تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد9
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

هدف آفرینش

در این آیه از سه نکته اساسی بحث شده است : نخست از آفرینش جهان هستی و مخصوصا آغاز آفرینش که نشانه قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است : او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید (و هو الذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام ).

نیاز به توضیح ندارد که منظور از روز در اینجا روز معمولی بیست و چهار ساعته نیست زیرا آن زمان که آسمان و زمین وجود نداشت، نه کره زمین بود و نه حرکت بیست و چهار ساعته اش بدور خود، بلکه منظور از آن - چنانکه سابقا هم گفته ایم - دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد و خواه بسیار طولانی و حتی به مقدار ملیاردها سال، و چون در ذیل آیه 54 سوره اعراف شرح کافی و جامع در این زمینه داده ایم نیازی به تکرار نیست (به تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 200 به بعد مراجعه فرمائید)
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 25@@@
و نیز همانجا یادآور شدیم که آفرینش جهان در شش دوران متوالی و پی در پی با اینکه خدا قدرت داشت تمام عالم را در یک لحظه بیافریند به خاطر آنست که این آفرینش تدریجی که هر زمان چهره تازه و رنگ نو و شکل بدیعی پیدا می کند، بهتر و بیشتر، قدرت و عظمت خدا را معرفی می نماید.

او می خواست قدرت خویش را در هزاران چهره بنماید، نه تنها در یک چهره، در هزاران لباس حکمتش را نشان دهد، نه تنها در یک لباس، تا شناخت ذات پاکش و همچنین شناخت قدرت و حکمتش آسانتر و روشنتر باشد، و دلائلی به تعداد ایام و سالها و قرون و اعصاری که بر عالم گذشته است، برای معرفتش در اختیار ما باشد.

سپس اضافه می کند: و عرش او (عرش خداوند) بر آب قرار داشت

(و کان عرشه علی الماء).

برای فهم تفسیر این جمله باید به مفهوم دو کلمه عرش و ماء آشنا شویم :

عرش در اصل به معنی سقف یا شیئی سقفدار است، و به تختهای بلند همانند تختهای سلاطین گذشته نیز عرش گفته می شود و همچنین داربستهائی که درختهای مو و مانند آنرا روی آن قرار می دهند.

اما این کلمه بعدا به معنی قدرت نیز به کار رفته است، همانگونه که واژه تخت در فارسی نیز به همین معنی استعمال می شود:

در عربی گفته می شود فلان استوی علی عرشه - او - ثل عرشه : فلانکس بر تخت نشست یا تختش فرو ریخت کنایه از اینکه به قدرت رسید و یا قدرتش نابود شد، در فارسی نیز می گوئیم فلانکس را بر تخت نشاندند و یا از تخت بپائینش کشیدند.**البته گاهی (عرش) در مقابل (کرسی) استعمال می شود و مفهوم دیگری دارد که در تفسیر آیة الکرسی سوره بقره جلد 2 صفحه 200 به بعد ذکر کردیم***
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 26@@@
این نکته را نیز باید توجه داشت که گاهی کلمه عرش به معنی مجموعه جهان هستی است زیرا تخت قدرت خداوند همه این جهان را فرا می گیرد و اما کلمه ماء معنی معمولی آن آب است، اما گاهی به هر شئی مایع ماء گفته می شود مانند فلزات مایع و امثال آن .

با آنچه در تفسیر این دو کلمه گفتیم چنین استفاده می شود که در آغاز آفرینش، جهان هستی به صورت مواد مذابی بود (یا گازهای فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت ).

سپس در این توده آبگونه حرکات شدید و انفجارات عظیمی رخ داد، و قسمتهائی از سطح آن پی در پی به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگی به انفصال و جدائی گرائید، و کواکب و سیارات و منظومه ها یکی بعد از دیگری تشکیل یافتند.

بنابراین جهان هستی و پایه تخت قدرت خدا نخست بر این ماده عظیم آبگونه قرار داشت .

این همان چیزی است که در آیه 30 سوره انبیاء نیز به آن اشاره شده است

اءولم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیی ء حی :

آیا آنها که خدا را انکار می کنند با چشم علم و دانش این حقیقت را ندیدند که آسمانها و زمین در آغاز به هم پیوسته بود، سپس ما آنها را از هم گشودیم و هر موجود زنده ای را از آب آفریدیم .

در نخستین خطبه نهج البلاغه نیز اشارات روشنی به همین معنی شده است .

دومین مطلبی که آیه فوق به آن اشاره می کند هدف آفرینش جهان هستی است، همان هدفی که قسمت عمده اش به گل سرسبد این جهان یعنی انسان باز می گردد، انسانی که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 27@@@
بپوید و هر لحظه به خدا نزدیکتر شود، می فرماید: این آفرینش با عظمت را به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید (لیبلوکم ایکم احسن عملا).

لیبلوکم از ماده بلاء و ابتلاء به معنی آزمایش است، همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم آزمایشهای الهی برای کشف حال و پی بردن به وضع درونی و روحی و فکری افراد نیست بلکه به معنی پرورش دادن و تربیت نمودن است (شرح این موضوع ذیل آیه 155 سوره بقره جلد اول صفحه 384 به بعد بیان شد) جالب اینکه این آیه ارزش هر انسانی را به حسن عمل او مربوط می داند نه به کثرت و فزونی عمل او، و این نشان می دهد که اسلام در همه جا روی کیفیت عمل تکیه می کند نه روی کثرت و کمیت عمل .

در حدیثی در همین زمینه از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل شده : لیس یعنی اکثر عملا و لکن اصوبکم عملا، و انما الاصابة خشیة الله، و النیة الصادقة، ثم قال الابقاء علی العمل حتی یخلص اشد من العمل، و العمل الخالص، الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله عزوجل .

خداوند کثرت عمل را نمی خواهد بلکه درستی عمل را می خواهد، و درستی عمل به آن است که با خدا ترسی و نیت پاک تواءم باشد، سپس فرمود: نگهداری عمل از آلودگی به ریا و نیات نادرست مشکلتر از خود عمل است و عمل خالص عملی است که نخواهی هیچکس جز خدا ترا بخاطر آن ستایش کند.**تفسیر برهان جلد 2 صفحه 207***

سومین مطلبی که در این آیه به آن اشاره شده مساله معاد است که پیوند ناگسستنی با مساله آفرینش جهان و بیان هدف خلقت دارد، زیرا آفرینش جهان هدفش تکامل انسانها است، و تکامل انسانها به خاطر آماده شدن برای زندگی در یک جهان وسیعتر و متکاملتر است، لذا می گوید:

اگر به آنها بگوئی شما بعد از مرگ برانگیخته می شوید کافران از روی
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 28@@@
تعجب می گویند: این باور کردنی نیست، این حقیقت و واقعیت ندارد بلکه این یک سحر آشکار است (و لئن قلت انکم مبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین کفروا ان هذا الا سحر مبین ).

کلمه هذا اشاره به گفتار پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) درباره معاد است، یعنی این ادعائی که تو درباره معاد داری سحر آشکاری می باشد، بنابراین کلمه سحر در اینجا به معنی سخن عاری از حقیقت و گفتار بی اساس و به تعبیر ساده، حقه و کلک است، زیرا ساحران غالبا با کار خود چیزهائی را به ناظران نشان می دهند که واقعیت و حقیقتی در آن نیست، بنابراین کلمه سحر می تواند به معنی هر چیز عاری از حقیقت به کار رود.

اما اینکه بعضی گفته اند هذا اشاره به قرآن مجید است، زیرا قرآن نفوذ و جاذبه سحرانگیزی در شنوندگان داشت، صحیح به نظر نمی رسد، چرا که در آیه سخن از معاد است نه سخن از قرآن، هر چند جاذبه فوق العاده قرآن جای انکار نیست .
@@تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 29@@@