تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اصحاب الایکه کیانند؟

بسیاری از مفسران و ارباب لغت گفته اند که ((ایکه)) به معنی درختان در هم پیچیده و یا بیشه است و اصحاب الایکه همان قوم شعیبند که در سرزمینی پر آب و مشجر در میان حجاز و شام زندگی می کردند.

آنها زندگی مرفه و ثروت فراوانی داشتند و به همین جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصا دست به کمفروشی و فساد در زمین زده بودند. شعیب آن پیامبر بزرگ، آنها را از این کارشان بر حذر داشت و دعوت به توحید
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 121 @@@

و راه حق نمود، اما همانگونه در آیات سوره هود دیدیم، آنها تسلیم حق نشدند و سرانجام بر اثر مجازات دردناکی نابود گشتند، گرمای شدیدی چندین روز پی در پی آنها را فرو گرفت، و در آخرین روز ابر بزرگی در آسمان نمایان شد، آنها به سایه ابر پناه بردند، اما صاعقه ای فرود آمد، و آن بیدادگران را نابود کرد.

شاید تکیه کردن قرآن روی کلمه ((اصحاب الایکه)) (صاحبان سرزمینهای پر درخت) به خاطر این باشد که میخواهد بگوید با اینهمه نعمتی که به آنها بخشیده بودیم باز بجای شکران، کفران کردند، و ظلم و ستم بنیاد نمودند و صاعقه آنها و درختانشان را از میان برد.

شرح بیشتر حالات آنها - با تصریح بنام شعیب - در سوره شعراء از آیه 176 تا 190 آمده است.

ضمنا باید توجه داشت که جمله ((فانتقمنا منهم)) (آنها را مجازات کردیم) ممکن است اشاره هم به قوم لوط باشد و هم اصحاب الایکه، زیرا بلافاصله بعد از این جمله می خوانیم، و ((انهما لبامام مبین)): سرزمینهای این دو بر سر راه شما آشکار است.

در تفسیر جمله انهما لبامام مبین مشهور و معروف همین است که اشاره به شهر قوم لوط و شهر اصحاب الایکه می باشد، و کلمه ((امام)) به معنی راه و جاده است (زیرا از ماده ((ام)) بی معنی قصد کردن گرفته شده، چون انسان برای رسیدن به مقصد، از راهها عبور میکند).

این احتمال را نیز بعضی داده اند که منظور از ((امام مبین)) همان لوح محفوظ باشد به قرینه آیه 12 سوره یس، ولی این احتمال بسیار بعید است، چرا که قرآن میخواهد برای مردم درس عبرت بیان کند، و بودن نام این دو شهر،
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 122 @@@

در لوح محفوظ نمیتواند تأثیری در عبرت گیری مردم داشته باشد، در حالی که بودن این دو شهر بر سر راه کاروانها و سایر رهگذران می توانست اثر عمیقی در آنها بگذارد، لحظه ای در آنجا درنگ کنند، و بیندیشند و دل عبرتبینشان از دیده نظر کند، و این سرزمین بلا دیده را آینه عبرت داند، گاهی در کنار سرزمین قوم لوط و گاهی در کنار سرزمین اصحاب الایکه، سرانجام سیلاب اشک را بر سرنوشت آنها از دیده روان سازند!

و اما در مورد ((اصحاب الحجر))، همان قوم سرکشی که در سرزمینی به نام حجر، زندگی مرفهی داشتند و پیامبر بزرگشان ((صالح)) برای هدایت آنها مبعوث شد، چنین می گوید:

((اصحاب حجر، فرستادگان خدا را تکذیب کردند)) (و لقد کذب اصحاب الحجر المرسلین)!

در اینکه این شهر در کجا واقع شده بود، بعضی از مفسران و مورخان چنین نگاشته اند که شهری بود در مسیر کاروان مدینه و شام در یک منزلی وادی القری و در جنوب تیمه و امروز تقریبا اثری از آن نیست.

می گویند این شهر در گذشته یکی از شهرهای تجاری عربستان بوده، و تا آنجا اهمیت داشته که ((بطلمیوس)) در نوشته هایش به عنوان یک شهر تجاری از آن نام برده است، و ((پلین)) جغرافیدان رومی از آن بنام حجری یاد میکند. در روایتی میخوانیم که در سال نهم هجرت که پیامبر برای دفع سپاه روم به تبوک لشگر کشی کرد، سربازان اسلام میخواستند در این منزل توقفی کنند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع آنها شد و فرمود: اینجا همان منطقه قوم ثمود است که عذاب الهی
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 123 @@@

بر آنها فرود آمد.**اعلام القرآن خزائلی صفحه 292.***

این نکته نیز قابل توجه است که قرآن در مورد اصحاب الحجر (و همچنین در مورد قوم نوح و قوم شعیب و قوم لوط در آیات سوره شعراء به ترتیب آیه 105 و 123 و 160 و بعضی دیگر از اقوام پیشین) می گوید آنها پیامبران را تکذیب کردند، در حالی که ظاهر امر چنین نشان میدهد که هر کدام یک پیامبر بیشتر نداشتند و تنها او را تکذیب نمودند.

این تعبیر شاید به خاطر آنست که برنامه و هدف پیامبران، آنچنان با یکدیگر پیوستگی دارد که تکذیب یکی از آنها تکذیب همه آنها خواهد بود.

این احتمال را نیز داده اند که این اقوام پیامبران متعددی داشته اند که از میان آنها یک نفر سرشناستر و معروفتر بود، ولی تفسیر اول صحیحتر به نظر میرسد.

به هر حال قرآن درباره اصحاب الحجر چنین ادامه میدهد: ما آیات خود را برای آنها فرستادیم ولی آنها از آن روی گرداندند (و آتیناهم آیاتنا فکانوا عنها معرضین).

تعبیر به اعراض (روی گرداندن) نشان میدهد که آنها حتی حاضر نبودند این آیات را بشنوند و یا به آن نظر بیفکنند.

اما به عکس در کار زندگی دنیایشان آنقدر سختکوش بودند که: برای خود خانه های امن و امانی در دل کوهها می تراشیدند (و کانوا ینحتون من الجبال بیوتا آمنین).

و این نشان میدهد که اولا منطقه آنها یک منطقه کوهستانی بوده، و ثانیا
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 124 @@@

تمدن مادی پیشرفته ای داشتند که به آنها امکان میداد در درون کوهها خانه های امن تهیه کنند که در برابر طوفانها و سیل و حتی زلزله ها کاملا، مقاومت داشته باشد.

عجیب است که انسان برای چند روز زندگی دنیا اینهمه محکم کاری میکند، ولی برای زندگی جاویدان و ابدیش آنچنان سهل انگار است که حتی گاهی حاضر به شنیدن سخن خدا و نظر افکندن در آیات او نیست!

خوب، چه انتظاری درباره چنین قومی میتوان داشت، جز اینکه طبق قانون انتخاب اصلح الهی و ندادن حق ادامه حیات به اقوامی که به کلی فاسد و مفسد می شوند، بلای نابود کننده ای بر سر آنها فرود آید و نابودشان سازد، لذا قرآن می گوید: ((سرانجام صیحه آسمانی صبحگاهان دامانشان را گرفت (فاخذتهم الصیحة مصبحین).

این صیحه صدای صاعقه مرگباری بوده که بر خانه های آنها فرود آمد و آنچنان کوبنده و تکان دهنده و وحشتناک بود که اجساد بی جانشان را به روی زمین افکند.

شاهد این سخن آیه 13 سوره فصلت می باشد فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود.

نه آن کوههای سر به آسمان کشیده و نه آن خانه های امن و امان و نه اندام نیرومند این قوم سرکش و نه آن ثروت سرشار، هیچکدام نتوانستند در برابر این عذاب الهی مقاومت کنند، لذا در پایان داستان آنها می فرماید: آنچه را بدست آورده بودند، آنان را از عذاب الهی نجات نداد (فما اغنی عنهم ما کانوا یکسبون).
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 125 @@@

در سوره شعراء ضمن آیاتی از 141 تا 158 حالات آنها به طور مشروحتر بیان شده است که بخواست خدا در تفسیر این آیات خواهد آمد.