تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد7
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

چرا از پیکار با دشمن واهمه دارید؟

یکی از فنون فصاحت و بلاغت آن است که مطالب پر اهمیت را با تعبیرات گوناگون برای تاءکید و جا افتادن مطلب تکرار کنند، و از آنجا که مساءله ضربه نهائی بر پیکر بت پرستی در محیط اسلام و برچیدن آخرین آثار آن از مسائل بسیار مهم بوده است، بار دیگر قرآن مجید مطالب گذشته را با عبارات تازه ای در آیات فوق بیان می کند، نکات جدیدی نیز در آن وجود دارد که مطلب را از صورت تکرار - و لو تکرار مجاز - خارج می سازد.

نخست می گوید ((اگر مشرکان توبه کنند و نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند برادر دینی شما هستند (فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة فاخوانکم فی الدین ).

و در پایان آیه اضافه می کند، ((ما آیات خود را برای آنها که آگاهند شرح می دهیم )) (و نفصل الایات لقوم یعلمون ).

در آیات گذشته سخن از این بود که اگر توبه کنند وظیفه اسلامی نماز و زکوة را انجام دهند مزاحمشان نشوید (فخلوا سبیلهم ) اما در اینجا می فرماید ((برادر دینی شما هستند))، یعنی هیچگونه تفاوتی با سایر مسلمانان از نظر احترام و محبت نخواهند داشت، همانگونه که میان برادران تفاوتی نیست .

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 304@@@
و این برای آماده ساختن روح و فکر و عواطف مشرکان برای پذیرش ‍ اسلام مؤثرتر است، که در یک مرحله توصیه به عدم مزاحمت می کند و در مرحله بعد سفارش ((حقوق یک برادر)) را در مورد آنها می نماید.

((اما اگر آنها همچنان به پیمان شکنی خود ادامه دهند، و عهد خود را زیر پا بگذارند، و آئین شما را مورد مذمت قرار داده، و به تبلیغات سوء خود ادامه دهند، شما با پیشوایان این گروه کافر پیکار کنید)) (و ان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فی دینکم فقاتلوا ائمة الکفر).

((چرا که عهد و پیمان آنها کمترین ارزشی ندارد.)) (انهم لا ایمان لهم ).

درست است که آنها با شما پیمان ترک مخاصمه بسته اند، ولی این پیمان با نقض شدن مکرر و آمادگی برای نقض در آینده اصلا اعتبار و ارزشی نخواهد داشت .

((تا با توجه به این شدت عمل و با توجه به این که راه بازگشت به روی آنها باز است، از کار خود پشیمان شوند و دست بردارند)) (لعلهم ینتهون ).

در آیه بعد برای تحریک مسلمانان و دور ساختن هرگونه سستی و ترس و تردید در این امر حیاتی از روح و فکر آنها، می گوید: ((چگونه شما با گروهی پیکار نمی کنید که پیمانهایشان را شکستند، و تصمیم گرفتند پیامبر را از سرزمین خود خارج کنند)) (الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانهم و هموا باخراج الرسول ).

شما ابتدا به مبارزه و لغو پیمان نکرده اید که نگران و ناراحت باشید، بلکه ((مبارزه و پیمان شکنی در آغاز از آنها شروع شده است )) (و هم بدؤکم اول مرة ).

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 305@@@
و اگر تردید بعضی از شما در پیکار با آنها به خاطر ترس است، این ترس ‍ کاملا بیجا است، ((آیا شما از این افراد بی ایمان می ترسید، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او و از مخالفت فرمانش بترسید، اگر به راستی شما ایمان دارید (اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین ).

در آیه بعد وعده پیروزی قطعی به مسلمانان می دهد و می گوید: ((با آنها پیکار کنید که خداوند آنها را به دست شما مجازات می کند)) (قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم ).

نه فقط مجازات می کند بلکه ((خوار و رسواشان می سازد)) (و یخزهم ).

و شما را بر آنها پیروز می گرداند)) (و ینصرکم علیهم ).

و به این ترتیب دلهای گروهی از مؤمنان را که تحت فشار و شکنجه سخت این گروه سنگدل قرار گرفته بودند و در این راه قربانیهائی داده بودند شفا می دهد ((و بر جراحات قلب آنها از این راه مرهم می نهد)) (و یشف صدور قوم مؤمنین ).

بعضی از مفسران گفته اند منظور از ((قوم مؤمنین )) گروه مؤمنان طائفه ((بنی خزاعه )) هستند که جمعی از بت پرستان از طایفه بنی بکر ناجوانمردانه بر آنها ریختند و غافلگیرشان ساختند و بعضی گفته اند اشاره به گروهی از مردم یمن است که اسلام را پذیرفتند ولی چون به مکه آمدند از طرف بت پرستان مورد آزار و شکنجه واقع شدند.

ولی بعید نیست این عبارت همه کسانی را که به نوعی تحت فشار و شکنجه بت پرستان قرار گرفته بودند و دلهایشان از آنها پر خون بود شامل شود.

در آیه بعد اضافه می کند که در پرتو پیروزی شما و شکست آنها ((خشم

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 306@@@
دلهای مؤمنان را فرو می نشاند)). (و یذهب غیظ قلوبهم ).

این جمله ممکن است تاءکیدی برای جمله سابق (و یشف صدور قوم مؤمنین ) بوده باشد و نیز ممکن است با آن متفاوت باشد و جمله گذشته اشاره به این باشد که در پرتو پیروزی اسلام دلهائی که سالها به خاطر اسلام و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می طپید و ناراحت و بیمار بود بهبودی یافت، و جمله دوم اشاره به این است که دلهائی که به خاطر از دست دادن عزیزان و بستگان و تحمل انواع آزارها و شکنجه ها پر از ناراحتی بود آرامش خود را با کشته شدن دشمنان سنگدل باز می یابد.

و در پایان آیه می فرماید ((خداوند توبه هر کسی را که بخواهد (و مصلحت بداند) می پذیرد)) (و یتوب الله علی من یشاء).

((و خداوند از نیات توبه کنندگان آگاه است و دستورهائی را که درباره آنها و همچنین پیمانشکنان داده است حکیمانه می باشد)) (و الله علیم حکیم ).

ضمنا جمله های اخیر اشاره به آن است که ممکن است در آینده بعضی از آنها از در توبه درآیند باید توجه داشته باشند که خدا توبه آنها را می پذیرد و و شدت عمل در مقابل آنها جایز نیست و نیز بشارتی است به اینکه چنین افرادی در آینده به سوی مسلمانها خواهند آمد و توفیق الهی به خاطر آمادگی روحیشان شامل حال آنها خواهد شد.

به طور کلی بعضی از مفسران آیات اخیر را از اخبار غیبی قرآن و از نشانه های صدق دعوت پیامبر دانسته اند زیرا آنچه قرآن در آن بیان کرده واقع شده است .

در اینجا به چند نکته باید توجه کرد

1 - در اینکه منظور از این گروه چه اشخاصی هستند، باز در میان مفسران گفتگو است، بعضی اشاره به یهود و بعضی به اقوامی که در آینده با مسلمانان

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 307@@@
درگیر شدند، مانند حکومتهای ایران و روم دانسته اند، و بعضی اشاره به کفار قریش دانسته اند، و بعضی اشاره به پاره ای از افراد که مسلمان شدند و مرتد گشتند.

ولی ظاهر آیات به خوبی گواهی می دهد که موضوع سخن همان گروه مشرکان و بت پرستانی است که در آن زمان به ظاهر با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه داشتند، ولی عملا پیمانشان را نقض کرده بودند و آنها گروهی از مشرکان اطراف مکه، یا سایر نقاط حجاز بودند.

اما احتمال اینکه منظور یهود باشد، بسیار بعید است، زیرا تمام بحثهای این آیات پیرامون مشرکان دور می زند.

هم چنین ممکن نیست که منظور از آن طایفه قریش باشد، زیرا قریش و سر کرده آنها ابو سفیان در سال هشتم هجرت پس از فتح مکه ظاهرا اسلام را قبول کردند، در حالی که سوره مورد بحث ما در سال نهم نازل شده است .

و نیز این احتمال که منظور حکومتهای ایران و روم باشد، بسیار از مفهوم آیات دور است، زیرا آیات سخن از یک درگیری فعلی می کند، نه درگیری های آینده و علاوه آنها پیامبر را از وطن خود خارج نکرده بودند.

و نیز احتمال اینکه منظور مرتدین باشد فوق العاده بعید است زیرا تاریخ گروه نیرومندی از مرتدین را در آن زمان نشان نمی دهد که مسلمانان بخواهند با آنها پیکار کنند، و علاوه کلمه ((ایمان )) (جمع یمین ) و هم چنین کلمه عهد ظاهرا بهمان معنی پیمان ترک مخاصمه است نه پذیرش اسلام (دقت کنید).

و اگر می بینیم در بعضی از روایات اسلامی این آیه به آتش افروزان جنگ جمل (ناکثین ) و مانند آنها تطبیق شده، نه بخاطر آن است که آیات درباره آنها نازل شده باشد، بلکه هدف این است که روح آیه و حکم آن در مورد ناکثین و گروههای مشابهی که بعدا روی کار خواهند آمد صادق است .

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 308@@@
تنها سؤالی که باقی می ماند این است که اگر منظور همان گروههای بت پرستان پیمان شکن هستند که در آیات گذشته از آنها سخن گفته شد چرا در اینجا تعبیر می کند ((و ان نکثوا ایمانهم )): اگر آنها پیمانهای خویش را بشکنند در حالی که این گروهها پیمانها را عملا شکسته بودند؟

پاسخ این سئوال آن است که منظور از جمله مزبور این می باشد که اگر آنها به پیمان شکنی خویش ادامه دهند و دست از کار خود برندارند، باید با آنها پیکار کنید، نظیر آنچه در معنی ((اهدنا الصراط المستقیم )) می گوئیم، که مفهومش این است خدایا ما را هم چنان بر راه راست بدار، و به هدایت ما ادامه ده .

شاهد این سخن آن است که جمله مزبور (ان نکثوا ایمانهم ) در مقابل جمله (ان تابوا...) قرار گرفته است یعنی از دو حال خارج نیست، یا آنها توبه می کنند و دست از شرک و بتپرستی بر می دارند و به راه خدا می آیند، و یا اینکه همچنان به راه خویش ادامه می دهند، در صورت اول آنها برادران شما هستند، و در صورت دوم باید با آنان پیکار کنید!

2 - قابل توجه اینکه در آیات فوق نمی گوید با کافران مبارزه کنید، بلکه می گوید با رؤسا و پیشوایانشان به جهاد برخیزید، اشاره به اینکه توده مردم پیرو رؤسا و زعمای خود هستند، هدف گیری شما باید همیشه آنها باشند، باید سرچشمه های گمراهی و ضلالت و ظلم و فساد را ببندید، و ریشه ها را بسوزانید، و تا آنها هستند مبارزه با پیروانشان سودی ندارد، به علاوه این تعبیر یک نوع بلندنگری و علو همت و تشجیع برای مسلمانان محسوب می شود، که طرف اصلی شما آنها هستند، خود را آماده مبارزه با آنان کنید نه افراد کوچکشان ! عجیب اینکه بعضی این تعبیر را اشاره به ابوسفیان و مانند او از بزرگان قریش دانسته اند، در حالی که گروهی از آنها در بدر کشته شدند و بقیه (مانند

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 309@@@
ابو سفیان ) پس از فتح مکه ظاهرا اسلام آوردند، و در موقع نزول آیه در صف مسلمانان جای گرفته بودند، و مبارزه با آنها مفهومی نداشت .

امروز هم این دستور مهم قرآن به قوت خود باقی است، برای از بین بردن ظلم و فساد، استعمار و استثمار باید موضعگیری ها در برابر رؤسا و پیشوایان این گروهها باشد، و پرداختن به افراد عادی بی ثمر است (دقت کنید!).

3 - تعبیر به ((اخوانکم فی الدین )) که در آیات بالا آمده است، لطیفترین تعبیری است که می توان درباره مساوات افراد یک جامعه با محکمترین پیوندهای عاطفی، بیان کرد، زیرا روشنترین و نزدیک ترین پیوند عاطفی در انسان که از مساوات کامل برخوردار است، پیوند دو برادر است .

ولی افسوس که شکافهای طبقاتی و بتهای قومی و نژادی بار دیگر این اخوت اسلامی را که مایه غبطه همه دشمنان بود از میان برده و برادران دیروز چنان امروز در برابر هم صف کشیده اند که باور ناکردنی است، و گاهی آن چنان از یکدیگر کشتار می کنند که هیچ دشمنی با دشمن خود چنین نمی کند، و این است یکی از اسرار عقب ماندگی امروز ما!

4 - از جمله ((اتخشونهم )) (آیا از آنها می ترسید؟) اجمالا بر می آید که در میان مسلمانان، جمعی وجود داشت که از این فرمان جهاد واهمه می کرد، یا بخاطر قدرت و قوت دشمن، و یا بخاطر اینکه پیمان شکنی گناه است .

قرآن به آنها صریحا جواب می گوید شما نباید از این انسانهای ضعیف بترسید، بلکه باید از مخالفت فرمان پروردگار ترس داشته باشید، به علاوه ترس از اینکه پیمانشکن باشید نابجا است زیرا آنها در ابتداء مقدمات پیمان شکنی را فراهم ساختند و پیشقدم شدند.

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 310@@@
5 - منظور از جمله ((هموا باخراج الرسول ظاهرا)) اشاره به مساءله اخراج پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از ((مکه )) به هنگام هجرت به مدینه است، که نخست قصد آن را داشتند، و بعد قصدشان تغییر یافت، و تبدیل به قتل پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) شد، ولی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به فرمان خدا در همان شب از مکه خارج گردید، و در هر صورت ذکر این موضوع نه به عنوان نشانه ای از پیمان شکنی آنها است، بلکه به عنوان بازگو کردن یک خاطره دردناک از جنایات بت پرستان می باشد، که هم قریش در آن شرکت داشتند و هم قبایل دیگر، و گر نه پیمان شکنی بت پرستان از طرق دیگر آشکار شده بود.

6 - از مطالب شگفت آور اینکه بعضی از پیروان مکتب جبریه آیه : ((قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم )) برای مکتب خود استدلال کرده اند، در حالی که اگر ذهن خود را از تعصبها خالی کنیم، آیه فوق کوچکترین دلالتی بر مقصود آنها ندارد، و درست به این می ماند که ما برای انجام کاری سراغ یکی از دوستان خود می رویم، و می گوئیم امیدواریم خداوند با دست تو این کار را اصلاح کند، مفهوم این سخن آن نیست که تو مجبور در انجام این کار هستی بلکه منظور این است خداوند قدرتی در اختیار تو قرار داده و نیت پاکی به تو داده است که با استفاده آن این کار را می توانی با آزادی اراده انجام دهی .

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 311@@@