تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

4 - تعبیر به ((فالقوا الیهم القول)) (سخن به آنها می افکنند)

به جای ((قالوا لهم)) (به آنها می گویند) شاید به خاطر آن است که بتها قدرتی بر سخن گفتن از خود ندارند و اگر سخنی می گویند به خاطر القای پروردگار است، یعنی خداوند سخنی به آنها القا می کند و آنها همان را به پرستش کنندگان خود القا می نمایند.

در آیه بعد اضافه می کند که بعد از این سخن و شنیدن پاسخ همگی در پیشگاه خدا اظهار تسلیم می کنند و غرور و نخوت و تعصبهای کورکورانه این عابدان نادان با دیدن چهره حق کنار می رود و سر تعظیم در پیشگاهش فرود می آورند
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 358 @@@

(و القوا الی الله یومئذ السلم).**بعضی از مفسران مانند نویسنده محترم المیزان، احتمال داده اند که اظهار تسلیم در اینجا فقط از ناحیه عابدان بوده باشد و نه بتها و جمله آخر آیه را گواه بر این مطلب گرفته اند.***

و در این هنگام که همه چیز همچون آفتاب روشن می گردد تمام دروغها و افتراهای این گروه بیخرد، گم و نابود می شود (و ضل عنهم ما کانوا یفترون).

هم نسبت دروغین شریک خدا بودن، محو و بی رنگ می شود، و هم پندار شفاعت بتها در پیشگاه خدا، چرا که به خوبی می بینند، نه تنها کاری از بتها ساخته نیست، بلکه همانها آتش گیره های دوزخ می شوند و به جان پرستش کنندگانشان می افتند!

تا اینجا بیان حال مشرکان گمراهی بود که در شرک و انحراف خود غوطه ور بودند، بی آنکه دیگری را به این راه بخوانند، سپس حال کسانی را بیان می کند که در عین گمراهی به گمراه ساختن دیگران نیز اصرار دارند، و می فرماید کسانی که کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، مجازاتی ما فوق مجازات کفرشان بر آنها می افزائیم در برابر آنچه فساد می کردند. (الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله زدناهم عذابا فوق العذاب بما کانوا یفسدون).

آنها هم بار مسئولیت خویش را بر دوش می کشند و هم شریک جرم دیگران هستند، چرا که عامل فساد در روی زمین و گمراهی خلق خدا، و مانع از پیمودن راه حق شدند.

تاکنون کرارا یادآور شده ایم که از نظر منطق اجتماعی اسلام، هر کس ‍ سنت نیک و بدی بگذارد در تمام عمل عاملان به آن سنت شریک است، در حدیث
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 359 @@@

مشهوری می خوانیم ((هر کس سنت نیکی بگذارد، پاداش کسانی که به آن عمل کنند برای او هست بی آنکه از پاداش آنها کاسته شود، و هر کس سنت بدی بگذارد، گناه همه کسانی که به آن عمل می کنند بر او نوشته می شود، بی آنکه از گناه آنها چیزی کاسته شود)).

و به هر حال این تعبیرهای تکان دهنده قرآن و احادیث، مسئولیت رهبران را در برابر خدا و خلق خدا آشکار می سازد.

سپس به دنبال سخنی که از وجود گواه در امتی در چند آیه قبل به میان آمد مجددا به سراغ آن بحث با توضیح بیشتری می رود، و می گوید: به خاطر بیاورید آن روز را که ما از میان هر امتی گواهی از خود آنها بر آنها مبعوث می کنیم (و یوم نبعث فی کل امة شهیدا علیهم من انفسهم).

با اینکه علم خدا به همه چیز احاطه دارد، اما وجود این گواهان مخصوصا از کسانی که از میان خود امتها برخاسته اند تاکید بیشتری بر نظارت دائمی بر اعمال انسانها است، و هشداری است بر این مراقبت قطعی و همیشگی.

گرچه این حکم عام شامل مسلمانان و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می شود، ولی برای تاکید بیشتر خصوصا آنرا مطرح کرده می فرماید: و ما تو را شاهد و گواه بر این گروه مسلمانان قرار می دهیم (و جئنابک شهیدا علی هولاء).

بنابر آنچه گفته شد منظور از هؤلاء مسلمانانی است که در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می زیستند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ناظر و شاهد و گواه اعمال آنها بود، و طبعا بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید کسی در میان امت باشد که شاهد و گواه اعمال آنها گردد.

شاهدی باشد پاک از هر گونه گناه و خطا تا حق شهادت را به خوبی بتواند ادا کند.

و از همین رو بعضی از مفسران (اعم از علمای تشیع و تسنن) خواسته اند آیه
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 360 @@@

را دلیلی بر وجود گواه و حجت عادلی در هر عصر و زمان بدانند، البته تفسیر آن طبق عقیده شیعه دائر به وجود امام معصوم در هر زمان کاملا روشن است، ولی برای علمای مذهب تسنن توجیه آن چندان آسان نیست.

و شاید به خاطر همین مشکل، فخر رازی در تفسیرش گرفتار توجیهی شده که خالی از اشکال نیست، او می گوید: از این آیه نتیجه می گیریم که هیچ عصری از اعصار خالی از شاهد و گواهی بر مردم نیست، شاهد و گواه باید جائز الخطا نباشد وگرنه او هم نیاز به شاهد و گواه دیگری دارد، و این امر به صورت تسلسل تا بی نهایت ادامه خواهد یافت، نتیجه اینکه در هر عصری باید جمعیتی باشند که گفتارشان حجت باشد و این راهی ندارد جز اینکه بگوئیم اجماع امت، حجت است (یعنی مجموع مردم هر زمان بطور دستجمعی هرگز راه خطا نمی پویند).**تفسیر فخر رازی جلد 20 صفحه 98.***

اگر فخر رازی کمی از محدوده عقائد خویش گام بیرون می نهاد مسلما گرفتار چنین سخن تعصب آمیزی نمی شد، زیرا قرآن می گوید برای هر امتی یک گواه از جنس آنها قرار دادیم نه اینکه مجموع امت برای فرد فرد امت، حجت و گواه است.

البته همانگونه که در سوره نساء ذیل آیه 41 مشروحا بیان کردیم دو احتمال دیگر در تفسیر هولاء داده شده: نخست اینکه هولاء اشاره به شهداء امتهای پیشین یعنی انبیاء و اوصیای آنها بوده باشد و به این ترتیب پیامبر اسلام هم گواه بر این امت است و هم بر پیامبران گذشته، دیگر اینکه منظور از شاهد و گواه شاهد عملی بودن است، یعنی کسی که وجودش، الگو و میزان سنجش حق و باطل است (برای توضیح بیشتر به جلد سوم تفسیر نمونه صفحه 391 به بعد مراجعه فرمائید).
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 361 @@@

و از آنجا که قرار دادن شهید و گواه، فرع بر این است که قبلا برنامه کامل و جامعی در اختیار افراد قرار داده شده باشد، بطوری که حجت بر همگی تمام شود، تا به دنبال آن، مساله نظارت و مراقبت مفهوم صحیحی پیدا کند، لذا بلافاصله می گوید: و ما این کتاب آسمانی (قرآن) را بر تو نازل کردیم که بیان همه چیز در آن است (و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء).

هم هدایت است و هم رحمت، و هم مایه بشارت برای همه مسلمانان جهان (و هدی و رحمة و بشری للمسلمین).