تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد24
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جبران زیانهای مسلمین و کفار

در آیات گذشته سخن از ((بغض فی الله )) و قطع پیوند با دشمنان خدا بود، اما در آیات مورد بحث سخن از ((حب فی الله )) و برقرار ساختن پیوند با کسانی است که از کفر جدا می شوند و به ایمان می پیوندند .

در نخستین آیه از زنان مهاجر، سخن می گوید، و جمعا هفت دستور در این آیه وارد شده که عمدتا درباره زنان مهاجر، و قسمتی نیز درباره زنان کافر است .

1 - نخستین دستور درباره آزمایش ((زنان مهاجرات )) است، روی سخن را به مؤمنان کرده، می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید ! هنگامی که زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را از خود نرانید، بلکه آزمایش کنید)) (یا ایها الذین آمنوا اذا جائکم المؤمنات مهاجرات فامتحنوهن ) .

دستور به امتحان، با اینکه آنها را مؤمنان نامیده به خاطر آن است که

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 37@@@

آنها ظاهرا شهادتین را بر زبان، جاری می کردند و در سلک اهل ایمان بودند، اما امتحان برای این بود که اطمینان حاصل شود که این ظاهر با باطن هماهنگ است .

اما نحوه این امتحان چنانکه گفتیم به این ترتیب بود که آنها را سوگند به خدا می دادند که مهاجرتشان جز برای قبول اسلام نبوده، و آنها باید سوگند یاد کنند که به خاطر دشمنی با همسر و یا علاقه به مرد دیگری، یا علاقه به سرزمین مدینه و مانند آن هجرت ننموده اند .

این احتمال نیز وجود دارد که آیه دوازدهم همین سوره تفسیری باشد بر کیفیت امتحان زنان مهاجر که (طبق آن باید) با پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بیعت کنند که راه شرک نپویند، و گرد سرقت و اعمال منافی عفت، و کشتن فرزندان، و مانند آن نروند، و سر تا پا تسلیم فرمان رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشند .

البته ممکن است کسانی در آن سوگند و این بیعت نیز خلاف بگویند اما مقید بودن بسیاری از مردم حتی مشرکان در آن زمان به مساءله بیعت و سوگند به خدا سبب می شد که افراد کمتر دروغ بگویند، و به این ترتیب امتحان مزبور، گرچه همیشه دلیل قاطعی بر ایمان واقعی آنها نبود اما غالبا می توانست بیانگر این واقعیت باشد .

لذا در جمله بعد می افزاید : ((خداوند از درون دل آنها و ایمانشان آگاهتر است )) (الله اعلم بایمانهن ) .

2 - در دستور بعد می فرماید : ((هرگاه از عهده این امتحان بر آمدند و آنها را مؤمن واقعی دانستید، آنها را به سوی کفار بازنگردانید)) (فان علمتموهن مؤمنات فلا ترجعوهن الی الکفار) .

درست است که یکی از مواد تحمیلی پیمان حدیبیه این بود که افرادی را که به عنوان مسلمان از مکه به مدینه هجرت می کنند به مکه بازگردانند ،

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 38@@@

ولی این ماده شامل زنان نمی شد، و لذا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) هرگز آنها را به کفار باز نگرداند، کاری که اگر انجام می شد با توجه به ضعف فوق العاده زنان در آن جامعه سخت خطرناک بود .

3 - در سومین مرحله که در حقیقت دلیلی است برای حکم قبل اضافه می کند : نه این زنان بر آنها حلالند، و نه آن مردان کافر بر این زنان با ایمان (لا هن حل لهم و لا هم یحلون لهن ) .

باید هم چنین باشد چرا که ایمان و کفر در یکجا جمع نمی شود، و پیمان مقدس ازدواج نمی تواند رابطه در میان مؤمن و کافر برقرار سازد، چرا که اینها در دو خط متضاد قرار دارند، در حالی که پیمان ازدواج باید نوعی وحدت در میان دو زوج برقرار سازد و این دو با هم سازگار نیست .

البته در آغاز اسلام که هنوز جامعه اسلامی استقرار نیافته بود زوجهائی بودند که یکی کافر و دیگری مسلمان بود، و پیامبر از آن نهی نمی کرد تا اسلام ریشه دوانید، ولی ظاهرا بعد از صلح حدیبیه دستور جدائی کامل داده شد و آیه مورد بحث یکی از دلائل این موضوع است .

4 - از آنجا که معمول عرب بود که مهریه زنان خود را قبلا می پرداختند در چهارمین دستور می افزاید : ((به همسران کافر آنها آنچه را در طریق این ازدواج انفاق کرده اند بپردازید)) (و آتوهم ما انفقوا) .

درست است که شوهرشان کافر است اما چون اقدام بر جدائی به وسیله ایمان از طرف زن شروع شده، عدالت اسلامی ایجاب می کند که خسارات همسرش پرداخته شود .

آیا منظور از انفاق در اینجا تنها مهر است، و یا سایر هزینه هائی را که در این راه متحمل شده نیز شامل می شود ؟ غالب مفسران معنی اول را برگزیده اند، و

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 39@@@

قدر مسلم از آیه نیز همین است، هر چند بعضی مانند ((ابو الفتوح رازی )) در تفسیرش نفقات دیگر نیز گفته است . ** تفسیر ابوالفتوح رازی جلد 11 صفحه126 . ***

البته این پرداخت مهر در مورد مشرکانی بود که با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه در حدیبیه یا غیر آن امضاء کرده بودند .

اما چه کسی باید این مهر را بپردازد ؟ ظاهر این است که این کار بر عهده حکومت اسلامی و بیت المال است، چرا که تمام اموری که مسئول خاصی در جامعه اسلامی ندارد بر عهده حکومت است و خطاب جمع در آیه مورد بحث گواه این معنی است (همانگونه که در آیات حد سارق و زانی دیده می شود) .

5 - حکم دیگر که به دنبال احکام فوق آمده این است که می فرماید : گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هر گاه مهر آنها را بپردازید (و لا جناح علیکم ان تنکحوهن اذا آتیتموهن اجورهن ) .

مبادا تصور کنید که چون قبلا مهری از شوهر سابق گرفته اند و معادل آن از بیت المال به شوهرشان پرداخته شده اکنون که با آنها ازدواج می کنید دیگر مهری در کار نیست و برای شما مجانی تمام می شود ! نه، حرمت زن ایجاب می کند که در ازدواج جدید نیز مهر مناسبی برای او در نظر گرفته شود .

باید توجه داشت که در اینجا زن بدون طلاق از شوهر کافر جدا می شود، ولی باید عده نگهدارد .

فقیه معروف ((صاحب جواهر)) در شرح کلام محقق در شرایع که گفته است ((در غیر زن و مردی که اهل کتاب هستند هر گاه یکی از دو همسر اسلام را پذیرا شود اگر قبل از دخول باشد عقد بلافاصله فسخ می شود و اگر بعد از دخول باشد منوط به گذشتن عده است )) می فرماید : ((هیچگونه اختلافی در این احکام

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 40@@@

نیست و روایات و فتاوای فقها در این باره هماهنگ است )) . ** جواهر الکلام جلد 30 صفحه 54 . ***

6 - اما هرگاه قضیه بر عکس باشد یعنی شوهر اسلام را بپذیرد و زن بر کفر باقی بماند، در اینجا نیز رابطه زوجیت به هم می خورد و نکاح فسخ می شود، چنانکه در ادامه همین آیه می فرماید : ((همسران کافره را در همسری خود نگه ندارید)) (و لا تمسکوا بعصم الکوافر) .

((عصم )) جمع ((عصمت )) در اصل به معنی منع و در اینجا - چنانکه گفته اند و قرائن گواهی می دهد - به معنی نکاح و زوجیت است (البته بعضی تصریح کرده اند که منظور نکاح دائم است، و تعبیر به عصمت نیز مناسب همین معنی است چرا که زن را از ازدواج با هر شخص دیگری برای همیشه منع می کند) .

((کوافر)) جمع ((کافرة )) به معنی زنان کافر است .

در این که آیا این حکم مخصوص زنان مشرک است، و یا اهل کتاب، مانند زنان مسیحی و یهودی را نیز شامل می شود، در میان فقهاء محل بحث است، و روایات در این زمینه مختلف است که شرح آن را باید در کتب فقه بررسی کرد ولی ظاهر آیه مطلق است و همه زنان کافر را شامل می شود و شاءن نزول آن را محدود نمی کند اما مساءله عده در اینجا به طریق اولی برقرار است، چرا که اگر فرزندی از آن زن متولد شود فرزندی است مسلمان زیرا پدرش مسلمان بوده .

7 - در آخرین حکم که در آیه ذکر شده سخن از مهر زنانی است که از اسلام جدا شوند و به اهل کفر بپیوندند، می فرماید : ((هرگاه کسی از زنان شما از اسلام جدا گشت شما حق دارید مهری را که پرداخته اید مطالبه کنید ،

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 41@@@

همانگونه که آنها حق دارند مهر زنانشان را که از آنها جدا شده و به اسلام پیوسته اند مطالبه کنند)) (و سئلوا ما انفقتم و لیسئلوا ما انفقوا) .

و این مقتضای عدالت و احترام به حقوق متقابل است .

و در پایان آیه به عنوان تاءکید بر آنچه گذشت می فرماید : ((اینها حکم الهی است که در میان شما حکم می کند و خداوند دانا و حکیم است )) (ذلکم حکم الله یحکم بینکم و الله علیم حکیم ) .

احکامی است که همه از علم الهی سرچشمه گرفته، و آمیخته با حکمت است و حقوق همه افراد در آن در نظر گرفته شده، و با اصل عدالت و قسط اسلامی کاملا هماهنگ است، و توجه به این حقیقت که همه از سوی خدا است بزرگترین ضمانت اجرائی برای این احکام محسوب می شود .

در دومین و آخرین آیه مورد بحث در ادامه همین سخن می فرماید : ((اگر بعضی از همسران شما از دست شما رفتند، اسلام را رها کرده به کفار پیوستند سپس شما در جنگی بر آنها پیروز شدید و غنائمی به دست آوردید، به کسانی که همسران خود را از دست داده اند همانند مهری را که پرداخته اند از غنائم بپردازید)) (و ان فاتکم شی ء من ازواجکم الی الکفار فعاقبتم فاتوا الذین ذهبت ازواجهم مثل ما انفقوا) .

طبق آیه گذشته مسلمانان می توانستند مهر اینگونه زنان را از کفار بگیرند همانگونه که آنها حق داشتند مهر همسرانشان را که به اسلام پیوسته و به مدینه هجرت کرده اند از مسلمانان دریافت دارند .

ولی طبق بعضی از روایات در عین اینکه مسلمانان به این حکم عادلانه عمل کردند مشرکان مکه سر باز زدند، لذا دستور داده شد برای عدم تضییع حق این

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 42@@@

افراد هرگاه غنائمی به دست آمد اول حق آنها را بپردازند سپس غنائم را تقسیم کنند .

این احتمال نیز وجود دارد که حکم فوق مربوط به اقوامی باشد که مسلمانان با آنها پیمان نداشتند، و طبعا حاضر نبودند مهر اینگونه زنان را به مسلمانان باز پس دهند، جمع میان هر دو معنی نیز ممکن است

((عاقبتم )) از ماده ((معاقبة )) در اصل از ((عقب )) (بر وزن کدر) به معنی ((پاشنه پا)) است، و به همین مناسبت کلمه ((عقبی )) به معنی ((جزا)) و ((عقوبت )) به معنی کیفر کار خلاف آمده است، و روی همین جهت ((معاقبة )) به معنی کیفر دادن و قصاص کردن به کار می رود، و گاه این واژه (معاقبة ) به معنی ((تناوب )) در امری نیز استعمال شده، زیرا افرادی که متناوبا کاری را انجام می دهند هر یک عقب سر دیگری فرا می رسند .

لذا ((عاقبتم )) در آیه فوق به معنی پیروز شدن مسلمانان بر کفار و کیفر و مجازات آنها و ضمنا گرفتن غنائم تفسیر شده است و هم به معنی تناوب چرا که یک روز نوبت کفار است و روز دیگری نوبت به مسلمانان می رسد و بر آنها غالب می شوند .

این احتمال نیز داده شده که منظور از این جمله رسیدن به عاقبت و پایان کار است، و منظور از پایان کار در اینجا گرفتن غنائم جنگی است .

هر کدام از این معانی که باشد نتیجه یکی است، فقط راههای وصول به این نتیجه متفاوت ذکر شده است (دقت کنید) .

و در پایان آیه، همه مسلمانان را به تقوی دعوت کرده، می فرماید : ((از خدائی که همه به او ایمان آورده اید بپرهیزید و راه مخالفت او را نپوئید)) (و اتقوا الله الذی انتم به مؤمنون ) .

دستور به تقوی در اینجا ممکن است به خاطر این باشد که معمولا در تشخیص

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 43@@@

مقدار مهریه به گفته همسران اعتماد می شود، چون راهی برای اثبات آن جز گفته خود آنها وجود ندارد، و امکان دارد وسوسه های شیطانی سبب شود که بیش از مقدار واقعی ادعا کنند، لذا آنها را توصیه به تقوی می نماید .

در تواریخ و روایات آمده است که این حکم اسلامی تنها شامل شش زن شد که از همسران مسلمان خود بریدند و به کفار پیوستند و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مهر همه آنها را از غنائم جنگی به شوهرانشان بازگرداند .