تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد27
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

بلای تکاثر و تفاخر !

در این آیات نخست با لحنی ملامت بار می فرماید : تفاخر و مباهات بر یکدیگر شما را از خدا و قیامت به خود مشغول داشت (الهاکم التکاثر) .

تا آنجا که به زیارت و دیدار قبرها رفتید، و قبور مردگان خود را برشمردید (حتی زرتم المقابر) .

این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که ((تکاثر)) و ((تفاخر)) آنچنان آنها را به خود مشغول داشته که تا لحظه ورود در قبر نیز ادامه دارد .

ولی معنی اول با تعبیر ((زرتم المقابر)) و همچنین شاءن نزولها و خطبه نهج البلاغه که به خواست خدا بعدا به آن اشاره می شود سازگارتر است .

((الهاکم)) از ماده ((لهو)) به معنی سرگرم شدن به کارهای کوچک و غافل ماندن از اهداف و کارهای مهم است، راغب در مفردات می گوید : ((لهو)) چیزی است که انسان را به خود مشغول داشته، و از مقاصد و اهدافش باز می دارد .

((تکاثر)) از ماده کثرت به معنی تفاخر و مباهات و فخرفروشی بر یکدیگر است .**در استعمالات روزمره فارسی (تکاثر) به معنی ثروت اندوزی استعمال می شود در حالی که این معنی در ریشه لغوی آن نیست ولی در بعضی از روایات که بعدا به آن اشاره می کنیم چنین استعمالی آمده است***

((زرتم)) از ماده ((زیارة)) و ((زور)) (بر وزن قول) در اصل به معنی قسمت بالای سینه است، سپس به معنی ملاقات کردن و روبرو شدن به کار رفته است، و

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 277@@@

((زور)) (بر وزن قمر) به معنی کج شدن قسمت بالای سینه است، و از آنجا که دروغ نوعی انحراف از حق است، به آن، ((زور)) (بر وزن نور) اطلاق می شود .

((مقابر)) جمع ((مقبرة)) به معنی محل قبر میت است، و زیارت کردن مقابر در اینجا یا کنایه از مرگ است (طبق بعضی از تفاسیر) و یا به معنی رفتن به سراغ قبرها برای شماره کردن و تفاخر نمودن (طبق تفسیر مشهور) .

و همانگونه که گفتیم معنی دوم صحیحتر به نظر می رسد، و یکی از شواهد آن سخنی است که از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در این زمینه در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر فرمود : یا له مراما ما ابعده ؟ و زورا ما اغفله ؟ و خطرا ما اءفظعه ؟ لقد استخلوا منهم ای مدکر و تناوشوهم من مکان بعید، ا فبمصارع آبائهم یفخرون ؟ ام بعد ید الهلکی یتکاثرون ؟ یرتجعون منهم اجسادا خوت، و حرکات سکنت، و لان یکونوا عبرا احق من ان یکونوا مفتخرا ! :

شگفتا ! چه هدف بسیار دوری ؟ و چه زیارت کنندگان غافلی ؟ و چه افتخار موهوم و رسوائی ؟ به یاد استخوان پوسیده کسانی افتاده اند که سالها است خاک شده اند، آنهم چه یادآوری ؟ با این فاصله دور به یاد کسانی افتاده اند که سودی به حالشان ندارند، آیا به محل نابودی پدران خویش افتخار می کنند ؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیار می شمرند ؟ آنها خواهان بازگشت اجسادی هستند که تار و پودشان از هم گسسته، و حرکاتشان به سکون مبدل شده .

این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند ! .**(نهج البلاغه) خطبه 221 ***

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 278@@@

این خطبه که تنها به قسمتی از آن در اینجا اشاره کرده ایم بقدری تکان دهنده و گویا و صریح است که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید : من به کسی که همه امتها به او سوگند یاد می کنند قسم می خورم که از پنجاه سال پیش تاکنون بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام، و در هر بار در درون قلبم لرزش و ترس و پند و موعظه تازه ای پدید آمده، و در روحم به سختی اثر گذارده، اعضاء و جوارحم به لرزه افتاده، و هرگز نشده که در آن تاءمل کنم جز اینکه در آن حال به یاد مرگ خانواده و بستگان و دوستانم افتاده ام و درست برایم مجسم شده که من همانم که امام (علیه السلام) توصیف فرموده است .

چقدر واعظان و خطبا و گویندگان و افراد فصیح در این باره سخن گفته اند، و من گوش فرا داده ام، و در سخنان آنها دقت کرده ام، ولی در هیچیک تاءثیر سخن امام (علیه السلام) را نیافته ام ! .

این تاءثیری که سخن او در قلب من می گذارد یا از ایمانی سرچشمه می گیرد که به گوینده آن تعلق دارد، و یا نیت یقین و اخلاص او سبب شده است که اینچنین در ارواح نفوذ کند، و در قلوب جایگزین شود .**شرح (نهج البلاغه) (ابن ابی الحدید) جلد 11 صفحه 153***

او در قسمت دیگری از سخنانش می گوید : ینبغی لو اجتمع فصحاء العرب قاطبة فی مجلس و تلی علیهم ان یسجدوا له ! : سزاوار است اگر فصحاء عرب همگی در مجلسی اجتماع کنند و این خطبه برای آنها خوانده شود در برابر آن سجده کنند، و در همین جا اشاره به گفتار معاویه در باره فصاحت امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می کند که می گوید : و الله ما سن الفصاحة لقریش غیره : به خدا هیچکس فصاحت را برای قریش غیر او پایه گذاری نکرد !

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 279@@@

در آیه بعد آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرار داده، می فرماید : چنین نیست که شما می پندارید و با آن تفاخر می کنید، شما به زودی نتیجه این تفاخر موهوم خود را خواهید دانست (کلا سوف تعلمون) .

باز برای تاءکید می افزاید : سپس چنین نیست که شما می پندارید، به زودی خواهید دانست (ثم کلا سوف تعلمون) .

جمعی از مفسران این دو آیه را تکرار و تاءکید یک مطلب دانسته اند و هر دو به صورت سربسته از عذابهائی که در انتظار این مستکبران متفاخر است خبر می دهد .

در حالی که بعضی دیگر اولی را اشاره به عذاب قبر و برزخ که انسان بعد از مرگ، با آن روبرو می شود دانسته اند، و دومی را اشاره به عذاب قیامت .

در حدیثی از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) آمده است که فرمود : ((مازلنا نشک فی عذاب القبر حتی نزلت الهاکم التکاثر، الی قوله کلا سوف تعلمون، یرید فی القبر، ثم کلا سوف تعلمون، بعد البعث :))

گروهی از ما پیوسته در باره عذاب قبر در شک بودند تا اینکه سوره ((الهاکم التکاثر)) نازل شد تا آنجا که فرمود : کلا سوف تعلمون منظور از آن عذاب قبر است، سپس می فرماید : ثم کلا سوف تعلمون منظور عذاب قیامت است .**(مجمع البیان) جلد 10 صفحه 534***

در تفسیر کبیر فخر رازی این مطلب از یکی از یاران علی (علیه السلام) بنام زر بن جیش نقل شده که می گوید : ما از عذاب قبر در شک بودیم تا از علی (علیه السلام)

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 280@@@

شنیدیم که می فرمود : این آیه دلیل بر عذاب قبر است)) .**(تفسیر فخررازی) جلد 32 صفحه 78***

سپس می افزاید : اینچنین نیست که شما تفاخر کنندگان می پندارید اگر شما به آخرت ایمان داشتید و با علم الیقین آن را می دانستید هرگز به سراغ این امور نمی رفتید و تفاخر و مباهات به این مسائل باطل نمی کردید (کلا لو تعلمون علم الیقین) .**بعضی معتقدند که واژه (کلا) در اینگونه موارد برای تاکید و به معنی (حقا) می باشد این سخن را طبرسی در مجمع البیان نقل می کند و می گوید العرب توکد بکلا و حقا***

باز برای تاءکید و انذار بیشتر می افزاید : شما قطعا جهنم را خواهید دید (لترون الجحیم) .

سپس با ورود در آن، آن را به عین الیقین مشاهده خواهید کرد (ثم لترونها عین الیقین) .

سپس در آن روز همه شما قطعا از نعمتهائی که داشته اید سؤال خواهید شد .

(ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم) .

باید در آن روز روشن سازید که این نعمتهای خداداد را در چه راهی مصرف کرده اید ؟ و از آنها برای اطاعت الهی یا معصیتش کمک گرفته اید، یا

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 281@@@

نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده اید ؟