تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد24
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ابراهیم برای همه شما اسوه بود

از آنجا که قرآن مجید، در بسیاری از موارد .برای تکمیل تعلیمات خود از الگوهای مهمی که در جهان انسانیت وجود داشته شاهد می آورد، در آیات مورد بحث نیز به دنبال نهی شدیدی که از دوستی با دشمنان خدا در آیات قبل شده سخن از ابراهیم (علیه السلام ) و برنامه او به عنوان پیشوای بزرگی که مورد احترام همه اقوام، مخصوصا قوم عرب، بوده به میان می آورد و می فرماید : ((برای شما در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند اسوه خوبی وجود داشت ))

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 18@@@

(قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الذین معه ) . ** مفسران در ترکیب این جمله، احتمالاتی داده اند ولی ظاهر این است که اسوة حسنة، اسم کان و لکم خبر آن و فی ابراهیم متعلق به اسوة حسنة می باشد، ضمنا باید توجه داشت که اسوه به معنی تاسی وپیروی کردن گاه در کارهای بد، ولذا در آیه فوق، مقید به حسنة شده است . ***

ابراهیم (علیه السلام ) بزرگ پیامبران که زندگیش سرتاسر، درس بندگی و عبودیت خدا، جهاد فی سبیل الله، و عشق به ذات پاک او بود، ابراهیم که امت اسلامی از برکت دعای او، و مفتخر به نامگذاری او می باشد، می تواند برای شما سرمشق خوبی در این زمینه گردد .

منظور از تعبیر ((و الذین معه )) (آنها که با ابراهیم بودند) مؤمنانی است که او را در این راه همراهی می کردند، هر چند قلیل و اندک بودند، و این احتمال که منظور پیامبرانی است که با او همصدا شدند، یا انبیاء معاصر او - چنانکه بعضی احتمال داده اند - بعید به نظر می رسد، به خصوص که مناسب این است که قرآن در اینجا پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را به ((ابراهیم ))، و مسلمانان را به اصحاب و یاران او، تشبیه کند، در تواریخ نیز آمده است که گروهی در بابل بعد از مشاهده معجزات ابراهیم به او ایمان آوردند، و در هجرت به سوی شام او را همراهی کردند، و این نشان می دهد که او یاران وفاداری داشته است . ** کامل ابن اثیر جلد 1 صفحه 100 . ***

سپس در توضیح این معنی می افزاید : ((آن روز که به قوم مشرک و بت پرستشان گفتند : ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم )) ! (اذ قالوا لقومهم انا برآء و منکم و مما تعبدون من دون الله ) .

ما نه شما را قبول داریم، و نه آئین و مذهبتان را، ما هم از خودتان و هم

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 19@@@

از بتهای بی ارزشتان متنفریم .

و باز برای تاءکید افزودند : ((ما نسبت به شما کافریم )) (کفرنا بکم ) .

البته این کفر همان کفر برائت و بیزاری است که در بعضی از روایات ضمن برشمردن اقسام پنجگانه کفر به آن اشاره شده است . ** برآء جمع بری مانند ظرفاء و ظریف . ***

و سومین بار برای تاءکید بیشتر افزودند : ((در میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است )) (و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء ابدا) .

و این وضع همچنان ادامه دارد تا به خدای یگانه ایمان بیاورید (حتی تؤمنوا بالله وحده ) .

و به این ترتیب با نهایت قاطعیت و بدون هیچگونه پرده پوشی اعلام جدائی و بیزاری از دشمنان خدا کردند، و تصریح نمودند که این جدائی به هیچ قیمت قابل برگشت و تجدید نظر نیست، و تا ابد ادامه دارد، مگر این که آنها مسیر خود را تغییر دهند و از خط کفر به خط ایمان روی آورند .

ولی از آنجا که این قانون کلی و عمومی در زندگی ابراهیم استثنائی داشته که آنهم به خاطر هدایت بعضی از مشرکان صورت گرفته، به دنبال آن می فرماید : آنها هرگونه ارتباطشان را با قوم کافر قطع کردند و هیچ سخن محبت آمیزی به آنها نگفتند : ((جز این سخن ابراهیم که به پدرش (عمویش آزر) وعده داد که برای تو از خداوند طلب آمرزش ‍ می کنم، ولی در عین حال من در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم و آمرزش تنها به دست او است )) (الا قول ابراهیم لابیه لاستغفرن لک و ما املک لک من الله من شی ء) . ** اصول کافی طبق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 302 . ***

این در حقیقت استثنائی است از مساءله قطع هرگونه ارتباط ابراهیم

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 20@@@

و یارانش از بتپرستان که آن هم دارای شرائط و مصلحت خاصی بود، زیرا قرائن نشان می دهد که ابراهیم احتمالا آمادگی برای ایمان را در عمویش آزر مشاهده کرده بود ولی آزر از این مساءله نگران بود که اگر راه توحید را پیش گیرد دوران بت پرستی او چه خواهد شد ؟ ابراهیم به او وعده داد که در پیشگاه خدا برای تو استغفار می کنم، و به این وعده خود نیز عمل کرد، ولی آزر ایمان نیاورد، و هنگامی که بر ابراهیم روشن شد که او دشمن خدا است و هرگز ایمان نمی آورد دیگر برای او استغفار نکرد و با او قطع رابطه نمود .

و از آنجا که مسلمانان از این برنامه ابراهیم و آزر اجمالا با خبر بودند و ممکن بود همین مطلب بهانه ای شود برای افرادی همچون ((حاطب ابن ابی بلتعه )) که با کفار سر و سری برقرار نمایند، قرآن می گوید این استثنا در شرائط خاصی صورت گرفته، و وسیله ای برای جلب آزر به ایمان بوده، نه برای اهداف دنیوی، و لذا ((در آیه 114 سوره توبه )) می فرماید : و ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعدة وعدها ایاه فلما تبین له انه عدو لله تبراء منه ان ابراهیم لاواه حلیم : ((استغفار ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) فقط بخاطر وعده ای بود که به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب کند) اما هنگامی که برای او مسلم شد که وی دشمن خدا است از او بیزاری جست، چرا که ابراهیم مهربان و بردبار بود .

ولی جمعی از مفسران آن را استثناء از ((اسوه بودن ابراهیم )) دانسته اند، و گفته اند باید در همه چیز به او اقتدا کرد جز استغفارش برای عمویش آزر .

این معنی گرچه در کلام عده ای از مفسران آمده، ولی بسیار بعید به نظر می رسد، زیرا ((اولا)) او در همه چیز ((اسوه )) بود، حتی در این برنامه، چرا که اگر همان شرائط ((آزر)) در بعضی از مشرکان پیدا می شد اظهار محبت نسبت به او برای جلب و جذب وی به سوی ایمان کار خوبی بود، ((ثانیا)) ابراهیم (علیه السلام )

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 21@@@

یک پیامبر معصوم، و از انبیای بزرگ و مجاهد بود، و همه افعالش ‍ سرمشق است، معنی ندارد که این مساءله را استثنا کنیم .

کوتاه سخن این که ابراهیم و پیروانش قویا با بت پرستان مخالف بودند و باید این درس را از آنها سرمشق گرفت، و داستان آزر شرائط خاصی داشته که اگر برای ما هم پیدا شود قابل تاءسی است . ** از آنچه گفته شد روشن می شود که استثناء در اینجا متصل است و مستثنی منه جمله محذوفی است که صدر آیه بر آن دلالت دارد و در تقدیر چنین است : ان ابراهیم و قومه تبرءوا منهم ولم یکن لهم قول یدل علی المحبة الاقول ابراهیم . . . ولی طبق تفسیر دوم استثناء منقطع خواهد بود و این خود اشکال دیگری بر آن است . ***

و از آنجا که مبارزه با دشمنان خدا با این صراحت و قاطعیت مخصوصا در زمانی که آنها از قدرت ظاهری برخوردارند جز با توکل بر ذات خدا ممکن نیست، در پایان آیه می افزاید : آنها گفتند : پروردگارا ! ما بر تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشت نمودیم و رجوع نهائی همه سرانجام به سوی تو است )) (ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر) .

در حقیقت آنها سه مطلب را در این عبارت به پیشگاه الهی عرضه داشتند : نخست توکل بر ذات او، و دیگر توبه و باگزشت به سوی او، و سپس توجه به این حقیقت که رجوع نهائی همه چیز به سوی او است که علت و معلول یکدیگرند، ایمان به معاد و بازگشت نهائی سبب توبه می گردد و توبه روح توکل را در انسان زنده می کند . ** از آنچه گفتیم روشن شد که این جمله گفتار ابراهیم و یاران او است هر چند بعضی از مفسران احتمال داده اند که جمله مستقلی است به عنوان تعلیم به مسلمانان که در لابه لای این آیات نازل شده، ولی این احتمال بعید به نظر می رسد . ***

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 22@@@

در آیه بعد به یکی دیگر از درخواستهای ابراهیم و یارانش را که در این زمینه، حساس و چشمگیر است اشاره کرده، می گوید : پروردگارا ! ما را مایه گمراهی کافران قرار مده )) (ربنا لا تجعلنا فتنة للذین کفروا) .

این تعبیر ممکن است اشاره به اعمالی مانند اعمال ((حاطب ابن ابی بلتعه )) باشد که گاهی از افراد بی خبر سر می زند و کاری می کنند که سبب تقویت گمراهان می گردد در حالی که گمان می کنند کار خلافی نکرده اند .

و یا اشاره به این است ما را در چنگال آنها گرفتار مکن، و در برابر آنها مغلوب مساز، مبادا بگویند : اگر اینها بر حق بودند هرگز گرفتار شکست نمی شدند، و این مایه گمراهی آنها می گردد .

یعنی اگر آنها از شکست و تسلط کفار می ترسند نه به خاطر خودشان است، بلکه به خاطر این است که آئین حق زیر سؤال نرود، و پیروزی ظاهری مشرکان دلیل بر حقانیت آنها تلقی نشود، و این است راه و رسم یک مؤمن واقعی که هر چه می خواهد برای خدا می خواهد، از همه بریده و به خدا پیوسته است و همه چیز را برای رضای او می طلبد .

سوی تو کردیم روی و دل به تو بستیم - از همه باز آمدیم با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم - هر چه نه پیمان دوست بود گسستیم

و در پایان آیه می افزاید : ((پروردگارا ! اگر لغزشی از ما سر زد ما را ببخش )) (و اغفر لنا ربنا) .

((تو عزیز و حکیمی )) (انک انت العزیز الحکیم ) .

قدرتت شکست ناپذیر است و حکمتت نافذ در همه چیز .

این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که اگر در خلال زندگی ما نشانه ای از تمایل و محبت و دوستی به دشمنان تو وجود داشته این لغزش را بر ما ببخش، و این درسی است برای مسلمانان که آنها نیز سرمشق گیرند و اگر

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 23@@@

حاطبی در میان آنها پیدا شد استغفار کنند و به سوی خدا بازگردند .

در آخرین آیه مورد بحث بار دیگر روی همان مطلبی تکیه می کند که در نخستین آیه تکیه شده بود، می فرماید : ((برای شما مسلمانان در برنامه زندگی آنها اسوه و الگوی نیکوئی بود، برای آنها که امید به خدا و روز قیامت دارند)) (لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر) . ** بعضی از مفسران گفته اند که لمن در آیه فوق بدل از لکم است ( تفسیر فخر رازی و روح المعانی ذیل آیات مورد بحث ) . ***

نه تنها برائت و بیزاریشان از بت پرستان و خط کفر، بلکه دعاهای آنها و تقاضاهایشان در پیشگاه خدا که نمونه هائی از آن در آیات قبل گذشت نیز برای همه مسلمانان سرمشق است .

این سرمشق را تنها کسانی می گیرند که دل به خدا بسته اند، و ایمان به مبدء و معاد قلبشان را روشن ساخته، و در طریق حق به حرکت در آمده اند .

بدون شک این تاسی و پیروی نفعش قبل از هر کس به خود مسلمانان باز می گردد لذا در پایان می افزاید : ((هر کس سرپیچی کند و طرح دوستی با دشمنان خدا بریزد، به خودش ضرر زده، و خداوند نیازی به او ندارد، چرا که او از همگان بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است )) (و من یتول فان الله هو الغنی الحمید) .

زیرا طرح دوستی با دشمنان خدا آنها را تقویت می کند، و قوت آنها باعث شکست خود شما است، و اگر آنها بر شما مسلط گردند بر صغیر و کبیر رحم نخواهند کرد . ** بنابر این جمله من یتول جمله شرطیه است و جزای آن محذوف ودر تقدیر چنین است من یتول فقد اخطا حظ نفسه وذهب عما یعود نفعه الیه ( مجمع البیان جلد 9 صفحه 272 . ***

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 24@@@