و بر زمین مانده، هر چند پول و عنوان و شهرت در آن نباشد و برای انسان، رفاه و درآمد و اعتبار اجتماعی فراهم نیاورد. مثل خدمت در مناطق محروم یا روستاها و محیطهای کوچک و دور دست و بد آب و هوا، یا پرداختن به کارهای لازمی که نمود اجتماعی چندانی ندارد، ولی وظیفه است.
زمانی در جوانی دو کلاس برای کودکان و جوانان داشتم. در مسیر راه، اگر جوانان به من ملحق میشدند، احساس غرور میکردم، ولی وقتی کودکان به دنبالم میافتادند، کمی احساس کوچکی میکردم. از بازارچهای عبور میکردیم. پیرمرد بیسوادی از یک مغازه بیرون آمد و به من گفت: آیا برای خدا درس میدهی؟ من هم به اطمینان این که پول نمیگیرم، گفتم: آری. گفت: اگر برای خدا درس میدهی، خدای بچهها با خدای بزرگسالان و جوانان یکی است و اگر به تو میگویند معلّم بچهها و قصّه گوی کودکان، نباید ناراحت شوی.
کلام آن پیرمرد را، یک ارشاد الهی میدانستم که به من الهام میداد: خدای بزرگان و گمنامان، یکی است. کاش به جایی برسیم که شرکت در جلسات معروف و غیر معروف، تحصیل نزد افراد مشهور یا گمنام، خدمت در مراکز با نمود و بی نمود، تدریس مراحل ساده و ابتدایی یا سطوح عالی و نهایی برای ما یکسان باشد و عزّت را از خدا بخواهیم، نه از پول و شهرت و لباس و کفش و کلاه و مقام...!
3- پشیمان نشدن از کار
کسی که برای خدا کار میکند و از دیگران انتظاری ندارد، هرگز از کارش پشیمان نمیشود، زیرا چون برای خداوند کار کرده، اجر خود را برده است، چه نتیجه دنیایی و مطلوب بدهد یا نه.
اگر بخاطر خدا برای دیدار مؤمنی یا عیادت بیماری رفتید، و در منزل نبود یا امکان دیدار فراهم نشد، پشیمان نمیشوید، چون ثواب خویش را بردهاید.
اگر ما هر روز، از احترامها، پذیراییها، خدمتها و همکاریها پشیمان میشویم، باید در «قصد قربت» خود، تجدید نظر کنیم.
4- یکسانی استقبال یا بیاعتنایی مردم
در انجام وظیفه، برای اهل اخلاص، تفاوتی نمیکند که مردم از او استقبال کنند یا با بی اعتنایی برخورد نمایند. ستایش و انتقاد در نظر آنان یکسان میباشد. اگر کسی از استقبال مردم شاد شود و از بی اعتنایی شان دلسرد گردد، نشان ضعف اخلاص است. البته ممکن است کسی توجیه کند که خوشحالی من از آن جهت است که مردم دور حق جمع میشوند و ناراحتیام از سردی مردم نسبت به دین و ایمان است، ولی گذشته از این توجیه، باید دید در دل چه میگذرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است:
«للمرائی ثلاثُ عَلامات: یَکْسَلُ اذا کانَ وَحْدَهُ وَ یَنْشَطُ اِذا کانَ فیِ النّاسِ، وَ یزیدُ فی العَمَل اِذا اُثِنَی عَلیِه وَ یَنْقُصُ اِذا ذُمَّ»**محجةالبیضاء، ج 6، ص 144.*** ریاکار، سه نشان دارد: وقتی تنهاست، با کسالت و بی حالی است، وقتی با مردم است، نشاط (در عبادت و عمل) پیدا میکند، اگر تعریفش کنند، کار بیشتری میکند، و اگر بدگویی کنند، کم کاری میکند.
خداوند، مارا از این بیماری خطرناک، مصون دارد و همچون پزشکانی نباشیم که با مرضی از دنیا میروند که خود، متخصّص درمانِ آنند! و چنین مباد که ما درباره اخلاص بنویسیم ولی خود، با ریا و شرک از دنیا برویم.
5 - تداوم انگیزه و عمل
انسان مخلص، ساخته وظیفه و تکلیف الهی است، نه ساخته جوّ و شرایط و صرف این و آن. بنابراین آنچه را که تکلیف اوست، به طور مستمر و یکنواخت انجام میدهد و از تکرار آن عمل، حتی برای هزارمین بار، خسته نمیشود. ممکن است بخاطر ضعف جسم یا پیری، کمتر کار کند، ولی نشاطش و انگیزهاش تغییر نمیکند.
6- مانع نبودن مال و مقام
برای افراد با اخلاص، مال و مقام، مانع انجام وظیفه نیست. حتی «خود» را هم فدای تکلیف میکند و در این مسیر، از خواستههای خود نیز میگذرد. اگر دلبستگی به مال و مقام و خویشان و دوستان مانع انجام وظیفه باشد، اخلاص رخت برمیبندد. قرآن میگوید:
اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشاوندان و اموال و تجارت و خانههای دلپسند، در نظر شما از خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا، محبوبتر باشد، منتظر قهر و عذاب الهی باشید.**توبه، آیه 23.***
انسان مخلص، اسیر مکان و زمان و قیافه و همسر و مسکن و خود نیست و فقط رضای الهی را میبیند.
میگویند: اسب سواری به جوی آبی رسید. هر کاری کرد و هر چه شلاّق زد، اسب قدم در آب نگذاشت. خود وارد آب شد و افسار اسب را کشید، باز هم نیامد، حکیمی آنجا بود، گفت: سوار بر اسب شو با چوب و بیلی که داری آب را گل آلود کن تا اسب عبور کند. او چنان کرد و اسب به راحتی از آب گذشت.
اسب سوار دلیل آنرا پرسید. آن مرد حکیم گفت: اسب که عکس خود را در آب زلال جوی میدید، حاضر نبود پا روی خودش بگذارد. ولی چون گل آلود شد، عبور کرد...!
آری... کسانی که خودبین باشند و علاقه به مال و مقام و فرزند و شغل برایشان مطرح باشد، نمیتوانند مخلص باشند، چون در مسیر اخلاص، باید از همه چیز گذشت.
7- یکی بودن ظاهر و باطن
انسان ممکن است در شرایطی یا نزد کسانی، نوعی تظاهر نشان دهد و کارهایی کند که مخالفِ وضع درونی و شخصیاش باشد. یا اگر تنها باشد و در خلوت، به گونهای باشد که در حضور دیگران از آن پرهیز میکند. این نوعی ریا میباشد. البته رعایت ادب، مسئله دیگری است.
علی علیه السلام میفرماید: «مَنْ لَمْ یَخْتَلِف سِرُّهُ وَ عَلانیّتهُ وَ فِعلُه و مقالَتُه فَقَدْ اَدّی الامانَةَ وَ اَخْلَصَ العِبادةَ»**نهج البلاغه، نامه 26.***
کسی که ظاهر و باطنش یکسان و گفته و عملش هماهنگ باشد، امانت الهی را ادا کرده و عبادت را خالص انجام داده است.
انسان با اخلاص، بدون در نظر گرفتن پسند و رضایت این و آن، به وظیفه عمل میکند و در راه خدا، از هیچ ملامتی هم نمیترسد: «یُجَهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَا ئِمٍ»**مائده، آیه 54.***
8 - نداشتن تعصّب گروهی
اخلاص، انسان را به تلاش همیشگی و همه جایی و خستگیناپذیر وامیدارد. ولی بدون اخلاص، گاهی گرایشهای باندی و گروهی در کار است. اگر آن وابستگی و عضویّت در یک گروه باشد، فعّال و با نشاط است و اگر از آن مدار خارج شد، نشاط قبلی را از دست میدهد، حتی ممکن است منزوی و گوشه گیر یا حتّی مخالف شود و کار شکنی کند. انسان با اخلاص، در انحصار باند و تشکیلات خاصّ نیست و تعصّب گروهی نمیورزد و اگر گروهی را باطل تشخیص داد، از آنان کناره میگیرد و از گروه پرستی و تعصّبات شرکآمیز قومی، قبیلگی و منطقهای و حزبی (که با ورح اخلاص ناسازگار است) دور میشود.
قرآن میفرماید: وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَرَی عَلَی شَیءٍ وقَالَتِ النَّصَرَی لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَی شَیءٍ **بقره، آیه 113.***
یهود نژاد پرست، نصارا را بی ارزش میدانست و نصارای متعصّب، یهود را پوچ میدانست.
البته اگر حزب یا گروه و تشکیلاتی حق بود، باید از آن حمایت کرد.
منظور این است که نباید باطل خود را حق دید و حق دیگران را باطل پنداشت.
9- استقبال از کارهای انجام نشده
اگر اخلاص و دلسوزی در کار باشد، انسان دنبال کارهای لازم و زمین مانده میرود که خلاء آن محسوس است و کسی نیست که انجامش دهد، چون نام و نانی ندارد یا مهمّ به حساب نمیآید.
برای ساختمان، شیشه و قفسه و پرده هم لازم است، حمام و دستشویی هم.
در یک سفره، هم غذا و گوشت و... لازم است، هم نمک. افراد با اخلاص، از انجام کارهای زمین مانده ابایی ندارند و به کوچکی و بزرگی آن هم نمینگرند و معتقدند گاهی خداوند، به کارهای خوب کوچک، برکت و آثار بزرگی میبخشد.
علامه طباطبایی (ره) وقتی از حوزه علمیه نجف به قم آمد، دید که درس فقه و اصول بسیار است ولی درس تفسیر و فلسفه گفته نمیشود. شروع به تدریس این دو علم کرد. هر چند عدّهای از روی خیرخواهی، اعتراض میکردند که این کار، با شأن مرجعیّت آینده سازگار نیست ولی او، بنا به تشخیص نیاز و مصلحت حوزه، به تفسیر و فلسفه پرداخت و «المیزان» را تألیف کرد.
آری... لطف خداوند، به اخلاص افراد است، نه عنوان.
10- انصراف از خطا
آنکه در کار اشتباه خود، سماجت و پافشاری میکند مخلص نیست. فرد با اخلاص، اگر تشخیص داد که کار و راه بهتری وجود دارد. از مسیر خطا منصرف میشود و یا کار را به کاردانتر وامیگذارد.
بسیارند کسانی که مدّتی راه خطا میروند، ولی وقتی برایشان خطای آن آشکار شد، حاضر نیستند دست بردارند و آنرا نوعی عقبگرد و شکست میپندارند. در حالی که اصرار بر خطا، شکست بزرگتری است. افراد مخلص، روح بلند و سعه صدر دارند و بزرگ منشی آنان، مانع تن دادن به پستیها و حقارتها میشود.