تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد15
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) شاعر نیست

آیات فوق که آخرین آیات سوره شعراء است، بار دیگر به بحث آیات قبل پیرامون تهمت دشمنان به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) درباره اینکه قرآن القائات شیاطین است باز می گردد و با بیانی رسا و کوبنده مجددا به آنها پاسخ می دهد.

می گوید: آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسی نازل می شوند؟! (هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین).

آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می گردند؟ (تنزل علی کل افاک اثیم).**(افاک) از ماده (افک) (بر وزن پلک) به معنی دروغ بزرگ است بنابراین (افاک) به معنی کسی است که فراوان دروغهای بزرگ می گوید و (اثیم) از ماده (اثم) (بر وزن اسم) در اصل به معنی کاری است که انسان را از ثواب به تاخیر می اندازد و معمولا به معنی گناه به کار می رود بنابراین (اثیم) یعنی گنهکار***

شیاطین آنچه را می شنوند توأ م با دروغهای بسیار به دوستان خود القاء می کردند، و اکثرشان دروغگو هستند (یلقون السمع و اکثرهم کاذبون).

کوتاه سخن اینکه القائات شیطانی، نشانه های روشنی دارد که با آن نشانه ها می توان آن را بازشناخت، شیطان وجودی است ویرانگر و موذی و مخرب

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 376@@@

و القائات او در مسیر فساد و تخریب است و مشتریان او دروغگویان گنهکارند، هیچیک از این امور بر قرآن و آورنده آن تطبیق نمی کند، و کمترین شباهتی با آن ندارد.

مردم آن محیط راه و رسم محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) را در صدق و امانت و صلاح شناخته بودند محتوای قرآن نیز چیزی جز دعوت به توحید و حق و عدالت، و اصلاح در تمام زمینه ها ندارد، بنابراین شما چگونه آن را متهم به القائات شیطان می کنید.

منظور از افاک اثیم همان کاهنانی بودند که با شیاطین ارتباط داشتند و شیاطین گاه از طریق استراق سمع سخنان حقی از فرشتگان می شنیدند، و با اباطیل فراوانی می آمیختند، و به کاهنان منتقل می ساختند، آنها نیز دروغهائی بر آن نهاده و به مردم می گفتند و در کنار یک سخن راست، دهها دروغ می بافتند!

مخصوصا بعد از نزول وحی و محروم گشتن، شیاطین از صعود به آسمانها و استراق سمع، آنچه را به کاهنان القاء می کردند، مشتی دروغ و اراجیف بود، با این حال چگونه می شد محتوای قرآن را با آن مقایسه کرد؟، و پیامبر امین راستگو را با مشتی کاهنان کذاب افاک سنجید؟!

برای جمله یلقون السمع تفسیرهای گوناگونی کرده اند:

نخست اینکه ضمیری که در آن است به شیاطین باز می گردد، و سمع به معنی مسموعات است یعنی شیاطین، مسموعات خود را به دوستان خویش القا می کردند و اکثر آنها کاذبند (و دروغ فراوانی بر آن می نهند).

دیگر اینکه ضمیر آن به دروغگویان گنهکاری باز می گردد که گوش به سخنان شیاطین می دادند و یا آنچه را از شیاطین شنیده بودند به توده مردم القا می کردند.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 377@@@

ولی تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد.**زیرا (یلقون) از ماده (القاء) در این موارد به معنی منتقل ساختن اخبار و مطالب است همانگونه که در آیه 53 سوره حج آکده است (لیجعل ما یلقی الشیطان فتنة للذین فی قلوبهم مرض ) و جمله (اکثرهم کاذبون) نیز تناسب با کار شیاطین دارد و گرنه آنها که (افاک و دروغگو) هستند همه شان کاذبند نه اکثرشان (دقت کنید)***

در چهارمین آیه مورد بحث به پاسخ یکی دیگر از تهمتهای کفار به پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) که او را شاعر می خواندند می پردازد، زیرا همانگونه که در آیه 5 سوره انبیاء آمده است، گاه می گفتند: بل هو شاعر (او شاعر است) و حتی گاهی شاعر مجنونش می خواندند، چنانکه در آیه 36 سوره صافات آمده: و یقولون ء انا لتارکوا الهتنا لشاعر مجنون: آنها می گویند آیا ما خدایان خود را به خاطر شاعر دیوانه ای رها کنیم؟!

قرآن در آیه مورد بحث با بیانی بسیار منطقی می گوید: خط مشی پیامبر از خط شعرا جدا است، شعرا در عالم خیال و پندار حرکت می کنند و او در عالمی مملو از واقع بینی برای نظام بخشیدن به جهان انسانی.

شعراء غالبا طالب عیش و نوشند، و در بند زلف و خال یار (مخصوصا شاعرانی که در آن عصر و در محیط حجاز می زیستند چنانکه از نمونه اشعارشان پیدا است).

به همین دلیل شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنها پیروی می کنند (و الشعراء یتبهم الغاوون).

سپس به دنبال آن این جمله را اضافه می کنند آیا ندیدی که آنها در هر وادی سرگردانند؟! (الم تر انهم فی کل واد یهیمون).**(یهیمون) از ماده هیام (بر وزن قیام) به معنی راه رفتن بدون هدف است***

آنها غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویشند حتی هنگامی که قافیه ها

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 378@@@

آنها را به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادی سرگردان می شوند

آنها غالبا در بند منطق و استدلال نیستند، و اشعارشان از هیجاناتشان تراوش می کند، و این هیجانات و جهشهای خیالی هر زمان، آنان را به وادی دیگری سوق می دهد.

هنگامی که از کسی راضی و خشنود شوند او را با مدائح خود به اوج آسمانها می برند، هر چند مستحق قعر زمین باشد، و از او فرشته زیبائی می سازند هر چند شیطان لعینی باشد!

و هنگامی که از کسی برنجند چنان به هجو او می پردازند که گوئی می خواهند به اسفل السافلینش بکشانند، هر چند موجودی آسمانی و پاک باشد.

آیا محتوای حساب شده قرآن با زمینه های فکری شاعران مخصوصا با شاعران آن محیط که کاری جز وصف شراب و جمال معشوق و خط یار و مدح قبیله های مورد نظر و ذم و هجو دشمنان نداشتند، هیچ شباهتی دارد.

بعلاوه شاعران معمولا مردان بزمند نه جنگاوران رزم، اهل سخنند نه عمل، لذا در آیه بعد اضافه می کند: آیا نمی بینی که آنها سخنانی می گویند که عمل نمی کنند (و انهم یقولون ما لا یفعلون).

اما پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) سر تا پا عمل است، و حتی دشمنان او وی را به عزم راسخ و استقامت عجیبش و اهمیت دادن به جنبه های عملی مسائل می ستایند شاعر کجا و پیامبر اسلام کجا؟

از جمع بندی بیانات فوق چنین استفاده می شود که قرآن سه نشانه برای این گروه از شعراء بیان کرده است:

نخست اینکه پیروان آنها گروه گمراهانند، و با الگوهای پنداری و خیالی از واقعیتها می گریزند.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 379@@@

دیگر آنکه آنها مردمی بی هدفند و خط فکری آنها به زودی دگرگون می شود، و تحت تاثیر هیجانها به آسانی تغییر می پذیرند.

سوم اینکه آنها سخنانی می گویند که به آن عمل نمی کنند، حتی در آنجا که واقعیتی را بیان می دارند خود مرد عمل نیستند.

اما هیچیک از این اوصاف سه گانه بر پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) تطبیق نمی کند، او درست نقطه مقابل این حرفها است.

ولی از آنجا که در میان شاعران افراد پاک و هدفداری پیدا می شوند که اهل عمل و حقیقتند، و دعوت کننده به راستی و پاکی (هر چند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت می شد) قرآن برای اینکه حق این هنرمندان با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نگردد، با یک استثناء صف آنها را از دیگران جدا کرده، می گوید: مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات).

شاعرانی که هدف آنها تنها شعر نیست، بلکه در شعر، هدفهای الهی انسانی می جویند، شاعرانی که غرق در اشعار نمی شوند و غافل از خدا، بلکه خدا را بسیار یاد می کنند و اشعارشان مردم را به یاد خدا وا می دارد (و ذکروا الله کثیرا).

و به هنگامی که مورد ستم قرار می گیرند، از این ذوق خویش، برای دفاع از خویشتن و مؤمنان به پا می خیزند (و انتصروا من بعد ما ظلموا).

و اگر به هجو و ذم گروهی با اشعارشان می پردازند، به خاطر این است که از حق در برابر حمله و هجوم شعری آنان دفاع می کنند.

و به این ترتیب چهار صفت برای این شاعران با هدف بیان کرده: ایمان، عمل صالح بسیار به یاد خدا بودن و در برابر ستمها بپا خواستن و از نیروی شعر برای دفع آن کمک گرفتن است.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 380@@@

و از آنجا که بیشتر آیات این سوره دلداری به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و مؤمنان اندک آن روز در برابر انبوه دشمنان است، و نیز از آنجا که بسیاری از آیات این سوره در مقام دفاع از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) در برابر تهمتهای ناروا نازل شده، سوره را با یک جمله پر معنی تهدیدآمیز به این دشمنان لجوج پایان داده، می گوید: به زودی آنها که ستم کردند می دانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است؟! (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون).

گر چه بعضی از مفسران، خواسته اند این بازگشت و سرنوشت را منحصرا همان آتش دوزخ، معرفی کنند، ولی هیچگونه دلیلی برای محدود ساختن آن نداریم، بلکه ممکن است شکستهای پی در پی که در جنگهای بدر و مانند آن دامن آنها را گرفت و ضعف و ذلتی که سرانجام در این دنیا نصیبشان شد علاوه بر شکست آخرت در مفهوم این تهدید جمع باشد.

نکته ها: