تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد7
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

بلعم باعورا دانشمند دنیاپرست و منحرف

همان گونه که ملاحظه کردید آیات فوق نامی از کسی نبرده بلکه سخن از یک عالم و دانشمند می گوید که نخست در مسیر حق بود، آنچنان که هیچکس فکر نمی کرد روزی منحرف شود اما سرانجام دنیا پرستی و پیروی از هوای نفس چنان به سقوطش کشانید که در صف گمراهان و پیروان شیطان قرار گرفت .

ولی از بسیاری از روایات و کلمات مفسران استفاده می شود که منظور از این شخص مردی به نام ((بلعم باعورا)) بوده است که در عصر موسی (علیه السلام ) زندگی می کرد و از دانشمندان و علمای مشهور بنی اسرائیل محسوب می شد، و حتی موسی (علیه السلام ) از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده می کرد، و کارش در این راه آنقدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت می رسید، ولی بر اثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 15@@@
داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی (علیه السلام ) قرار گرفت .**در تورات کنونی نیز شرح ماجرای (بلعم باعورا) آمده است ولی تفاوت این است که تورات اورا از انحراف سرانجام تبرئه می کند برای اطلاع بیشتر به باب 22 سفر اعداد مراجعه شود***

اما اینکه بعضی احتمال داده اند شخص ((امیة بن ابی الصلت )) همان شاعر معروف زمان جاهلیت است که نخست بر اثر آگاهی از کتب آسمانی پیشین در انتظار ظهور آخرین پیامبر بود، ولی کم کم به این فکر فرو رفت که ممکن است پیامبر خودش باشد و به همین دلیل پس از بعثت پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نسبت به او حسد ورزید و بنای مخالفت را گذاشت .

و یا اینکه منظور ((ابو عامر)) راهب معروف است که در زمان جاهلیت، مردم را نوید به ظهور پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می داد، اما پس از ظهور پیامبر، راه مخالفت را پیش گرفت، هر دو احتمال بسیار بعید به نظر می رسد.

زیرا جمله ((واتل )) و کلمه ((نبا)) و جمله ((فاقصص ‍ القصص )) نشان می دهد که این جریان مربوط به افراد معاصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نبوده بلکه از سر گذشت اقوام پیشین است، به علاوه سوره اعراف از سوره هایی است که در مکه نازل شده و داستان ((ابو عامر))، ((راهب )) و ((امیة بن صلت )) مربوط به ((مدینه )) است .

ولی از آنجا که افرادی همانند ((بلعم )) در عصر و زمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) همانند ((ابو عامر)) و ((امیة بن ابی الصلت )) وجود داشته اند، مفهوم آیات بر آنها تطبیق شده است، همانگونه که بر افراد مشابه او در هر عصر و زمان نیز منطبق خواهد شد وگرنه اصل داستان مربوط به غیر ((بلعم )) نیست .

در تفسیر ((المنار)) از پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل شده که مثل بلعم بن باعورا در بنی اسرائیل همانند امیة بن ابی الصلت در این امت است .**المنار جلد 9 صفحه 114***

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 16@@@
همچنین از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده که فرمود: الاصل فی ذلک بلعم، ثم ضربه الله مثلا لکل مؤثر هواه علی هدی الله من اهل القبلة : یعنی اصل آیه درباره بلعم است، سپس خداوند آن را به عنوان یک مثال درباره کسانی که هوا - پرستی را بر خدا پرستی و هدایت الهی در این امت مقدم بشمرند، بیان کرده .**مجمع البیان جلد 4 صفحه 500***

اصولا کمتر خطری در جوامع انسانی به اندازه خطر دانشمندانی است که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار می دهند و در اثر هواپرستی و تمایل به زرق و برق جهان ماده (و اخلاد الی الارض ) همه سرمایه های فکری خود را در اختیار طاغوتها می گذارند، و آنها نیز برای تحمیق مردم عوام از وجود اینگونه افراد حداکثر استفاده را می کنند.

این موضوع اختصاص به زمان موسی (علیه السلام ) یا سایر پیامبران نداشته، بعد از عصر پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و تا به امروز نیز ادامه دارد که ((بلعم باعوراها)) و ((بو راهب ها)) و ((امیة بن ابی الصلتها)) علم و دانش و نفوذ اجتماعی خود را در برابر درهم و دینار یا مقام و یا به خاطر انگیزه حسد در اختیار گروههای منافق و دشمنان حق و فراعنه و بنی امیه ها و بنی عباسها و طاغوتها داده و می دهند.

این گروه از دانشمندان نشانه هائی دارند که در آیات فوق بیان شده و به وسیله آن می توان آنها را شناخت، آنها هواپرستانی هستند که خدای خود را فراموش کرده اند، آنها همتهائی پست دارند که به جای توجه به شخصیت برتر و مقام والا در پیشگاه خدا و خلق خدا به پستی می گرایند، و به خاطر همین دون همتی همه چیز خود را از دست می دهند، آنها تحت وسوسه های شدید شیطان قرار دارند و به آسانی قابل خرید و فروشند آنها همانند سگهای بیماری هستند که هرگز سیراب نمی گردند و روی این جهات مسیر حق را رها کرده، در بیراهه ها سرگردان

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 17@@@
می شوند و پیشوای گمراهانند باید این گونه افراد را شناخت و به شدت از آنها برحذر بود.

دو آیه بعد در واقع یک نتیجه کلی و عمومی از سرگذشت ((بلعم )) و علمای دنیا پرست گرفته، نخست می گوید: ((چه بد مثلی دارند آنها که آیات ما را انکار کردند و چه بد عاقبت و سرنوشتی در انتظار آنها است )) (ساء مثلا القوم الذین کذبوا بایاتنا).

ولی آنها به ما ظلم و ستم نمی کردند، بلکه ((بر خویشتن ستم روا می داشتند)) (و انفسهم کانوا یظلمون ).

چه ستمی از این بالاتر که سرمایه های معنوی علوم و دانشهای خویش را که می تواند باعث سربلندی خود آنها و جامعه هایشان گردد در اختیار صاحبان ((زر)) و ((زور)) می گذارند و به بهای ناچیز می فروشند و سرانجام خود و جامه ای را به سقوط می کشانند.

اما به هوش باشید که رهائی از اینگونه لغزشها و دامهای شیطانی، بی توفیق و هدایت الهی ممکن نیست، و دام بسیار سخت است، مگر یار شود لطف خدا ((آنکس را که خدا هدایت کند و توفیق را رفیق راهش ‍ سازد، هدایت یافته واقعی او است )) (من یهد الله فهو المهتدی ).

((آنکس را که خداوند بر اثر اعمالش به حال خود رها سازد یا وسائل پیروزی و موفقیت را در برابر وسوسه های شیطانی از او بگیرد، زیانکار واقعی او است )) (و من یضلل فاولئک هم الخاسرون ).

بارها گفته ایم که ((هدایت )) و ((اضلال )) الهی نه جنبه اجباری دارد و نه بی دلیل و بی حساب است، منظور از این دو فراهم ساختن زمینه های هدایت، و یا

@@تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 18@@@
باز گرفتن اینگونه زمینه ها است، آنهم به خاطر اعمال نیک و بدی که انسان قبلا انجام داده است، و در هر حال تصمیم نهائی با خود انسان است، بنابراین آیه فوق با آیات گذشته که اصل آزادی اراده را تاءیید می کرد کاملا انطباق دارد و منافاتی در میان آنها نیست .