تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد24
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سرانجام طرح دوستی با دشمن خدا

چنانکه در شاءن نزول دانستیم حرکتی از ناحیه یکی از مسلمانان صادر شد که هر چند به قصد جاسوسی نبود ولی اظهار محبتی به دشمنان اسلام محسوب می شد، لذا آیات فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که از تکرار اینگونه کارها در آینده بپرهیزند .

نخست می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید ! دشمن من و خود را دوست خویش قرار ندهید)) (یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء)

یعنی آنها فقط دشمنان خدا هستند که با شما نیز عداوت و دشمنی دارند، با این حال چگونه دست دوستی به سوی آنها دراز می کنید ؟ !

سپس می افزاید : ((شما نسبت به آنها اظهار محبت می کنید در حالی که آنها نسبت به آنچه از حق برای شما آمده (اسلام و قرآن ) کافر شده اند، و رسول خدا و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شما است از شهر و دیارتان بیرون می رانند)) (تلقون الیهم بالمودة و قد کفروا بما جائکم من الحق یخرجون الرسول و ایاکم ان تؤمنوا بالله ربکم ) . ** تلقون الیهم بالمودة را حال از ضمیر لاتتخذوا یا جمله استینافیه دانسته اند ( کشاف جلد 4 صفحه 512 ) و باء در بلمودة یا زائده وبرای تاکید است مانند ولا تلقوا باید کم الی التهلکة یا سبیبه است با حذف مفعول و در تقدیر چنین است تلقوا الیهم اخبار رسول الله بسبب المودة التی بینکم و بینهم ( همان مدرک ) . ***

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 12@@@

آنها هم در عقیده با شما مخالفند، و هم عملا به مبارزه برخاسته اند، و کاری را که بزرگترین افتخار شما است، یعنی ایمان به پروردگار، برای شما بزرگترین جرم و گناه شمرده اند، و به خاطر همین شما را از شهر و دیارتان آواره کردند، با این حال آیا جای این است که شما نسبت به آنها اظهار محبت کنید، و برای نجاتشان از چنگال مجازات الهی به دست توانمند رزمندگان سپاه اسلام تلاش کنید ؟ !

سپس برای توضیح بیشتر می افزاید : ((اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده اید پیوند دوستی با آنها برقرار نسازید)) (ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی ) . ** جمعی از مفسران معتقدند که این جمله شرطیه جزای محذوفی دارد که از جمله قبل استفاده می شود و در تقدیر چنین است ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی لا تتولو لوا اعدائی . ***

اگر به راستی دم از دوستی خدا می زنید و به خاطر او از شهر و دیار خود هجرت کرده اید، و طالب جهاد فی سبیل الله و جلب رضای او هستید این مطلب با دوستی دشمنان خدا سازگار نیست .

سپس برای توضیح بیشتر می افزاید : ((شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می سازید، در حالی که من آنچه را پنهان یا آشکار می کنید از همه بهتر می دانم )) ! (تسرون الیهم بالمودة و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم ) . ** جمله فوق یک جمله استینافیه است . *** و ** تعبیر به ما اخفیتم بجای ما اسررتم از این نظر است که مبالغه بیشتری را می رساند، زیرا اخفاء مرحله عمیقتری از پنهانکاری است ( تفسیر فخر رازی ذیل آیات مورد بحث ) . ***

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 13@@@

بنابراین مخفی کاری چه فایده ای دارد با علم خداوند به غیب و شهود .و در پایان آیه به عنوان یک تهدید قاطع می فرماید : ((هر کس از شما چنین کاری کند از راه راست منحرف و گمراه شده است )) (و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل ) .

هم از راه معرفت خدا منحرف گشته که گمان کرده چیزی بر خدا مخفی می ماند، و هم از راه ایمان و اخلاص و تقوی که طرح دوستی با دشمنان خدا ریخته، و هم تیشه به ریشه زندگانی خود زده است که دشمنش را از اسرارش با خبر ساخته و این بدترین انحرافی است که ممکن است به شخص مؤمن بعد از وصول به سرچشمه ایمان دست دهد .

در آیه بعد برای تاءکید و توضیح بیشتر می افزاید : شما برای چه طرح دوستی با آنها می ریزید ؟ با این که ((اگر آنها بر شما مسلط شوند دشمن شما خواهند بود، و دست و زبان خود را به هرگونه بدی بر شما می گشایند)) (ان یثقفوکم یکونوا لکم اعداء و یبسطوا الیکم ایدیهم و السنتهم بالسوء) . ** یثقفوکم از ماده ثقف وثقافة به معنی مهارت در تشخیص یا انجام چیزی است، به همین جهت به معنی فرهنگ ویا تسلط ماهرانه بر چیزی نیز به کار می رود . ***

شما برای آنها دلسوزی می کنید در حالی که عداوتشان با شما آنچنان ریشه دار است که اگر بر شما دست یابند از هیچ کاری فروگذاری نمی کنند، و شما را با دست و زبان خود مورد هرگونه آزار قرار می دهند، آیا دلسوزی برای چنین جمعیتی سزاوار است .

و از همه بدتر این است که ((آنها دوست دارند شما از اسلام به سوی کفر باز گردید)) و بزرگترین افتخار خود یعنی گوهر ایمان را از دست دهید و ودوا لو تکفرون ) .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 14@@@

و این درست دردناکترین ضربه ای است که می خواهند بر شما وارد کنند .

در آخرین آیه مورد بحث به پاسخگوئی افرادی مانند ((حاطب بن ابی بلتعه )) پرداخته که در جواب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که فرمود چرا اسرار مسلمانان را در اختیار مشرکان مکه قرار دادی ؟ گفت : خویشاوندان و بستگانی در مکه دارم که در دست کفار گرفتارند، می ترسم آسیبی به آنها برسانند، خواستم از این طریق آنها را حفظ کنم، می فرماید : ((هرگز بستگان و اولاد شما سودی به حالتان نخواهند داشت )) (لن تنفعکم ارحامکم و لا اولادکم ) .

چرا که اگر اولاد و بستگان بی ایمان باشند نه آبرو و سرمایه ای برای این دنیا خواهند بود و نه وسیله نجاتی در آخرت، پس چرا افراد مؤمن به خاطر آنها کاری کنند که موجب خشم خدا و بریدن از اولیاء او گردد ؟ !

سپس می افزاید : ((خداوند روز قیامت میان شما و آنها جدائی می افکند)) (یوم القیامة یفصل بینکم ) . ** بسیاری از مفسران یوم القیامة را مطلق به یفصل دانسته اند، ولی بعضی آن را متعلق به لن تنفعکم می دانند و نتیجه هر دو نزدیک بهم است . هر چند معنی اول مناسبتر به نظر می رسد، این نکته نیز قابل توجه است که بعضی یفصل را به معنی جدائی انداختن تفسیر نکرده اند، بلکه از فصل به معنی قضاوت و داوری می دانند ولی معنی اول در این جا صحیحتر است ***

اهل ایمان به سوی بهشت می روند، و اهل کفر به سوی دوزخ، و این در حقیقت دلیلی است برای آنچه قبلا گفته شد، یعنی آنجا که از یکدیگر جدا می شوید و پیوندها به کلی بریده می شود آنها چه سودی برای شما خواهند داشت ؟ !

این آیه در حقیقت شبیه چیزی است که در آیه 37 سوره عبس آمده است

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 15@@@

که می فرماید : یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه : ((روزی که انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش فرار می کند ! و در پایان آیه بار دیگر به همگان هشدار می دهد که خداوند به آنچه انجام می دهید بینا است )) (و الله بما تعملون بصیر) .

هم از نیات شما آگاه است، و هم از اعمالی که به طور سری انجام می دهید، و اگر در مواردی اسرار شما را مانند ((حاطب بن ابی بلتعه )) فاش نمی کند روی مصالحی است، نه اینکه نداند و آگاه نباشد .

در حقیقت علم خدا به غیب و شهود و سر و علن وسیله مؤثری برای تربیت انسان است که در همه حال خود را در پیشگاه او ببیند و سراسر جهان را محضر حق بشمرد، و مراقب گفتار و رفتار و حتی نیات خود باشد، و این است که می گوئیم معرفت کامل خدا سرچشمه زاینده تقوی است .

@@تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 16@@@