تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد8
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

کوران و کران

در این آیات بحثی که در آیات گذشته در زمینه انکار و تکذیب لجوجانه مشرکان گذشت همچنان دنبال می شود:

در نخستین آیه، طریق جدیدی برای مبارزه به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) تعلیم داده، می گوید: ((اگر آنها تو را تکذیب کنند به آنان بگو عمل من برای
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 299@@@
شما برای خودتان باشد)) (و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم)

((شما از آنچه من انجام می دهم بیزارید، و من هم از اعمال شما بیزارم)) (انتم بریئون مما اعمل و انا بری ء مما تعملون).

این اعلام بیزاری و بی اعتنائی که تواءم با اعتماد و ایمان قاطع به مکتب خویشتن است، اثر روانی خاصی، مخصوصا در منکران لجوج، دارد، و به آنها می فهماند که هیچ اصرار و اجباری در مورد قبول و پذیرش آنها نیست، آنها با عدم تسلیم در مقابل حق، خود را به محرومیت می کشانند و تنها به خویشتن ضرر می زنند.

نظیر این تعبیر در آیات دیگر قرآن نیز آمده است، همانگونه که در ((سوره کافرون)) می خوانیم لکم دینکم و لی دین: ((آئین شما برای خودتان آئین من هم برای خودم)).

و از این بیان روشن می شود که محتوای اینگونه آیات هیچگونه منافاتی با دستور تبلیغ یا جهاد در برابر مشرکان ندارد، تا بخواهیم این آیات را منسوخ بدانیم، بلکه همانگونه که گفته شد این یکنوع مبارزه منطقی از طریق بی اعتنائی در برابر افراد لجوج و کینه توز است.

در دو آیه بعد اشاره به دلیل انحراف و عدم تسلیم آنها در برابر حق می کند و می گوید: ((برای هدایت یک انسان تنها تعلیمات صحیح و آیات تکان دهنده و اعجاز آمیز و دلائل روشن کافی نیست، بلکه آمادگی و استعداد پذیرش و شایستگی برای قبول حق نیز لازم است، همانگونه که برای پرورش سبزه و گل تنها بذر آماده کافی نمی باشد، زمین مستعد نیز لازم است.

لذا نخست می گوید: ((گروهی از آنها گوش به سوی تو فرا می دهند اما گوئی کرند)) (و منهم من یستمعون الیک).**در این آیه در حقیقت جمله کانهم صم لایستمعون در تقدیر است.***
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 300@@@
((با این حال که آنها گوش شنوائی ندارند، آیا تو می توانی صدای خود را به گوش کران برسانی هر چند درک نکنند)) (اءفانت تسمع الصم و لو کانوا لا یعقلون).

((و گروهی دیگر از آنان چشم به تو می دوزند و اعمال ترا می نگرند که هر یک نشانه ای از حقانیت و صدق گفتار تو را در بردارد، اما گوئی کورند و نابینا)) (و منهم من ینظر الیک).**در اینجا نیز جمله کانهم عمی لایبصرون نیز در تقدیر است.***

((آیا با این حال تو می توانی این نابینایان را هدایت کنی هر چند فاقد بصیرت باشند)) (اءفاءنت تهدی العمی و لو کانوا لا یبصرون).

ولی بدان و آنها نیز باید بدانند که این نارسائی فکر و عدم بصیرت و نابینائی از دیدن چهره حق و ناشنوائی در برابر گفتار خدا، چیزی نیست که با خود از مادر به این جهان آورده باشند، و خداوند به آنها ستمی کرده باشد، بلکه این خود آنها بوده اند که با اعمال نادرستشان و دشمنی و عصیان در برابر حق روح خود را تاریک و چشم بصیرت و گوش ‍ شنوایشان را از کار انداختند چرا که خداوند به هیچ کس از مردم ستم نمی کند، ولی مردمند که به خویشتن ستم روا می دارند)) (ان الله لا یظلم الناس شیئا و لکن الناس انفسهم یظلمون).

نکته ها

در اینجا به دو نکته باید توجه کرد:

1 - اینکه در آیه دوم می خوانیم گوش به تو فرا می دهند و در آیه سوم می خوانیم به سوی تو نگاه می کنند اشاره به این است گروه 0ی از آنان سخنان اعجاز آمیز ترا می شنوند و گروه دیگری اعمال معجز نشانت را که همگی دلیل
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 301@@@
روشنی بر صدق گفتار و حقانیت دعوت تو است می نگرند ولی هیچکدام از این دو گروه از استماع و نظرشان بهره نمی گیرند، چرا که نظر آنها نظر فهم و درک نیست، بلکه نظر انتقاد و عیبجوئی و مخالفت است.

از استماعشان نیز بهره نمی گیرند چرا که به قصد ادراک محتوای سخن نمی باشد، بلکه می خواهند دستاویزی برای تکذیب و انکار پیدا کنند و می دانیم قصد و نیت انسان به اعمال او شکل می دهد، و اثرات آنرا دگرگون می سازد.

2 - در آخر آیه دوم جمله ((و لو کانوا لا یعقلون)) و در آخر آیه سوم جمله ((و لو کانوا لا یبصرون)) آمده است، اشاره به اینکه استماع یعنی پذیرش الفاظ و راه دادن آنها بگوش ‍ به تنهائی کافی نیست بلکه تفکر و تدبر لازم است، تا انسان از محتوای آن بهره گیرد، همچنین نگاه به تنهائی اثری ندارد بلکه بصیرت (درک مفاهیم آنچه را انسان می بیند) لازم است تا به عمق آن برسد و هدایت شود.
@@تفسیر نمونه جلد 8 صفحه 302@@@