تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد24
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سرچشمه نفاق و نشانه های منافقان !

قبل از ورود در تفسیر این آیات ذکر مقدمه ای لازم به نظر می رسد و آن اینکه مساءله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به مدینه هجرت فرمود و پایه های اسلام قوی، و پیروزی آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت، زیرا مخالفان قدرتمند هر چه می خواستند آشکارا بر ضد اسلام می گفتند، و انجام می دادند، و از کسی پروا نداشتند و نیازی به کارهای منافقانه نبود .

اما هنگامی که نفوذ و گسترش اسلام در مدینه دشمنان را در ضعف و ناتوانی قرار داد دیگر اظهار مخالفت به طور آشکار مشکل، و گاه غیر ممکن بود ،

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 147@@@

و لذا دشمنان شکست خورده برای ادامه برنامه های تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه می دادند .

اصولا طبیعت هر انقلابی چنین است که بعد از پیروزی چشمگیر با صفوف منافقان روبرو خواهد شد، و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذی امروز در لباس دوستان ظاهری جلوه گر می شوند، و از اینجا است که می توان فهمید چرا اینهمه آیات مربوط به منافقین در مدینه نازل شده نه در مکه .

این نکته نیز قابل توجه است که مساءله نفاق و منافقان مخصوص به عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نبود، بلکه هر جامعه ای - مخصوصا جوامع انقلابی - با آن روبرو هستند، به همین دلیل باید تحلیلها و موشکافیهای قرآن را روی این مساءله نه به عنوان یک مساءله تاریخی، بلکه به عنوان یک مساءله مورد نیاز فعلی، مورد بررسی دقیق قرار داد، و از آن برای مبارزه با روح نفاق و خطوط منافقین در جوامع اسلامی امروز الهام گرفت .

و نیز باید نشانه های آنها را که قرآن به طور گسترده بازگو کرده است دقیقا شناخت، و از طریق این نشانه ها به خطوط و نقشه های آنها پی برد .

نکته مهم دیگر اینکه خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است، چرا که از یکسو شناخت آنها غالبا آسان نیست، و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند، و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از سوی سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه کار مبارزه را با آنها دشوار می سازد .

به همین دلیل اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده، و نیز به همین دلیل قرآن سختترین حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده هیچ دشمنی را نکوبیده است .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 148@@@

با توجه به این مقدمه به تفسیر آیات باز می گردیم :

نخستین سخنی را که قرآن در اینجا درباره منافقان مطرح می کند همان اظهار ایمان دروغین آنها است که پایه اصلی نفاق را تشکیل می دهد، می فرماید : ((هنگامی که منافقان نزد تو می آیند می گویند ما شهادت می دهیم که حتما تو رسول خدائی )) ! (اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله ) . ** در این جا ان به صورت مکسور ذکر شده، این به خاطر آن است که لام تاکید بر سر خبر آمده و در چنین صورتی در تقدیر، مقدم است ( البیان فی غریب اعراب القرآن ) . ***

سپس قرآن می افزاید ((خداوند می داند که تو فرستاده او هستی، ولی خداوند گواهی می دهد که منافقان دروغگو هستند)) (و الله یعلم انک لرسوله و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون ) .

و از اینجا نخستین نشانه نفاق، روشن می شود و آن دوگانگی ظاهر و باطن است که با زبان مؤکدا اظهار ایمان می کنند، ولی در دل آنها مطلقا خبری از ایمان نیست، این دروغگوئی و کذب، این دوگانگی درون و برون محور اصلی نفاق را تشکیل می دهد .

قابل توجه اینکه : صدق و کذب بر دو گونه است، صدق و کذب خبری، صدق و کذب ((مخبری ))، در قسم اول، معیار، موافق و مخالف واقع بودن است در حالی که در قسم دوم، موافقت و مخالفت با اعتقاد، مطرح می باشد، به این معنی که اگر انسان، خبری می دهد که مطابق با واقع است، ولی بر خلاف عقیده او، آن را کذب (مخبری ) می نامیم، و اگر موافق عقیده او است، صدق .

روی این حساب، شهادت منافقان به رسالت پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از نظر

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 149@@@

اخبار، هرگز کذب نبود، یک واقعیت بود . ولی از نظر گوینده و مخبر چون بر خلاف عقیده آنها بود کذب محسوب می شد، لذا قرآن می گوید، تو پیغمبر خدا هستی اما اینها دروغ می گویند !

به تعبیر دیگر : منافقان نمی خواستند، خبر از رسالت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بدهند، بلکه می خواستند از اعتقاد خود به نبوت او خبر دهند، و مسلما در این خبر دروغگو بودند .

این نکته نیز قابل توجه است که آنها در شهادت خود انواع تاءکیدها را به کار بردند ** استفاده از جمله اسمیه و همچنین ان و لام تاکید . *** و خداوند نیز با قاطعیت با همان لحن، آنها را تکذیب می کند، اشاره به اینکه در برابر آن قاطعیت، چنین قاطعیتی لازم است .

ذکر این نکته نیز در اینجا لازم است که ((منافق )) در اصل از ماده ((نفق )) (بر وزن نفخ ) به معنی نفوذ و پیشروی است، و ((نفق )) (بر وزن شفق ) به معنی کانالها و نقبهائی است که زیر زمین می زنند تا برای استتار یا فرار از آن استفاده کنند .

بعضی از مفسران گفته اند بسیاری از حیوانات مانند موش صحرائی و روباه و سوسمار برای لانه خود دو سوراخ قرار می دهند : یکی آشکار که از آن وارد و خارج می شوند، و دیگری پنهانی که اگر احساس خطری کنند از آن می گریزند، این سوراخ پنهانی را ((نافقاء)) گویند ** روح البیان جلد 9 صفحه 529 . ***

و به این ترتیب ((منافق )) کسی است که طریقی مرموز و مخفیانه برای خود برگزیده، تا با مخفی کاری و پنهان کاری در جامعه نفوذ کند، و به هنگام خطر از طریق دیگر فرار نماید .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 150@@@

آیه بعد به دومین نشانه آنها پرداخته چنین می گویند : ((آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند، تا مردم را از راه خدا بازدارند)) (اتخذوا ایمانهم جنة فصدوا عن سبیل الله ) .

((آنها کارهای بسیار بدی انجام می دهند)) (انهم ساء ما کانوا یعملون ) .

چرا که در ظاهر ابراز ایمان می کنند، و در باطن کفر می ورزند، و در طریق هدایت مردم به آئین حق، ایجاد مانع می نمایند، و چه عملی از این بدتر و زشت تر ؟ .

((جنة )) از ماده ((جن )) (بر وزن فن ) در اصل به معنی پنهان کردن چیزی از حس است، و ((جن )) (بر وزن سن ) به خاطر اینکه موجودی است ناپیدا، این واژه بر او اطلاق می شود، و از آنجا که ((سپر)) انسان را از ضربات اسلحه دشمن، مستور می دارد در لغت عرب به آن، ((جنة )) گفته می شود، و باغهای پردرخت را نیز به خاطر مستور شدن زمینهایشان، ((جنت )) می گویند .

به هر حال، این یکی از آثار نفاق است، که خود را در زیر پوششی از نام مقدس خداوند، و سوگندهای غلاظ و شداد، قرار می دهند تا چهره واقعی خویش را مکتوم دارند، عواطف مردم را به سوی خود جلب کرده و از این طریق به اغفال آنها بپردازند و ((صد عن سبیل الله )) کنند .

این تعبیر ضمنا نشان می دهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند، و هرگز نباید فریب این ظاهرسازی و چربزبانی آنها را خورد، زیرا انتخاب سپر مخصوص میدانهای نبرد است .

درست است که در بعضی از مواقع، انسان چاره ای جز سوگند ندارد، و یا لااقل سوگند کمک به بیان اهمیت موضوع مورد نظر می کند، ولی نه سوگند دروغ، و نه سوگند برای هر چیز و هر کار که این شیوه منافقان است .

در آیه 74 سوره توبه می خوانیم یحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا کلمة

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 151@@@

الکفر : ((آنها به خدا سوگند یاد می کنند که (سخنان زننده در غیاب پیامبر) نگفته اند، در حالی که قطعا سخنان کفرآمیز گفته اند)) .

مفسران برای جمله ((صدوا عن سبیل الله ))، دو معنی ذکر کرده اند : نخست اعراض از راه خدا و دیگر بازداشتن دیگران از این راه، گرچه جمع میان هر دو معنی در آیه مورد بحث امکان پذیر است، ولی با توجه به توسل آنها به سوگندهای دروغ، معنی دوم، مناسبتر به نظر می رسد، چرا که هدف از این سوگندها، اغفال دیگران است .

یک جا ((مسجد ضرار)) بر پا می کنند، و هنگامی که از آنها سؤال می شد هدفتان چیست ؟ سوگند یاد می کنند که جز هدف خیر ندارند ! (توبه - 107) .

در جای دیگر برای شرکت در جنگهائی که فاصله آن نزدیک و احتمال غنائم در آن زیاد است اظهار آمادگی می کنند ولی برای شرکت در میدان تبوک که پر از مشکلات است هزار عذر و بهانه می آورند و سوگند یاد می کنند که اگر توانائی می داشتیم همراه شما حرکت می کردیم ! (توبه - 42) .

آنها نه فقط برای مردم سوگند دروغین یاد می کنند بلکه همانگونه که در آیه 18 سوره مجادله آمده در عرصه محشر نیز در پیشگاه خداوند متوسل به سوگند دروغ می شوند ! و این نشان می دهد که این عمل جزء بافت وجودشان شده است که حتی در عرصه محشر و در پیشگاه خدا نیز دست بردار نیستند ! .

آیه بعد به علت اصلی این گونه اعمال ناروا پرداخته می افزاید : ((این به خاطر آن است که آنها نخست ایمان آوردند، سپس کافر شدند، و لذا بر دلهای آنها مهر نهاده شده و حقیقت را درک نمی کنند)) (ذلک بانهم آمنوا ثم کفروا

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 152@@@

فطبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون ) .

جمعی از مفسران معتقدند که منظور از این ایمان در اینجا ایمان ظاهری است، در حالی که در باطن کافر بودند .

ولی ظاهر آیه نشان می دهد که آنها در آغاز حقیقتا مؤمن شدند، و بعد از آن که طعم ایمان را چشیدند و نشانه های حقانیت اسلام و قرآن را دیدند راه کفر را پیش گرفتند، اما کفری تواءم با نفاق، نه آشکارا و با صراحت، و همین سبب شد که خدا حس تشخیص را از آنها سلب کند، و از درک حقائق محروم بمانند، زیرا اگر از اول حق را تشخیص نداده بودند عذری داشتند، اما بعد از تشخیص حق و ایمان آوردن اگر به آن پشت پا بزنند خداوند توفیق را از آنها سلب می کند .

در حقیقت منافقان دو گروهند، گروهی از اول ایمانشان صوری و ظاهری بوده، و گروه دیگر در آغاز ایمان حقیقی داشته اند سپس راه ارتداد و نفاق را پیش گرفته اند، ظاهر آیه مورد بحث گروه دوم را می گوید .

در حقیقت این آیه شبیه آیه 74 سوره توبه است که می گوید : و کفروا بعد اسلامهم : ((آنها پس از اسلام کافر شدند)) .

به هر حال این سومین نشانه از نشانه های آنها است که از درک حقائق روشن غالبا محرومند، و ناگفته پیدا است که این هرگز منتهی به جبر نمی شود چرا که مقدمات آن را خودشان فراهم کرده اند .

آیه بعد نشانه های بیشتری را از آنها ارائه داده، می گوید : ((هنگامی که آنها را می بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می برد)) (و اذا راءیتهم تعجبک اجسامهم ) .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 153@@@

ظاهری آراسته و قیافه هائی جالب دارند .

علاوه بر این چنان شیرین و جذاب سخن می گویند که ((وقتی حرف می زنند تو نیز به سخنانشان گوش فرا می دهی )) ! (و ان یقولوا تسمع لقولهم ) .

جائی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ظاهرا تحت تاءثیر جذابیت سخنان آنها قرار گیرد تکلیف دیگران روشن است .

این از نظر ظاهر و اما از نظر باطن ((گوئی چوبهای خشکی هستند که بر دیوار تکیه داده شده است )) (کانهم خشب مسندة ) .

اجسامی بی روح، و صورتهائی بیمعنی و هیکلهائی تو خالی دارند، نه از خود استقلالی، نه در درون نور و صفائی، و نه اراده و تصمیم محکم و ایمانی دارند، درست همچون چوبهای خشک تکیه زده بر دیوار !

بعضی از مفسران روایت کرده اند که ((عبدالله بن ابی )) سرکرده منافقان مردی درشت اندام، خوش قیافه و فصیح و چربزبان بود، هنگامی که با گروهی از یارانش وارد مجلس رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می شد اصحاب از ظاهر آنها تعجب می کردند، و به سخنانشان گوش فرا می دادند ولی آنها (به خاطر غرور و نخوتی که داشتند) کنار دیوار رفته و به آن تکیه کرده، و مجلس را تحت تاثیر قیافه و سخنان خود قرار می دادند ** کشاف جلد 4 صفحه 540 . *** و آیه ناظر به حال آنها است .

سپس می افزاید : آنها چنان تو خالی و فاقد توکل بر خدا و اعتماد بر نفس ‍ هستند که ((هر فریادی از هر جا بلند شود آن را بر ضد خود می پندارند)) (یحسبون کل صیحة علیهم ) .

ترس و وحشتی عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حکمفرما است، و یک حالت سوءظن و بدبینی جانکاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته، و به حکم الخائن خائف از همه چیز، حتی از سایه خود می ترسند، و این است

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 154@@@

نشانه دیگری از نشانه های منافقان .

و در پایان آیه به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) هشدار می دهد که ((اینها دشمنان واقعی تواند از آنها برحذر باش )) (هم العدو فاحذرهم ) .

سپس می گوید : ((خدا آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف می شوند)) ؟ ! (قاتلهم الله انی یؤفکون ) .

روشن است که این تعبیر، اخبار نیست، بلکه به صورت نفرین است، و برای مذمت و سرزنش و تحقیر این گروه، ذکر شده، شبیه تعبیرات روزمره ای که انسانها درباره یکدیگر دارند، که قرآن با زبان خود مردم با آنها سخن می گوید :

به این ترتیب در آیه مورد بحث نشانه های دیگری از منافقان مطرح شده از جمله : وضع فریبنده ظاهری تواءم با خالی بودن درون، همچنین، ترس و وحشت و بد گمانی نسبت به هر چیز و هر حادثه .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 155@@@