تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آنجا که تولد دختر ننگ بود!

از آنجا که در آیات گذشته بحثهائی مستدل پیرامون نفی شرک و بت پرستی آمده بود، این آیات به بخشی از بدعتهای شوم و عادتهای زشت مشرکان می پردازد تا دلیل دیگری باشد برای محکوم ساختن شرک و بت پرستی، و در همین رابطه به سه قسمت از این بدعتها و عادات شوم اشاره می کند.

نخست می گوید:

((این مشرکان برای بتهائی که هیچگونه سود و زیانی از آنها سراغ ندارند، سهمی از آنچه به آنها روزی داده ایم قرار می دهند)) (و یجعلون لما لا یعلمون نصیبا مما رزقناهم).**مفسران در معنی جمله ما لایعملون و ضمیری که در این جمله است، دو تفسیر ذکر کرده اند نخست اینکه ضمیر (لایعملون) به مشرکان بازگردد، یعنی مشرکان سهمی برای بتها قرار می دادند که از آنها خیر شری سراغ نداشتند (و ما نیز همین تفسیر در بالا انتخاب کردیم) دیگر اینکه ضمیر به خود بتها بازگردد یعنی برای بتها که مطلقا شعور و علم و عقل نداشتند، سهمی قرار می دادند، ولی در این صورت یکنوع تضاد در تعبیرات آیه احساس می شود زیرا (ما) معمولا برای موجود غیر عاقل است، در حالی که صیغه یعلمون معمولا برای جمع عاقل است (و این دو باهم سازگار نیست) اما بنابر تفسیر اول (ما) به بتها اشاره می کند و (لایعلمون) به عبادت کنندگان آنها.***
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 267 @@@

این سهم، قسمتی از شتران و چهارپایان و بخشی از زراعت بوده که در سوره انعام آیه 136 به آن اشاره شده که مشرکان در جاهلیت آنها را مخصوص بتان می دانستند و در راه آنها خرج می کردند، در حالی که نه از ناحیه این بتها سودی به آنها می رسید و نه از زیان آنها بیمناک بودند که بخواهند با این کار، رفع خطر کنند، و این احمقانه ترین معامله ای بود که آنها انجام می دادند.

سپس اضافه می کند به خدا سوگند در دادگاه عدل قیامت از این دروغها و تهمتها بازپرسی خواهید شد! (تا لله لتسئلن عما کنتم تفترون). و به دنبال این بازپرسی و اعتراف کردن که در آنجا چاره ای از اعتراف نیست، مجازات خواهید شد، بنابر این عمل زشت و شوم شما هم زیان دنیا دارد زیرا قسمتی از سرمایه های شما را می بلعد و هم زیان در جهان دیگر.

دومین بدعت شوم آنها این بود که برای خداوندی که از هر گونه آلایش ‍ جسمانی پاک است، دخترانی قائل میشدند و معتقد بودند که فرشتگان دختران خدایند)) (و یجعلون لله البنات سبحانه).

ولی نوبت خودشان که می رسد آنچه را میل دارند برای خود قائل میشوند (و لهم ما یشتهون).

یعنی هرگز حاضر نبودند همین دختران را که برای خدا قائل شده بودند برای خود نیز قائل شوند و اصلا دختر برای آنها عیب و ننگ و مایه سرشکستگی و بدبختی محسوب می شد!

آیه بعد برای تکمیل این مطلب اشاره به سومین عادت زشت و شوم آنها می کند و می گوید هنگامی که به یکی از آنها بشارت دهند خدا دختری به تو داده آنچنان از فرط ناراحتی چهرهاش تغییر می کند که صورتش ‍ سیاه می شود!
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 268 @@@

(و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا).

((و مملو از خشم و غضب می گردد (و هو کظیم).**کظیم به کسی می گویند که مملو از اندوه و غضب شده و خویشتن داری می کند و به اصطلاح دندان بر جگر می فشارد!.***

کار به همینجا پایان نمی گیرد او برای نجات از این ننگ و عار که به پندار نادرستش، دامنش را گرفته از قوم و قبیله خود به خاطر این بشارت بدی که به او داده شده است متواری می گردد (یتواری من القوم من سوء ما بشر به).

باز هم، موضوع خاتمه نمی یابد بلکه او دائما در این فکر غوطهور است که آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگهدارد و یا آنرا زنده در زیر خاک پنهان سازد! (اء یمسکه علی هون ام یدسه فی التراب).

در پایان آیه این حکم ظالمانه و شقاوت آمیز غیر انسانی را با صراحت هر چه بیشتر محکوم کرده و می گوید: بدانید حکمی را که آنها می کردند، حکم زشت و بدی بود (الا ساء ما یحکمون).

سرانجام ریشه این همه آلودگیها و بدبختیها را چنین معرفی می کند که اینها همه زائیده عدم ایمان به آخرت است آنهائی که ایمان به سرای دیگر ندارند صفات زشت و شوم خواهند داشت (للذین لا یؤمنون بالاخرة مثل السوء).

((اما برای خداوند صفات عالی است)) (و لله المثل الاعلی).

((و او قادر حکیم است)) (و هو العزیز الحکیم).

و به همان نسبت که انسان به این خداوند بزرگ و عزیز و حکیم نزدیک می شود، شعاع نیرومندی از صفات عالیش، از علم و قدرت و حکمتش، در جان او
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 269 @@@

پرتوافکن می گردد، و از خرافات و زشتکاریها و بدعتهای شوم فاصله می گیرد، اما هر قدر از او دور می گردد، به همان نسبت در ظلمات جهل و ضعف و زبونی و عادات زشت و شوم گرفتار می شود.

فراموش کردن خدا و همچنین فراموش کردن دادگاه عدل او انگیزه همه پستیها و زشتیها و انحرافها و خرافات است، و یادآوری این دو اصل اصیل منبع اصلی احساس مسئولیت و مبارزه با جهل و خرافات، و عامل توانائی و دانائی است.