تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد27
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سوگند به این شهر مقدس

سنت قرآن در بسیاری از موارد بر این است که بیان حقایق بسیار مهم را با سوگند شروع می کند، سوگندهائی که خود نیز سبب حرکت اندیشه و فکر و عقل انسان است، سوگندهائی که ارتباط خاصی با همان مطلب مورد نظر دارد . در اینجا نیز برای بیان این واقعیت که زندگی انسان در دنیا تواءم با درد و رنج است از سوگند تازه ای شروع می کند و می فرماید : قسم به این شهر مقدس شهر مکه (لا اقسم بهذا البلد) .

شهری که تو ساکن آن هستی (و انت حل بهذا البلد) .**(لا) در اینجا (زائده) است و برای تاکید آمده البته طبق تفسیر دیگری احتمال دارد (لا) نافیه باشد (در این زمینه توضیح بیشتری در آغاز سوره قیامت نیز داده شده است)***

گرچه در این آیات نام مکه صریحا نیامده است، ولی با توجه به مکی بودن سوره از یکسو، و اهمیت فوق العاده این شهر مقدس از سوی دیگر، پیدا است که منظور همان مکه است، و اجماع مفسران نیز بر همین است .

البته شرافت و عظمت سرزمین مکه ایجاب می کند خداوند به آن سوگند

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 8@@@

یاد نماید، چرا که نخستین مرکز توحید و عبادت پروردگار در اینجا ساخته شده، و انبیای بزرگ گرد این خانه طواف کرده اند، ولی جمله ((و انت حل بهذا البلد)) مطلب تازه ای در بر دارد، می گوید این شهر به خاطر وجود پر فیض و پر برکت تو چنان عظمتی به خود گرفته که شایسته این سوگند شده است .

و حقیقت همین است که ارزش سرزمینها به ارزش انسانهای مقیم در آن است، مبادا کفار مکه تصور کنند اگر قرآن به این سرزمین قسم یاد می کند برای وطن آنها و یا کانون بتهایشان اهمیت قائل شده است، نه چنین نیست، تنها ارزش این شهر (گذشته از سوابق تاریخی خاص آن) به خاطر وجود ذیجود بنده خاص خدا محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) است .

ای کعبه را ز یمن قدوم تو صد شرف - وی مرده را از مقدم پاک تو صد صفا
بطحا ز نور طلعت تو یافته فروغ - یثرب ز خاک تو با رونق و نوا

در اینجا تفسیر دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه من به این شهر مقدس سوگند یاد نمی کنم در حالی که احترام تو را هتک کرده اند، و جان و مال و عرضت را حلال و مباح شمرده اند .

و این توبیخ و سرزنش شدیدی است نسبت به کفار قریش که آنها خود را خادمان، و حافظان حرم مکه می پنداشتند، و برای این سرزمین آنچنان احترامی قائل بودند که حتی اگر قاتل پدرشان در آنجا دیده می شد در امان بود، حتی می گویند کسانی که از پوست درختان مکه بر می گرفت ند و به خود می بستند به خاطر آن در امان بودند . ولی با این حال چرا تمام این آداب و سنن در مورد پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) زیر پا گذارده شد ؟ !

چرا هر گونه اذیت و آزار نسبت به او و یارانش روا می داشتند، و حتی خونشان را مباح می شمردند ؟ !

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 9@@@

این تفسیر در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است .**(مجمع البیان) جلد 10 صفحه 493***

سپس می افزاید : ((و قسم به پدر و فرزندش)) (و والد و ما ولد) .

در اینکه منظور از این پدر و فرزند کیست ؟ تفسیرهای متعددی ذکر کرده اند :

نخست اینکه : منظور از ((والد)) ابراهیم خلیل و از ((ولد)) اسماعیل ذبیح است و با توجه به اینکه در آیه قبل به شهر مکه سوگند یاد شده و می دانیم ابراهیم و فرزندش بنیانگذار کعبه و شهر مکه بودند این تفسیر بسیار مناسب به نظر می رسد بخصوص اینکه عرب جاهلی نیز برای حضرت ابراهیم و فرزندش اهمیت فوق العادهای قائل بود، و به آنها افتخار می کرد و بسیاری از آنها نسب خود را به آن دو می رساندند .

دیگر اینکه : منظور آدم و فرزندانش می باشد .

سوم اینکه : منظور آدم و پیامبرانی هستند که از دودمان او برخاسته اند . و چهارم اینکه : منظور سوگند به هر پدر و فرزندی است، چرا که مساءله تولد و بقاء نسل انسانی در طول ادوار مختلف، از شگفت انگیزترین بدایع خلقت است، و خداوند مخصوصا به آن سوگند یاد کرده است .

جمع میان این چهار تفسیر نیز بعید نیست هر چند تفسیر اول از همه مناسب تر به نظر می رسد .

سپس به چیزی می پردازد که هدف نهائی این سوگندها است، می فرماید مسلما ما انسان را در رنج آفریدیم (لقد خلقنا الانسان فی کبد) .

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 10@@@

((کبد)) به گفته طبرسی در مجمع البیان در اصل به معنی شدت است، و لذا هنگامی که شیر غلیظ شود ((تکبد اللبن)) می گویند .

ولی به گفته راغب در مفردات ((کبد)) (بر وزن حسد) به معنی دردی است که عارض کبد انسان (جگر سیاه) می شود و سپس به هر گونه مشقت و رنج اطلاق شده است .

ریشه این لغت هر چه باشد مفهوم فعلی آن همان رنج و ناراحتی است .

آری انسان از آغاز زندگی حتی از آن لحظه ای که نطفه او در قرارگاه رحم واقع می شود، مراحل زیادی از مشکلات و درد و رنجها را طی می کند تا متولد شود، و بعد از تولد در دوران طفولیت، و سپس جوانی، و از همه مشکلتر دوران پیری، مواجه به انواع مشقتها و رنجها است، و این است طبیعت زندگی دنیا، و انتظار غیر آن داشتن اشتباه است اشتباه، و به گفته شاعر عرب :

طبعت علی کدر و انت تریدها - صفوا عن الاکدار و الاقذار ؟
و مکلف الایام ضد طباعها - متطلب فی الماء جدوة نار !

طبیعت جهان بر کدورت است و تو می خواهی از هر گونه کدورت و ناپاکی پاک باشد ؟

((هر کس دوران جهان را بر ضد طبیعتش بطلبد همچون کسی است که در میان امواج آب شعله آتش جستجو می کند !))

نگاهی به زندگی انبیاء و اولیاء الله نیز نشان می دهد که زندگی این گلهای سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملائمات و درد و رنجها قرین بود، هنگامی که دنیا برای آنها چنین باشد، وضع برای دیگران روشن است .

و اگر افراد یا جوامعی را می بینیم که به ظاهر درد و رنجی ندارند یا بر - اثر مطالعات سطحی ما است، و لذا وقتی نزدیکتر می شویم به عمق درد و رنجهای

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 11@@@

همین صاحبان زندگی مرفه آشنا می گردیم، و یا اینکه برای مدتی محدود و زمانی استثنائی است که قانون کلی جهان را بر هم نمی زند .

سپس می افزاید : آیا این انسان گمان می کند که هیچکس قادر نیست بر او دست بیابد ؟ (ا یحسب ان لن یقدر علیه احد) .**(ان) در این جمله (مخففه از مثله) است و در تقدیر (انه لن یقدر علیه احد) می باشد***

اشاره به اینکه آمیختگی زندگی انسان با آن همه درد و رنج دلیل بر این است که او قدرتی ندارد .

ولی او بر مرکب غرور سوار است، و هر کار خلاف و گناه و جرم و تجاوزی را مرتکب می شود گوئی خود را در امن و امان می بیند، و از قلمرو مجازات الهی بر کنار تصور می کند، هنگامی که به قدرت می رسد تمام احکام الهی را زیر پا می گذارد، و مطلقا خدا را بنده نیست، آیا به راستی چنین می پندارد که از چنگال مجازات پروردگار رهائی می یابد، چه اشتباه بزرگی !

این احتمال نیز داده شده که منظور ثروتمندانی هستند که می پنداشتند احدی توانائی ندارد ثروت آنها را بگیرد .

و نیز گفته شده منظور کسانی هستند که معتقد بودند احدی آنها را در برابر اعمالشان بازخواست نمی کنند .

ولی آیه مفهوم جامعی دارد که ممکن است همه این تفسیرها را شامل شود .

بعضی گفته اند : آیه فوق اشاره به مردی از قبیله ((جمح)) که ((ابو الاسد)) نامیده می شد، او بقدری نیرومند بود که روی یک قطعه چرم می نشست ده نفر می خواستند آن را از زیر پای او بکشند نمی توانست ند، چرم پاره پاره می شد و او

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 12@@@

از جا تکان نمی خورد ! .**(مجمع البیان) جلد 10 صفحه 493***

ولی نظر داشتن آیه به چنین فرد یا افراد مغروری مانع از عمومیت مفهوم آن نیست .

سپس در ادامه همین سخن می افزاید : او می گوید من مال زیادی را تباه کردم (یقول اهلکت مالا لبدا) .

اشاره به کسانی است که وقتی به آنها پیشنهاد صرف مال در کار خیری می کردند از روی غرور و نخوت می گفتند : ما بسیار در این راه ها صرف کرده ایم در حالی که چیزی برای خدا انفاق نکرده بودند، و اگر اموالی به این و آن داده بودند برای تظاهر و ریا کاری و اغراض شخصی بوده است .

بعضی نیز گفته اند : آیه اشاره است به کسانی که اموال زیادی در دشمنی با اسلام و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و توطئه های ضد اسلامی صرف کرده بودند، و به آن افتخار می کردند، همانگونه که در حدیثی آمده است که در روز جنگ خندق هنگامی که علی (علیه السلام) اسلام را به عمرو بن عبد ود عرضه نمود، او در پاسخ گفت : فاین ما انفقت فیکم مالا لبدا : پس آن همه اموالی که بر ضد شما مصرف کردم چه می شود)) ؟ ! .**(نورالثقلین) جلد 5 صفحه 580 حدیث 10***

بعضی نیز گفته اند : آیه ناظر به بعضی از سران قریش مانند حارث بن عامر است که مرتکب گناهی شده بود راه نجات را از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) سؤال کرد حضرت دستور کفاره به او داد . او گفت : اموال من از آن روز که وارد دین اسلام شدم در کفارات و نفقات نابود شد ! .**(مجمع البیان) جلد 10 صفحه 493***

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 13@@@

جمع میان هر سه تفسیر نیز بی مانع است، هر چند تفسیر اول تناسب بیشتری با آیه بعد دارد .

تعبیر به ((اهلکت)) اشاره به این است که اموال او در حقیقت نابود شده و بهره ای عائدش نمی شود .

((لبد)) (بر وزن لغت) به معنی شی ء متراکم و انبوه است و در اینجا به معنی مال فراوان است .

سپس می افزاید : آیا گمان می کند که هیچکس او را ندیده و نمی بیند ؟ ! (ایحسب ان لم یره احد) .

او از این حقیقت غافل است که خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع می بیند، بلکه از اعماق قلب و روح او نیز آگاه است، و از نیات او با خبر، مگر ممکن است خدائی که وجود بی انتهایش به همه چیز احاطه دارد چیزی را نبیند و نداند ؟ ! این غافلان بی خبرند که بر اثر جهل و ناآگاهی خود را از مراقبت دائمی پروردگار بر کنار می پندارند .

آری خدا می داند این اموال را از کجا به دست آورده ؟ و در چه راهی مصرف کرده است ؟ !

در حدیثی از ابن عباس نقل شده است که پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود : لا تزول قدما العبد حتی یسال عن اربعة : عن عمره فیما افناه ؟ و عن ماله من این جمعه، و فیما ذا انفقه ؟ و عن عمله ما ذا عمل به ؟ و عن حبنا اهل البیت :

در قیامت هیچ بندهای قدم از قدم بر نمی دارد تا از چهار چیز سؤال شود :

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 14@@@

از عمرش که در چه راهی آن را فانی کرده ؟ و از مالش که از کجا جمع آوری نموده، و در چه راه مصرف کرده است ؟ و از عملش که چه کاری انجام داده ؟ و از محبت ما اهل بیت)) ! .**(مجمع البیان) جلد 10 صفحه 494-شبیه همین معنی در تفسیر (روح البیان) جلد 10 صفحه 435 نیز آمده است***

کوتاه سخن اینکه چگونه انسان مغرور می شود و ادعای قدرت می کند در حالی که زندگی او با درد و رنج عجین است، اگر مالی دارد به شبی است، و اگر جانی دارد به تبی است !

وآنگهی چگونه ادعا می کند که من اموال فراوانی در راه خدا انفاق کرده ام، در حالی که او از نیتش آگاه است، هم کیفیت تحصیل آن اموال نامشروع را می داند و هم چگونگی صرف کردن ریاکارانه و مغرضانه آن را .

@@تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 15@@@

ََآیه 8 - 10