تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد15
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سرانجام قوم لوط

قوم لوط که سرگرم باده شهوت و غرور بودند بجای اینکه اندرزهای این رهبر الهی را با جان و دل پذیرا شوند، و خود را از منجلابی که در آن غوطه ور بودند رهائی بخشند به مبارزه با او برخاستند، و گفتند: ای لوط! بس است، خاموش باش، اگر از این سخنان خودداری نکنی از اخراج شوندگان این شهر و دیار خواهی بود (قالوا لئن لم تنته یا لوط لتکونن من المخرجین).

سخنان تو فکر ما را به هم می ریزد و آرامش ما را به هم می زند، ما حتی حاضر به شنیدن این حرفها نیستیم، و اگر همچنان ادامه دهی، کمترین مجازات تو تبعید از این سرزمین است.

در جای دیگر از آیات قرآن می خوانیم که این تهدید را در آستانه عمل قرار دادند، و دستور دادند خاندان لوط را از شهر بیرون کنید، چرا که آنها افرادی پاکند و گناه نمی کنند! (اخرجوهم من قریتکم انهم اناس یتطهرون).

کار مردم گمراه و آلوده بجائی می رسد که پاکی و تقوا در میان آنها بزرگترین عیب است، و ناپاکی و آلودگی افتخار، و این است سرنوشت شوم جامعه ای که با سرعت به سوی فساد می رود.

از جمله لتکونن من المخرجین چنین استفاده می شود که این جمعیت فاسد، گروهی از افراد پاک را که مزاحم اعمال زشت خود می دیدند، قبلا از شهر

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 324@@@

و آبادی خود بیرون رانده بودند، لوط را نیز تهدید کردند که اگر راه خود را ادامه دهی، تو نیز به همان سرنوشت گرفتار خواهی شد.

در بعضی از تفاسیر تصریح شده است که آنها افراد پاکدامن را با بدترین وضعی بیرون می راندند.**تفسیر روح المعانی و تفسیر کبیر فخر رازی ذیل آیات مورد بحث***

اما لوط بی آنکه به تهدیدهای آنها اعتنا کند به سخنان خود ادامه داد و گفت: من دشمن اعمال شما هستم (قال انی لعملکم من القالین).

یعنی من به اعتراضهای خودم همچنان ادامه خواهم داد هر کاری از دست شما ساخته است انجام دهید، من در راه خدا و مبارزه با زشتیها از این تهدیدها پروا ندارم!

تعبیر من القالین باز نشان می دهد که جمع دیگری از مؤمنان نیز با لوط هم صدا شده و زبان به اعتراض شدید گشوده بودند، هر چند قوم سرکش آنها را سرانجام از صحنه بیرون کردند.

قالین جمع قال از ماده قلی (بر وزن حلق و بر وزن شرک) به معنی عداوت شدیدی است که در اعماق دل و جان انسان اثر می گذارد، و این تعبیر شدت نفرت لوط را نسبت به اعمال آنها روشن می سازد.

جالب اینکه لوط (علیه السلام) می گوید: من دشمن اعمال شما هستم، یعنی عداوت و خرده حسابی با شخص شما ندارم، عملتان ننگین است، اگر این اعمال را از خود دور کنید من دوست صمیمیتان خواهم بود.

سرانجام آنهمه اندرزها و نصیحتها اثر نگذارد، فساد سراسر جامعه آنها را به لجنزار متعفنی مبدل ساخت، اتمام حجت به اندازه کافی شد. رسالت لوط (علیه السلام)

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 325@@@

به آخر رسیده است، در اینجا است که باید از این منطقه آلوده، خود و کسانی را که به دعوت او ایمان آورده اند نجات دهد، تا عذاب مرگبار الهی قوم ننگین را در هم کوبد.

در مقام نیایش و تقاضا به پیشگاه خداوند برآمده چنین عرض کرد: پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام می دهند رهائی بخش (رب نجنی و اهلی مما یعملون).

گر چه بعضی احتمال داده اند که منظور از اهل همه کسانی باشند که به او ایمان آوردند، اما آیه 36 سوره ذاریات می گوید: تنها یک خانواده بود که ایمان آورده بودند فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین.

ولی چنانکه قبلا هم اشاره کردیم، بعضی از تعبیرها که در آیات مورد بحث آمده نشان می دهد که قبلا نیز جمعی به او ایمان آورده بودند که از آن سرزمین تبعید شدند.

ضمنا از آنچه گفته شد، این واقعیت روشن می شود که دعای لوط برای خاندانش روی جنبه های عاطفی و پیوند خویشاوندی نبود بلکه به خاطر ایمانشان بود.

خداوند این دعا را اجابت کرد، چنانکه می فرماید: ما لوط و خاندانش را همگی نجات دادیم (فنجیناه و اهله اجمعین).

جز پیر زنی که در میان آن گروه گمراه باقی ماند (الا عجوزا فی الغابرین).**(غابر) از ماده (غبور) به معنی باقیمانده چیزی است و هرگاه جمعیتی از نقطه ای حرکت کنند و کسی باقی بماند به او (غابر) می گویند و نیز به همین جهت باقیمانده خاک را (غبار) می نامند و (غبره) به باقیمانده شیر در پستان حیوان گفته می شود***

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 326@@@

این پیر زن کسی جز همسر لوط نبود که از نظر عقیده و مذهب، هماهنگ با آن قوم گمراه بود، و هرگز به لوط ایمان نیاورد، و سرانجام به همان سرنوشت گرفتار شد، که شرح این مطلب در جلد 9 تفسیر نمونه صفحه 178 به بعد آمده است.

آری خداوند، لوط و مؤمنان اندک را با او نجات داد، آنها شبانه به فرمان خدا از دیار آلودگان رخت سفر بربستند، و آنها را که غرق فساد و ننگ بودند به حال خود رها ساختند، در آغاز صبح فرمان عذاب الهی فرا رسید، زلزله وحشتناکی سرزمین آنها را فرا گرفت شهرهای آباد و قصرهای زیبا و زندگی مرفه و آلوده به ننگ آنها را به کلی زیر و رو کرد، چنانکه قرآن در اینجا در یک جمله کوتاه می فرماید سپس ما آن جمعیت را هلاک و نابود کردیم (ثم دمرنا الاخرین).

و بارانی بر آنها فرستادیم (اما چه بارانی، بارانی از سنگ که حتی ویرانه های آنها را از نظرها محو کرد!) (و امطرنا علیهم مطرا).

چه باران بدی بود این باران که این گروه تهدید شدگان را فرو گرفت (فساء مطر المنذرین).

بارانهای معمولی حیاتبخش است و زنده کننده، اما این باران، وحشتناک و نابود کننده بود و ویرانگر.

از آیه 82 سوره هود استفاده می شود که نخست شهرهای قوم لوط زیر و رو شدند، سپس بارانی از سنگریزه متراکم بر آنها فرود آمد، و چنانکه در تفسیر همان آیه گفتیم باران سنگ شاید برای این بوده که آثار آنها نیز محو گردد، تلی از سنگ و خاک به جای آن شهرهای آباد باقی بماند.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 327@@@

آیا این سنگها بر اثر طوفان عظیم از بیابانها کنده شده و بر سر آنها فرود آمد؟ یا از سنگهای سر گردان آسمانی بود، که به فرمان الهی آنجا فرو ریختند؟

یا به گفته بعضی، آتشفشان خاموشی در آن نزدیکی بود که به فرمان خدا به خروش آمد و بارانی از سنگ بر آنها فرو ریخت؟ دقیقا معلوم نیست، مسلم این است که این باران مرگبار اثری از حیات در آن سرزمین آلوده باقی نگذاشت.

(شرح مفصل ماجرای قوم لوط در جلد 9 تفسیر نمونه صفحه 178 تا 198 و در جلد 11 از صفحه 104 تا 118 با نکات مختلف آن آمده است).

باز در پایان این ماجرا به همان دو جمله ای می رسیم که در پایان ماجراهای مشابهش در این سوره درباره پنج پیامبر بزرگ دیگر آمده است، می فرماید: در ماجرای این قوم ستمگر و ننگین و عاقبت شوم و مرگبار آنها، آیت و نشانه و درس عبرتی است (ان فی ذلک لایة).

اما اکثر آنها ایمان نیاوردند (و ما کان اکثرهم مؤمنین).

چه آیت و نشانه ای از این روشنتر که شما را به مسائل مهم و سرنوشت سازی آشنا می کند، بی آنکه نیاز به تجربه شخصی داشته باشید.

آری تاریخ گذشتگان عبرتی است و آیتی برای آیندگان، حتی تجربه هم نیست، زیرا در تجربه باید انسان متحمل ضایعاتی شود تا نتائجی بگیرد، اما در اینجا از ضایعات دیگران نتیجه عاید ما می شود.

و پروردگار تو عزیز و رحیم است (و ان ربک لهو العزیز الرحیم).

چه رحمتی از این برتر که اقوامی چنین آلوده را فورا مجازات نمی کند و به آنها مهلت کافی برای هدایت و تجدید نظر می دهد.

و نیز چه رحمتی از این برتر که مجازاتش خشک و تر را با هم نمی سوزاند

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 328@@@

حتی اگر یک خانواده با ایمان در میان هزاران هزار خانواده آلوده باشد آنها را نجات می بخشد.

و چه عزت و قدرتی از این بالاتر که در یک چشم بر هم زدن چنان دیار آلودگان را زیر و رو می کند که اثری از آن باقی نمی ماند، زمینی را که گاهواره آسایش آنها بود، ماءمور مرگشان می کند، و باران حیاتبخش را تبدیل به باران مرگ می سازد!.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 329@@@