تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد10
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

برنامه و سرنوشت جباران عنید

همانگونه که راه و رسم افراد بی منطق است، هنگامی که به ضعف و ناتوانی گفتار و عقیده خود آگاه شدند، استدلال را رها کرده، و تکیه بر زور و قدرت و قلدری می کنند، در اینجا نیز می خوانیم که اقوام کافر لجوج و بهانه جو هنگامی که منطق متین و رسای پیامبران را که در آیات قبل گذشت، شنیده اند به پیامبران خود گفتند: سوگند یاد می کنیم که شما را از سرزمینمان خارج می سازیم، مگر اینکه به آئین ما - بت پرستی - باز گردید! (و قال الذین کفروا لرسلهم لنخرجنکم من ارضنا او لتعودن فی ملتنا).

این مغروران بیخبر، گوئی همه سرزمینها را مال خود می دانستند و برای پیامبرانشان حتی به اندازه یک شهروند حق قائل نبودند و لذا می گفتند: ((ارضنا)) (سرزمین ما!)

در حالی که خداوند زمین و تمام مواهبش را برای صالحان آفریده است و این جباران خود خواه مستکبر در واقع حقی از آن ندارند، تا چه رسد به اینکه همه را از خود بدانند!.

ممکن است جمله لتعودن فی ملتنا (بار دیگر به آئین ما باز گردید) این توهم را ایجاد کند که پیامبران قبل از رسالت پیرو آئین بت پرستی بودند، در حالی که چنین نیست، چرا که قطع نظر از مساله معصوم بودن که قبل از نبوت را نیز شامل می شود، عقل و درایت آنها بیش از آن بوده که دست به چنین کار نابخردانه ای بزنند و برابر سنگ و چوبی سجده کنند.

این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که پیامبران قبل از رسالت، ماموریت تبلیغ را نداشتند، شاید سکوت آنها این توهم را ایجاد کرده بوده است که آنها نیز با مشرکان هم عقیده اند.
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 301@@@
از این گذشته گر چه ظاهرا خطاب به خود پیامبران است، ولی در واقع پیروان آنها را نیز شامل می شود، و می دانیم این پیروان قبلا بر آئین مشرکان بودند و نظر مشرکان تنها به آنهاست، و تعبیر عمومی لتعودن به اصطلاح از باب تغلیب است (یعنی حکم اکثریت را به عموم سرایت دادن ).**پاسخ دیگری نیز از این توهم داده شده است که ماده (عود) اگر با (الی) متعدی شود به معنی بازگشت است و اگر با (فی) متعدی گردد به معنی تغییر حالت و دیگرگونی است و معنی بازگشت را نمی رساند بنابراین جمله (لتعون فی ملتنا) مفهومش این است که شما باید دگرگون شوید آئین خود را رها کرده و آئین ما را بپذیرید این معنی را استاد علامه طباطبائی در المیزان انتخاب کرده اند ولی مراجعه به آیاتی مانند کلما ارادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها (سجده-20) و بعضی دیگر از آیات قرآن نشان می دهد که (عود) حتی زمانی که با کلمه فی متعدی می شود به معنی بازگشت است (دقت کنید)***

سپس اضافه می کند خداوند در این هنگام به پیامبران دلداری و اطمینان خاطر می داد و وحی به آنها می فرستاد که من بطور قطع ظالمان و ستمگران را هلاک خواهم کرد (فاوحی الیهم ربهم لنهلکن الظالمین ).

بنابراین از این تهدیدها هرگز نترسید و کمترین سستی در اراده آهنین شما راه نیابد.

و از آنجا که منکران ستمگر، پیامبران را تهدید به تبعید از سرزمینشان می کردند خداوند در مقابل به آنها چنین وعده می دهد که من شما را در این زمین بعد از نابودی آنها سکونت خواهم بخشید (و لنسکننکم الارض من بعدهم ).

ولی این پیروزی و موفقیت نصیب همه کس نمی شود از آن کسانی است که از مقام من بترسند و احساس ‍ مسئولیت کنند و همچنین از تهدید به عذابها در برابر
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 302@@@
انحراف و ظلم و گناه ترسان باشند و آنها را جدی تلقی کنند (ذلک لمن خاف مقامی و خاف وعید).

بنابراین موهبت و لطف من نه بی حساب است و نه بی دلیل، بلکه مخصوص کسانی است که با احساس ‍ مسئولیت در برابر مقام عدل پروردگار نه گرد ظلم و ستم می گردند و نه در برابر دعوت حق، لجاجت و دشمنی به خرج می دهند.

و در این هنگام که پیامبران کارد به استخوانشان رسیده بود و تمام وظیفه خود را در برابر قوم خویش انجام داده بودند و آنها که باید ایمان بیاورند ایمان آورده و بقیه به کفر پافشاری داشتند و مرتبا رسولان را تهدید می کردند، در این موقع آنها از خداوند تقاضای فتح و پیروزی کردند (و استفتحوا).

و خداوند هم دعای این مجاهدان راستین را به هدف اجابت رسانید بطوری که جباران عنید نومید و زیانکار و نابود شدند (و خاب کل جبار عنید).

((خاب )) از ماده ((خیبة )) (بر وزن غیبت ) به معنی از دست رفتن مطلوب است که با کلمه نومیدی در فارسی تقریبا مساوی است .

((جبار)) در اینجا به معنی متکبر و گردنکش است، و در حدیثی آمده که زنی به حضور پیامبر آمد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) دستوری به او داد، او سرپیچی کرد و و فرمان پیامبر را اجرا ننمود، پیامبر فرمود: دعوها فانها جباره : او را رها کنید که زن سرکشی است .**نقل از تفسیر فخررازی ذیل آیه***


ولی کلمه ((جبار)) گاهی بر خداوند نیز اطلاق می شود که به معنی دیگری است و آن ((اصلاح کننده موجود نیازمند به اصلاح )) و یا ((کسی که مسلط بر همه چیز است )) می باشد.**برای توضیح بیشتر به جلد چهارم تفسیر نمونه صفحه 338 مراجعه فرمایید***
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 303@@@
کلمه ((عنید)) در اصل از ((عند)) (بر وزن رند) به معنی سمت و ناحیه است، و در اینجا به معنی انحراف و گرایش به غیر راه حق آمده است .

و لذا در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) می خوانیم که فرمود: کل جبار عنید من ابی ان یقول لا اله الا الله : جبار عنید کسی است که از گفتن لا اله الا الله ابا کند**نورالثقلین جلد 2 صفحه 532***

و در حدیثی از امام باقر (علیهالسلام ) می خوانیم العنید المعرض عن الحق : عنید کسی است که از حق روی گردان باشد.**همان***

جالب اینکه ((جبار)) اشاره به صفت نفسانی یعنی روح سرکشی است، و ((عنید)) اشاره به اثر آن صفت در افعال انسان است که او را از حق منحرف می گرداند.

سپس به نتیجه کار این جباران عنید از نظر مجازاتهای جهان دیگر در ضمن دو آیه به پنج موضوع اشاره می کند:

1 - ((به دنبال این نومیدی و خسران و یا به دنبال چنین کسی جهنم و آتش سوزان خواهد بود)) (من ورائه جهنم ).

کلمه ((وراء)) گر چه به معنی پشت سر است (در برابر أ مام ) ولی در این گونه موارد به معنی نتیجه و عاقبت کار می آید، همانگونه که در تعبیرهای فارسی نیز زیاد در این معنی بکار می رود مثلا میگوئیم : اگر فلان غذا را بخوری پشت سر آن بیماری و مرض است، و یا اگر با فلان کس رفاقت کنی به دنبال آن بدبختی و پشیمانی است یعنی نتیجه و معلول آن چنین است .

2 - در میان آن آتش سوزان به هنگامی که تشنه می شود از آب ((صدید)) به او می نوشانند (و یسقی من ماء صدید).
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 304@@@
((صدید)) چنانکه علمای لغت گفته اند چرکی است که میان پوست و گوشت جمع می شود، اشاره به اینکه از یک آب بد بوی متعفن بد منظره همانند چرک و خون به او می نوشانند.

3 - این مجرم گناهکار و جبار عنید، هنگامی که خود را در برابر چنین نوشابه ای می بیند به زحمت جرعه جرعه آنرا سر می کشد، و هرگز مایل نیست آنرا بیاشامد بلکه به اجبار در حلق او می ریزند (یتجرعه و لا یکاد یسیغه ).**یسیغه از ماده (اساغه) به معنی ریختن نوشابه در حلق است***

4 - آنقدر وسائل عذاب و شکنجه و ناراحتی برای او فراهم می گردد که از هر سو مرگ به سوی او می آید ولی با اینهمه هرگز نمی میرد تا مجازات زشتیهای اعمال خود را ببیند (و یاتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت ).

و با اینکه تصور می شود مجازاتی برتر از اینها که گفته شد نیست، باز اضافه می کند و به دنبال آن عذاب شدیدی است (و من ورائه عذاب غلیظ).

و به این ترتیب آنچه از شدت مجازات و کیفر در فکر آدمی بگنجد و حتی آنچه نمی گنجد در انتظار این ستمگران خود خواه و جباران بی ایمان و گنهکار است، بسترشان از آتش، نوشابه آنها، متعفن و نفرت آور، مجازاتهای رنگارنگ از هر سو و از هر طرف، و در عین حال نمردن بلکه زنده بودن و باز هم چشیدن !

اما هرگز نباید تصور کرد که اینگونه مجازاتها غیر عادلانه است، چرا که همانگونه که بارها گفته ایم اینها نتیجه و اثر طبیعی اعمال خود انسانها است، بلکه تجسمی است از کارهای آنان در سرای دیگر که هر عملی بصورت مناسب خود مجسم می شود، و اگر ما اعمال و جنایات عده ای از جانیان را که در عصر و زمان خود، مشاهده کرده ایم و یا در تاریخ گذشتگان مطالعه نموده ایم درست در نظر بگیریم گاهی فکر می کنیم که این مجازاتها هم برای آنها کم
@@تفسیر نمونه جلد 10 صفحه 305@@@
است !**در همین جنگ خانمانسوزی که به هنگام نوشتن این بحث با آن روبرو هستیم و می دانیم چیزی جزء محصول خود خواهی یک حاکم ستمگر و یا به تعبیر صحیحتر یک جبار عنید دیوانه نیست و هیچ هدف عاقلانه ای نمی توان برای آن تصور کرد چه جنایات و ستمهائی اتفاق افتاده که زبان و قلم از شرح آن عاجز است ما خود نمونه هائی از مجروحان جنگ را در بیمارستان های غرب مملکت دیدیدم از کودکان بی گناه گرفته تا پیرمردان و زنانی که چشمان یا دست و پاهای خود را از دست داده بودند و در حالتی به سر می بردند که مشاهده منظره آنان راستی هر انسانی را سخت تکان می داد فکر کنید هنگامی که یک بیدادگر هزاران هزار نفر را این چنین گرفتار سازد چه مجازاتی برای او می توان در نظر گرفت***

نکته ها :