تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

وظیفه پیامبران ابلاغ آشکار است

بار دیگر به تجزیه و تحلیل، پیرامون طرز فکر و برنامه مشرکین و مستکبرین
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 218 @@@

پرداخته و با زبان تهدید می گوید:

آنها چه انتظاری می کشند؟ ((آیا انتظار این را دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند، درهای توبه بسته شود، پرونده اعمال پیچیده گردد و راه بازگشت باقی نماند))؟! (هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکة).

و یا اینکه انتظار می کشند ((فرمان پروردگارت دائر به عذاب و مجازات آنها صادر گردد))؟! (او یاتی امر ربک).

که در این حال نیز درهای توبه بسته خواهد شد و راه بازگشت و جبران نیست، این چه طرز تفکری است که آنها دارند، و چه لجاجت و سرسختی ابلهانه ای؟

در اینجا ((ملائکه)) گرچه بطور مطلق ذکر شده ولی با توجه به آیات گذشته که سخن از فرشتگان قبض ارواح می نمود اشاره به همین مطلب است.

و جمله یاتی امر ربک (فرمان خدا فرا رسد) گرچه احتمالات مختلفی را می پذیرد، اما با توجه به اینکه این تعبیر در آیات مختلفی از قرآن به معنی نزول عذاب آمده است در اینجا نیز همین معنی را می رساند، و به هر حال مجموع این دو جمله تهدیدی است برای این مستکبران که اگر اندرزهای الهی و پیامبران او شما را بیدار نکند تازیانه های عذاب و مرگ بیدار خواهد ساخت، اما در آن زمان دیگر بیدار شدن سودی ندارد.

سپس اضافه می کند تنها این گروه نیستند که این چنین می کنند بلکه مشرکان و مستکبرین پیشین نیز چنین کردند (کذلک فعل الذین من قبلهم).

((خداوند به آنها ستم نکرد ولی آنها به خویشتن ستم کردند)) (و ما ظلمهم الله و لکن کانوا انفسهم یظلمون).

چرا که آنها در حقیقت تنها نتیجه اعمال خود را باز می یابند.

این جمله بار دیگر این حقیقت را تاءکید می کند که هر ظلم و ستم و شری
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 219 @@@

از انسان سر می زند سرانجام دامن خودش را می گیرد، بلکه قبل از همه به آنها می رسد، زیرا عمل بد، آثار شوم خود را در روح و جان فاعلش ‍ می پاشد، قلبشان تاریک و روحشان آلوده و آرامششان نابود خواهد شد.

باز به نتیجه اعمال آنها می پردازد و می گوید: ((سرانجام، سیئات اعمالشان به آنها رسید)) (فاصابهم سیئات ما عملوا).

((و آنچه را استهزاء می کردند (از وعده های عذاب الهی) بر آنها وارد شد)) (و حاق بهم ما کانوا به یستهزئون).

جمله ((حاق بهم)) به معنی ((وارد شد بر آنها)) می باشد، اما بعضی مانند قرطبی در ذیل آیه مورد بحث، و فرید و جدی در تفسیرش ‍ به معنی احاطه کردن گرفته اند، و می توان معنی جامعی برای آن ذکر کرد که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را.

و به هر حال تعبیر آیه فوق که می گوید ((سیئات اعمالشان به آنها رسید)) باز این واقعیت را تاءکید می کند که این اعمال انسان است که دامان او را در این جهان و آن جهان می گیرد و در چهره های مختلف تجسم می یابد و او را رنج و آزار و شکنجه می دهد نه چیز دیگر.**بنابراین هیچ لزومی ندارد که ما کلمه (جزاء) را قبل از (سیئات) در تقدیر بگیریم.***

آیه بعد به یکی از منطقه ای سست و بی اساس مشرکان اشاره کرده می گوید: ((مشرکان گفتند اگر خدای می خواست نه ما و نه نیاکان ما غیر او را عبادت نمی کردیم)) و به سراغ بتها نمی رفتیم (و قال الذین اشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباؤنا).
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 220 @@@

((و چیزی را بدون اذن او تحریم نمی نمودیم)) (و لا حرمنا من دونه من شیء).

این جمله اشاره به قسمتی از چهارپایانی است که مشرکان در عصر جاهلیت، از پیش خود تحریم کرده بودند، و به خاطر آن شدیدا مورد انتقاد از طرف پیامبر اسلام واقع شدند.

خلاصه اینکه آنها می خواستند ادعا کنند که آنچه ما انجام می دهیم، از پرستش بتها، و حرام و حلال کردنها، همه مورد رضای خدا است و بدون اذن او نیست.

این سخن ممکن است به این معنی باشد که آنها عقیده به ((جبر)) داشتند، و همه چیز را بسته به فرمان سرنوشت می دانستند (همانگونه که بسیاری از مفسران فهمیده اند).

ولی این احتمال نیز وجود دارد که آنها این سخن را به خاطر اعتقاد به جبر نمی دانستند بلکه می خواستند چنین استدلال کنند که اگر اعمال ما مورد رضای خدا نیست پس چرا قبلا پیامبرانی نفرستاده و از آن نهی نکرده است، چرا از همان روز اول به نیاکان ما نگفت من به این کار راضی نیستم، این سکوت او دلیل بر رضای او است!

این تفسیر با ذیل این آیه و آیات بعد سازگارتر است.

لذا بلافاصله می فرماید: ((پیشینیان آنها نیز همین کارها را انجام دادند)) (و به همین بهانه ها متوسل شدند) ولی آیا پیامبران الهی وظیفه ای جز ابلاغ آشکار دارند؟ (کذلک فعل الذین من قبلهم فهل علی الرسل الا البلاغ المبین).

یعنی اولا اینکه می گوئید خداوند سکوت کرده هرگز سکوت نکرده است، و هر پیامبری آمده آشکارا دعوت به توحید و نفی شرک نموده است، ثانیا
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 221 @@@

وظیفه خدا و پیامبر مجبور ساختن نیست، بلکه نشان دادن راه و ارائه طریق است و این کار انجام شده است.

ضمنا جمله کذلک فعل الذین من قبلهم (کسانی که قبل از آنها بودند نیز همینگونه انجام دادند) یکنوع دلداری برای پیامبر است که بداند این کارهائی که آنها می کنند همانست که بر سر همه پیامبران آورده اند، محزون مباش و سخت استقامت کن و بایست که خدا یار و یاور تو است.

به دنبال اعلام این واقعیت که وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، آیه بعد اشاره کوتاه و جامعی به وضع دعوت پیامبران کرده، می گوید: ((ما در هر امتی رسولی فرستادیم)) (و لقد بعثنا فی کل امة رسولا).

((امت)) از کلمه ((ام)) به معنی مادر و یا به معنی هر چیزی که دیگری را به خود ضمیمه می کند آمده است، و از این رو به هر جماعتی که در میان آنها یکنوع وحدت، از نظر زمان یا مکان یا تفکر و یا هدف بوده باشد امت می گویند، و از بررسی موارد استعمال آن در قرآن که به 64 مورد بالغ می شود این واقعیت تأیید می گردد.

سپس اضافه می کند که محتوای دعوت همه این رسولان این بود ((خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید)) (ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت).**این جمله در تقدیر چنین بوده است لیقول لهم اعبدوا الله...***

به این ترتیب دعوت به سوی توحید و مبارزه با طاغوت اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل می داده، و نخستین چیزی بوده است که همه بدون استثناء به آن دعوت می کردند، چرا که اگر پایه های توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانی و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحی قابل پیاده کردن نیست.
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 222 @@@

((طاغوت))، همانگونه که قبلا نیز گفته ایم، صیغه مبالغه از ماده طغیان به معنی متجاوز و متعدی از حد و مرز است، و به هر چیزی که وسیله تجاوز از حد گردد نیز گفته می شود، از این جهت به شیطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر، و بالاخره مسیری که به غیر حق منتهی گردد، طاغوت گفته می شود.

این کلمه هم به معنی مفرد و هم به معنی جمع استعمال می شود، هر چند گاهی آنرا به ((طواغیت)) جمع می بندند.

اکنون ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن می گوید:

((گروهی از آن امتها کسانی بودند که خدایشان هدایت کرد)) (فمنهم من هدی الله).

((و گروهی از آنان ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت)) (و منهم من حقت علیه الضلالة).

گرچه باز در این آیه پیروان مکتب جبر سر و صدا بلند کرده اند این هم دلیل دیگری بر مکتب ما! ولی کرارا گفته ایم اگر آیات هدایت و ضلالت را در کنار هم بچینیم هیچگونه ابهامی در آنها نیست، و نه تنها اشاره ای به جبر نمی کند بلکه به وضوح مسأله اختیار و اراده و آزادی انسان را بیان می دارد، چرا که بسیاری از آیات قرآن می گوید هدایت و ضلال الهی به دنبال شایستگیها یا ناشایستگی هائی است که در انسانها بر اثر اعمالشان پیدا می شود.

خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آنها را، طبق صریح آیات قرآن، هدایت نمی کند، ولی به عکس آنهائی که در راه خدا جهاد و تلاش ‍ و کوشش می کنند و آنهائی که دعوت پیامبران را می پذیرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسیر پر فراز و نشیب تکامل و سیر الی الله هدایتشان می کند، ولی گروه اول را به حال خود وا می گذارد، تا نتیجه اعمالشان دامان آنها را بگیرد
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 223 @@@

و در بیراهه ها سرگردان شوند.

و از آنجا که خاصیت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است، نتائج آنها را می توان به خدا نسبت داد.

آری سنت خداوند بر این است که نخست اقدام به هدایت تشریعی می کند، یعنی پیامبران را مبعوث می دارد تا هماهنگ با فطرت، مردم را به توحید و نفی طاغوت دعوت کنند، و به دنبال این هدایت تشریعی، هر شخص و گروهی لیاقت و شایستگی از خود نشان داد مشمول لطف او و هدایت تکوینی اش می گردد.

آری این است سنت همیشگی خدا، نه آنگونه که فخر رازی و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفته اند که خداوند نخست به وسیله انبیاء دعوت می کند، و بعد خودش ایمان و کفر را جبرا در افراد (بدون هیچ دلیلی) می آفریند و عجب اینکه هیچ سؤال و پرسشی از خدا در این زمینه نمی توان کرد؟ راستی چه ترسیم وحشتناکی از خدا کرده اند که با هیچ عقل و عاطفه و منطقی سازگار نیست.

جالب توجه اینکه تعبیر آیه فوق در مورد هدایت و ضلالت متفاوت است: در مورد اول می گوید ((گروهی را خدا هدایت کرد)) اما در مورد دوم نمی گوید ((گروهی را خدا گمراه ساخت)) بلکه می گوید حقت علیهم الضلالة (گمراهی برای آنها ثابت شد و دامانشان را چسبید!).

این تفاوت در تعبیر ممکن است اشاره به واقعیتی باشد که در آیات دیگر قرآن و بعضی از روایات وارد شده است که خلاصه اش چنین است:

در رابطه با مسأله هدایت بیشترین سهم مربوط به مقدماتی است که خدا آفریده، عقل داده، فطرت را برای توحید بسیج کرده، پیامبران را فرستاده، آیات تشریعی و تکوینی را ارائه نموده است، تنها یک تصمیم گیری آزادانه از ناحیه بندگان کافی است که آنها را به سر منزل مقصود برساند.

ولی در مسأله ضلالت تمام سهم را بندگان گمراه دارند، زیرا بر ضد
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 224 @@@

مسیر حوادث تکوین و تشریع حرکت می کنند، فطرت الهی را زیر پا می گذارند، قوانین او را نادیده می گیرند، آیات تشریعی و تکوینی را پشت سر قرار می دهند، چشم و گوش دل را بر دعوت انبیاء می بندند، و خلاصه با توسل به اینهمه تخریب و تحریف در وادی ضلالت گام می نهند آیا همه این امور از ناحیه خودشان نیست؟

این همان چیزی است که آیه 79 سوره نساء به آن اشاره می کند ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک: ((هر نیکی به تو برسد از ناحیه خدا است و هر بدی بتو برسد از ناحیه خود تو است)).

در اصول کافی حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) نقل شده که این مطلب را روشنتر می سازد که به یکی از یارانش که از مسأله جبر و اختیار سؤال کرد چنین فرمود:

بنویس: ((بسم الله الرحمن الرحیم قال علی بن الحسین قال الله عز و جل یا بن آدم بمشیتی کنت انت الذی تشاء، و بقوتی ادیت الی فرائضی، و بنعمتی قویت علی معصیتی، جعلتک سمیعا بصیرا، ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک و ذلک انی اولی بحسناتک منک، و انت اولی بسیئاتک منی)):**اصول کافی جلد 1 صفحه 160 (باب الجبر و القدر حدیث 12).*** ((بنام خداوند بخشنده مهربان امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: خداوند (در حدیث قدسی) چنین می فرماید: ای فرزند آدم به اراده من است که تو می توانی اراده کنی (من آزادی اراده به تو داده ام) و به نیروی من است که می توانی واجبات را انجام دهی، و با سوءاستفاده از نعمت من است که قدرت بر معصیتم را پیدا کرده ای!، من ترا شنوا و دانا آفریدم (و راه و چاه را به تو نشان دادم) آنچه از نیکی به تو می رسد از ناحیه خدا است، و آنچه بدی به تو می رسد از ناحیه خود تو است، و این بخاطر آنست که من نسبت به کارهای
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 225 @@@

نیکی که انجام می دهی از تو اولی هستم، و تو نسبت به کارهای بدی که مرتکب می شوی از من اولی هستی)).

و در پایان آیه برای بیدار کردن گمراهان و تقویت روحیه هدایت یافتگان این دستور عمومی را صادر می کند در روی زمین سیر کنید و آثار گذشتگان را که بر صفحه زمین و در دل خاک نهفته است بررسی نمائید و ببینید سرانجام کار کسانی که آیات خدا را تکذیب کردند به کجا کشید)) (فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین).

این تعبیر خود دلیل زنده ای بر آزادی اراده انسان است، چرا که اگر هدایت و ضلالت اجباری بود، سیر در ارض و مطالعه حالات پیشینیان بیهوده بود، و این دستور خود تاءکیدی است بر اینکه سرنوشت هیچکس ‍ به طور اجباری قبلا تعیین نشده است بلکه بدست خود او است.

قرآن مجید درباره ((سیر در ارض)) و مطالعه آثار پیشینیان بحثهای فراوان و جالبی دارد که ما در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 137 سوره آل عمران مشروحا بیان کردیم (به جلد سوم صفحه 102 مراجعه فرمائید).

در آخرین آیه مورد بحث ضمن دلداری به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تاءکید می کند که سرانجام کار این گروه گمراه و لجوج به جائی می رسد که هر قدر ((بر هدایت آنها حریص باشی و تلاش کنی فایده ای ندارد زیرا خداوند کسی را که گمراه کرد هدایت نمی کند))! (ان تحرص علی هداهم فان الله لا یهدی من یضل).

((و برای آنها هیچ یار و یاوری نیست)) (و ما لهم من ناصرین).

((تحرص)) از ماده ((حرص)) به معنی طلب کردن چیزی با جدیت و کوشش است!.

بدیهی است این جمله در حق همه منحرفان نیست، زیرا وظیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 226 @@@

تبلیغ و هدایت است و می دانیم و تاریخ نیز گواهی داده که این تبلیغ و هدایت در مورد بسیاری از گمراهان اثر می گذارد و به آئین حق می پیوندند و عاشقانه از آن دفاع می کنند.

بنابراین جمله فوق مخصوص آن گروه است که خیره سری و لجاجت را به حد اعلا رسانده، و آنچنان در استکبار و غرور و غفلت و گناه غرقند که دیگر درهای هدایت به روی آنها گشوده نخواهد شد، اینها هستند که هر چند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای هدایت آنها بکوشد نتیجه ای ندارد، زیرا به خاطر اعمالشان آنچنان گمراه شده اند که دیگر قابل هدایت نیستند.

طبیعی است چنین افرادی یار و یاوری نیز نمی توانند داشته باشند زیرا هر ناصر و یاور در زمینه مناسب اقدام می کند.

ضمنا این تعبیر خود دلیلی بر نفی جبر است، چرا که ((ناصر)) مربوط به جائی است که جوششی از درون خود انسان باشد و نقش او نقش کمک و یاری باشد (دقت کنید).

تعبیر به ((ناصرین)) به صورت جمع شاید اشاره به آنست که گروه مؤمنان بر عکس این گروه نه یک یار بلکه یاران و یاوران متعدد دارند، خدا یار آنهاست، پیامبران و بندگان صالح خدا یار آنها هستند و فرشتگان رحمت نیز یاورشان محسوب می شوند:

در سوره مؤمن آیه 51 می خوانیم انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد: ((ما پیامبران خویش و همچنین مؤمنان را در زندگی این جهان، و در روز قیامت، روزی که شاهدان برای شهادت قیام می کنند یاری خواهیم کرد)).

و در سوره فصلت آیه 30 می خوانیم ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 227 @@@

توعدون: ((کسانی که بگویند پروردگار ما الله است و در راه این عقیده، استقامت به خرج دهند، فرشتگان آسمان بر آنها نازل می شوند و می گویند نترسید و محزون نباشید و بشارت باد بر شما، بهشتی که به آن وعده داده شده اید)).