تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد24
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

خانواده خود را از آتش دوزخ نجات دهید !

به دنبال اخطار و سرزنش نسبت به بعضی از همسران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) خداوند در آیات مورد بحث روی سخن را به همه مؤمنان کرده، و دستوراتی درباره تعلیم و تربیت همسر و فرزندان و خانواده به آنها می دهد، نخست می فرماید :

((ای کسانی که ایمان آورده اید ! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند نگاهدارید)) (یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و الحجارة ) .

نگهداری خویشتن به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است، و نگهداری خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکر

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 287@@@

و فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هرگونه آلودگی، در فضای خانه و خانواده است .

این برنامه ای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده، یعنی از مقدمات ازدواج، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ریزی صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود .

به تعبیر دیگر حق زن و فرزند تنها با تاءمین هزینه زندگی و مسکن و تغذیه آنها حاصل نمی شود، مهم تر از آن تغذیه روح و جان آنها و به کار گرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است .

قابل توجه اینکه تعبیر به ((قوا)) (نگاهدارید) اشاره به این است که اگر آنها را به حال خود رها کنید خواه ناخواه به سوی آتش دوزخ پیش ‍ می روند شما هستید که باید آنها را از سقوط در آتش دوزخ حفظ کنید .

((وقود)) (بر وزن کبود) چنانکه قبلا نیز اشاره کرده ایم به معنی ((آتشگیره )) یعنی ماده قابل اشتعال مانند ((هیزم )) است (نه به معنی ((آتش زنه )) مثل کبریت، چرا که اعراب آنرا ((زناد)) می گوید) .

به این ترتیب آتش دوزخ مانند آتشهای این جهان نیست، شعله های آن از درون وجود خود انسانها زبانه می کشد ! و از درون سنگها ! نه فقط سنگهای گوگردی که بعضی از مفسران به آن اشاره کرده اند، بلکه همه انواع سنگها چون لفظ آیه مطلق است، و امروز می دانیم که هر قطعه از سنگها مرکب از میلیاردها میلیارد دانه اتم است که اگر نیروی ذخیره درون آنها آزاد شود چنان آتشی برپا می کند که انسان را خیره می کند .

بعضی از مفسران ((حجارة )) را در اینجا به بتهائی تفسیر کرده اند که از سنگ ساخته می شد، و مورد پرستش مشرکان بود

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 288@@@

سپس می افزاید : فرشتگانی بر این آتش گمارده شده که خشن و سختگیرند هرگز معصیت فرمان خدا نمی کنند، و هر دستوری به آنها دهد بدون چون و چرا اجرا می کنند)) (علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون ) .

و به این ترتیب نه راه گریزی وجود دارد، و نه گریه و التماس و جزع و فزع مؤثر است .

روشن است هر ماءموری برای کاری گمارده شود باید روحیاتی متناسب آن داشته باشد، و ماءموران عذاب طبعا باید خشن باشند، چرا که جهنم کانون رحمت نیست، کانون خشم و غضب الهی است، اما در عین حال، این ماءموران هرگز از مرز عدالت خارج نمی شوند، و فرمان خدا را بیکم و کاست اجرا می کنند .

جمعی از مفسران در اینجا سؤالی مطرح کرده اند که تعبیر به عدم عصیان در آیه فوق، با مساءله عدم وجود تکلیف در قیامت چگونه سازگار است ؟

ولی باید توجه داشت که اطاعت و ترک عصیان فرشتگان یکنوع اطاعت تکوینی است نه تشریعی، و اطاعت تکوینی همیشه وجود دارد، و به تعبیر دیگر آنها آنچنان ساخته شده اند که فرمانهای الهی را با کمال میل و رغبت و عشق در عین اختیار اجرا می کنند .

در آیه بعد کفار را مخاطب ساخته و وضع آنها را در آن روز بازگو می کند و می فرماید : ((ای کسانی که کافر شده اید ! امروز عذرخواهی نکنید، چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید)) (یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون ) .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 289@@@

قرار گرفتن این آیه بعد از آیه گذشته که مخاطب در آن مؤمنان بودند اشاره به این واقعیت است که اگر به وضع زن و فرزند و خانواده خود نرسید ممکن است کار شما به جائی رسد که در قیامت مخاطب به این خطاب شوید .

تعبیر ((انما تجزون ما کنتم تعملون )) بار دیگر این حقیقت را تاءیید می کند که جزای گنهکاران در قیامت خود اعمال آنها است، که در برابر آنان ظاهر می شود، و با آنها خواهد بود، تعبیر آیه گذشته که در آتش ‍ جهنم از درون وجود خود انسانها زبانه می کشد نیز مؤید همین معنی است .

این نکته نیز قابل توجه است که عدم قبول اعتذار در آنجا به خاطر این است که عذرخواهی نوعی توبه است، و توبه تنها در این جهان امکان پذیر است، نه در جهان دیگر و نه بعد از ورود در جهنم .

آیه بعد در حقیقت راه نجات از آتش دوزخ را نشان می دهد، می گوید : ((ای کسانی که ایمان آورده اید ! به سوی خدا باز گردید و توبه کنید، توبه خالصی )) (یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا) .

آری نخستین گام برای نجات، توبه از گناه است، توبه ای که از هر نظر خالص باشد، توبه ای که محرک آن فرمان خدا و ترس از گناه، نه وحشت از آثار اجتماعی و دنیوی آن، بوده باشد، توبه ای که برای همیشه انسان را از معصیت جدا کند و بازگشتی در آن رخ ندهد .

می دانیم حقیقت ((توبه )) همان ندامت و پشیمانی از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک در آینده است، و اگر کاری بوده که قابل جبران است در صدد جبران برآید، و گفتن استغفار نیز بیانگر همین معنی است، و به این ترتیب ارکان توبه را می توان در پنج چیز خلاصه کرد : ((ترک گناه - ندامت -

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 290@@@

تصمیم بر ترک در آینده - جبران گذشته - استغفار) .

((نصوح )) از ماده ((نصح )) (بر وزن صلح ) در اصل به معنی خیرخواهی خالصانه است، و لذا به عسل خالص ((ناصح )) گفته می شود، و از آنجا که خیرخواهی واقعی باید تواءم با محکم کاری باشد واژه ((نصح )) گاه به این معنی نیز آمده است، به همین جهت به نمای محکم ((نصاح )) (بر وزن کتاب ) و به خیاط ((ناصح )) گفته می شود، و این هر دو معنی یعنی ((خالص بودن )) و ((محکم بودن )) در توبه ((نصوح )) باید جمع باشد . ** بعضی تصور می کنند نصوح نام شخص خاصی بوده است و در این زمینه داستان مفصلی به عنوان توبه نصوح نقل کرده اند ولی باید توجه داشت نصوح اسم کسی نیست بلکه معنی وصفی دارد، هر چند داستان معروف ممکن است صحت داشته باشد . ***

در اینکه توبه نصوح چیست ؟ تفسیرهای زیادی برای آن ذکر کرده اند تا آنجا که بعضی شماره تفسیرهای آن را بالغ بر بیست و سه تفسیر دانسته اند ** تفسیر قرطبی جلد 10 صفحه 6766 . ***
ولی همه این تفسیرها تقریبا به یک حقیقت باز می گردد، یا شاخ و برگها و شرائط مختلف توبه است .

از جمله اینکه : ((توبه نصوح )) آن است که واجد چهار شرط باشد : پشیمانی قلبی، استغفار زبانی، ترک گناه، و تصمیم بر ترک در آینده .

بعضی دیگر گفته اند : ((توبه نصوح )) آن است که واجد سه شرط باشد : ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا .

یا اینکه ((توبه نصوح )) آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینی و از آن شرمنده باشی !

یا اینکه ((توبه نصوح آن است که مظالم را به صاحبانش باز گرداند، و از مظلومین حلیت بطلبد، و بر اطاعت خدا اصرار ورزد .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 291@@@

یا اینکه ((توبه نصوح )) آن است که در آن سه شرط باشد : کم سخن گفتن کم خوردن، و کم خوابیدن .

یا اینکه ((توبه نصوح )) آن است که تواءم با چشمی گریان، و قلبی بیزار از گناه باشد . . . و مانند اینها که همگی شاخ و برگ یک واقعیت است و این توبه خالص و کامل است .

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می خوانیم هنگامی که ((معاذ بن جبل )) از توبه نصوح سؤال کرد، در پاسخ فرمود : ان یتوب التائب ثم لا یرجع فی ذنب کما لا یعود اللبن الی الضرع : ((آن است که شخص توبه کننده به هیچوجه بازگشت به گناه نکند آن چنانکه شیر به پستان هرگز باز نمی گردد)) ! ** مجمع البیان جلد 10 صفحه 318 . ***

این تعبیر لطیف بیانگر این واقعیت است که توبه نصوح چنان انقلابی در انسان ایجاد می کند که راه بازگشت به گذشته را به کلی بر او می بندد . همانگونه که بازگشت شیر به پستان غیر ممکن است .

این معنی که در روایات دیگر نیز وارد شده، در حقیقت درجه عالی توبه نصوح را بیان می کند، و گرنه در مراحل پایین تر ممکن است بازگشتی باشد که بعد از تکرار توبه سرانجام منتهی به ترک دائمی شود .

سپس به آثار این توبه نصوح اشاره کرده، می افزاید ((امید است با این کار پروردگار شما گناهانتان را ببخشد و بپوشاند)) (عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم ) .

((و شما را در باغهائی از بهشت وارد کند که نهرها از زیر درختانش ‍ جاری است )) (و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار ) .

((این کار در روزی خواهد بود که خداوند پیامبر و کسانی را که با او

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 292@@@

ایمان آوردند خوار و موهون نمی کند)) (یوم لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه ) .

((این در حالی است که نور (ایمان و عمل صالح ) آنها از پیشاپیش و از سوی راستشان در حرکت است )) و عرصه محشر را روشن می سازد، و راه آنها را به سوی بهشت می گشاید (نورهم یسعی بین ایدیهم و بایمانهم ) .

در اینجاست که آنها رو به درگاه خداوند آورده، ((می گویند پروردگارا ! نور ما را کامل کن، و ما را ببخش که بر هر کار قادری )) (یقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا انک علی کل شی ء قدیر) .

در حقیقت این توبه نصوح، پنج ثمره بزرگ دارد :

((نخست )) بخشودگی سیئات و گناهان .

((دوم )) ورود در بهشت پر نعمت الهی .

((سوم )) عدم رسوائی در آن روز که پرده ها کنار می رود، و حقایق آشکار می گردد، و دروغگویان تبهکار خوار و رسوا می شوند، آری در آن روز پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤمنان آبرومند خواهند بود، چرا که آنچه گفتند به واقعیت می پیوندد .

((چهارم )) اینکه نور ایمان و عمل آنها از پیشاپیش و سمت راست آنها حرکت می کند و مسیر آنها را به سوی بهشت روشن می سازد (بعضی از مفسران نوری را که پیشاپیش حرکت می کند نور ((عمل )) دانسته اند، در این زمینه تفسیر دیگری نیز ذیل آیه 12 سوره حدید در جلد 23 تفسیر نمونه داشتیم ) .

((پنجم )) اینکه توجهشان به خدا بیشتر می گردد، لذا رو به سوی درگاه خدا می آورند و از او تقاضای تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خویش می کنند .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 293@@@

نکته ها :