تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد24
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اگر او دروغ بر ما می بست مهلتش نمی دادیم !

در ادامه بحثهای مربوط به قرآن، در این آیات به ذکر دلیل روشنی بر اصالت آن پرداخته، می فرماید : ((اگر او سخنی دروغ بر ما می بست . . .)) (و لو تقول علینا بعض الاقاویل ) .

((ما او را با قدرت می گرفتیم )) (لاخذنا منه بالیمین ) .

((سپس رگ قلبش را قطع می کردیم )) ! (ثم لقطعنا منه الوتین ) .

((واحدی از شما نمی توانست از این کار مانع گردد و از او حمایت کند (فما منکم من احد عنه حاجزین ) ** من در من احد زائده و برای تاکید است . ***

((اقاویل )) جمع ((اقوال )) و ((اقوال )) نیز به نوبه خود جمع ((قول )) است ،

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 482@@@

بنابراین ((اقاویل )) جمع است و منظور از آن در اینجا سخنان دروغین است .

((تقول )) از ماده ((تقول )) (بر وزن تکلف ) به معنی سخنانی است که انسان از خود ساخته و حقیقتی ندارد .

جمله ((لاخذنا منه بالیمین )) (ما او را با دست راست می گرفتیم و مجازات می کردیم، زیرا انسان کارهائی را که با دست راست انجام می دهد از قدرت بیشتری برخوردار است، و به این ترتیب ((یمین )) کنایه از قدرت است . ** من در جمله بالا زائده است و برای تاکید است و در تقدیر چنین است لاخذناه بالیمین . ***

بعضی از مفسران احتمالات دیگری در تفسیر این آیه داده اند که چون نامانوس و ناموزون بود از آن صرفنظر کردیم .

((وتین )) به معنی ((رگ قلب )) یعنی شاهرگی است که خون را به تمام اعضا می رساند و اگر قطع شود مرگ انسان فورا و بدون یک لحظه تاءخیر فرامی رسد، و این سریعترین مجازاتی است که در مورد یک نفر ممکن است انجام گیرد .

بعضی نیز آن را به رگی که قلب به آن آویزان است، یا رگی که خون را به کبد می رساند، یا رگ نخاع که در وسط ستون فقرات قرار گرفته، تفسیر کرده اند ولی تفسیر اول از همه صحیحتر به نظر می رسد .

((حاجزین )) جمع ((حاجز)) به معنی مانع است در اینجا سئوالی پیش می آید و آن اینکه اگر هر کس دروغ بر خدا ببندد خداوند فورا او را مجازات و هلاک کند باید مدعیان دروغین نبوت همگی به سرعت نابود شوند، در حالی که چنین نیست، و بسیاری از آنها سالیان دراز زنده مانده اند، و حتی آئین باطل آنها بعد از آنها نیز باقی مانده .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 483@@@

پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن می شود، و آن اینکه قرآن نمی گوید ((هر مدعی ))، بلکه می گوید اگر پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین کاری را کند یعنی پیامبری که خدا به او معجزه داده و دلائل حقانیت او را تاءیید کرده اگر او از طریق حق منحرف گردد لحظه ای به او مهلت داده نخواهد شد، چرا که مایه گمراهی و ضلالت مردم خواهد بود . ** این همان چیزی است که در کتاب علم کلام از آن به عنوان قرار دادن معجزه در دست کاذب مطرح و تقبیح شده است . ***

ولی کسی که ادعای باطلی می کند معجزه یا دلیل روشنی بر حقانیت خویش ندارد هیچ لازم نیست خداوند فورا او را هلاک کند، چرا که بطلان سخنان او برای هر کسی که طالب حق باشد روشن است، آنجا کار مشکل می شود که مدعی نبوت با دلائل و معجزات همراه گردد و از طریق حق منحرف گردد .

و از اینجا روشن می شود اینکه بعضی از ((فرق ضاله )) برای اثبات دعوی پیشوایان خود به این آیه چسبیده اند کاملا اشتباه است، و گرنه باید مسیلمه های کذاب، و هر مدعی دروغین دیگر نیز بتواند به این آیه بر حقانیت خود استدلال کند .

در آیه بعد باز هم برای تاءکید و یادآوری می فرماید : این قرآن مسلما اندرزی است برای پرهیزگاران )) (و انه لتذکرة للمتقین ) .

برای آنها که آماده اند خود را از گناه پاک کنند و راه حق را بپویند، برای آنها که جستجوگرند و طالب حقیقت، و کسانی که این حد از تقوا را ندارند مسلما نمی توانند از تعلیمات قرآن بهره گیرند .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 484@@@

تاءثیر عمیق و فوق العاده ای که قرآن از این نظر دارد خود نشانه دیگری از حقانیت آن است .

سپس می گوید : ((و ما می دانیم گروهی از شما آن را تکذیب می کنند)) (و انا لنعلم ان منکم مکذبین )

اما وجود تکذیب کننده لجوج هرگز مانع دلیل بر عدم حقانیت آن نخواهد بود، چرا که پرهیزگاران و طالبان حقیقت از آن متذکر می شوند، نشانه های حق را در آن می بینند و در راه خدا گام می نهند .

بنابراین همانگونه که برای استفاده از نور یک چراغ پر فروغ حداقل لازم است انسان چشم خود را باز کند، برای بهره گیری از نور قرآن نیز باید دیده دل را به روی آن گشود .

و در آیه بعد می افزاید : ((و این قرآن مایه حسرت کافران است )) (و انه لحسرة علی الکافرین )

امروز آن را تکذیب می کنند، ولی فردا که ((یوم الظهور)) و ((یوم البروز)) و در عین حال ((یوم الحسرة )) است می فهمند چه نعمت بزرگی را به خاطر لجاجت و عناد از دست داده اند، و چه عذابهای دردناکی را برای خود خریده اند، آن روز که درجات مؤمنان، و درکات خود را می بینند، و با هم مقایسه می کنند انگشت حسرت بر دهان می گیرند، و دستهای خود را از شدت خشم زیر دندان می فشارند ((و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا)) ((به خاطر بیاور روزی را که ظالم هر دو دست خود را از شدت حسرت به دندان می گزد، و می گوید : ای کاش با رسول خدا راهی داشتم (فرقان - 27)

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 485@@@

و برای اینکه کسی تصور نکند که شک و تردید، یا تکذیب منکران به خاطر ابهام مفاهیم قرآن است، در آیه بعد اضافه می کند : ((این قرآن یقین خالص و حق یقین است .)) (و انه لحق الیقین ) .

تعبیر به ((حق الیقین )) به عقیده بعضی از مفسران از قبیل ((اضافه شی ء به نفس )) است، زیرا ((حق )) عین ((یقین )) است، و ((یقین )) عین ((حق )) همانگونه که می گوئیم ((مسجدالجامع )) و ((یوم الخمیس )) و به اصطلاح اضافه، اضافه بیانیه می باشد .

ولی بهتر این است که گفته شود از قبیل اضافه ((موصوف )) به ((صفت )) است، یعنی قرآن یقینی است خالص، و یا به تعبیر دیگر ((یقین )) دارای مراحل مختلفی است : گاه از دلیل عقلی حاصل می شود، مثل اینکه دودی را از دور مشاهده می کنیم و از آن یقین به وجود آتش حاصل می شود، در حالی که آتش را ندیده ایم، این را ((علم الیقین )) گویند .

گاه نزدیکتر می رویم و شعله های آتش را با چشم می بینیم، در اینجا یقین محکمتر می شود، و آن را ((عین الیقین )) می نامند .

گاه از این هم نزدیکتر می رویم و در مجاورت آتش یا داخل آتش قرار می گیریم، و سوزش آن را با دست خود لمس می کنیم، مسلما این مرحله بالاتری از یقین است که آن را ((حق الیقین )) می نامند .

آیه فوق می گوید قرآن در چنین مرحله ای از یقین است، و با این حال کوردلان آن را انکار می کنند !

و سرانجام در آخرین آیه مورد بحث که آخرین آیه سوره ((حاقه )) است، می فرماید : ((حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح بگو ،

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 486@@@

و او را از هرگونه عیب و نقص منزه بشمار)) (فسبح باسم ربک العظیم ) .

قابل توجه اینکه مضمون این آیه و آیه قبل با مختصر تفاوتی در آخر سوره واقعه نیز آمده است، با این تفاوت که در اینجا سخن از قرآن مجید است و توصیف آن به ((حق الیقین ))، اما در پایان سوره ((واقعه )) سخن از گروههای مختلف نیکوکاران و بدکاران در قیامت است .

نکته :

قابل توجه اینکه در این آیات ((قرآن )) به چهار وصف توصیف شده نخست می گوید : این نازل شده از سوی رب العالمین است، بعد می گوید یادآوری برای متقین می باشد، سپس می گوید مایه حسرت برای کافران است، و در آخرین مرحله می افزاید . این ((حق الیقین )) است که اولی برای همه مردم، دومی برای پرهیزکاران سومی مربوط به کافران، و چهارمی مربوط به خاصان و مقربان است .

خداوندا ! تو خود می دانی چیزی برتر از سرمایه یقین نیست، به ما ایمان و یقینی مرحمت کن که مصداق ((حق الیقین )) باشد .

پروردگارا ! روز قیامت یوم الحسرة است، ما را حداقل از کسانی قرار ده که از کمی طاعات حسرت می خورند نه از انجام کثرت گناه و ترک طاعت .

بارالها ! نامه اعمال ما را به دست راستمان ده، و در جنت عالیه و عیشه راضیه ات داخل فرما .

آمین یا رب العالمین