تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد5
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیه 75 - 77

آیه و ترجمه

مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلا رَسولٌ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِ الرُّسلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانَا یَأْکلانِ الطعَامَ انظرْ کیْف نُبَینُ لَهُمُ الاَیَتِ ثُمَّ انظرْ أَنی یُؤْفَکُونَ(75)

قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا یَمْلِک لَکمْ ضرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السمِیعُ الْعَلِیمُ(76)

قُلْ یَأَهْلَ الْکتَبِ لا تَغْلُوا فی دِینِکمْ غَیرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضلُّوا مِن قَبْلُ وَ أَضلُّوا کثِیراً وَ ضلُّوا عَن سوَاءِ السبِیلِ(77)

ترجمه :

75 - مسیح فرزند مریم فقط فرستاده (خدا) بود پیش از وی نیز فرستادگان دیگری بودند مادرش نیز زن بسیار راستگوئی بود هر دو غذا می خوردند (با این حال چگونه دعوی الوهیت مسیح و عبادت مادرش مریم می کنید؟) بنگر چگونه نشانه ها را برای آنها آشکار می سازیم سپس بنگر چگونه آنها از حق باز داشته میشوند؟

76 - بگو آیا جز خدا چیزی را می رستید که نه مالک زیان شماست و نه سود شما، و خداوند شنوا و دانا است .

77 - بگو ای اهل کتاب در دین خود غلو (و زیاده روی ) نکنید و غیر از حق نگوئید و از هوسهای جمعیتی که پیشتر از این گمراه شدند و دگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند پیروی ننمائید.


@@تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 38@@@
تفسیر:

به دنبال بحثی که در آیات گذشته درباره غلو مسیحیان درباره حضرت مسیح (علیه السلام ) و اعتقاد به الوهیت او گذشت، در این آیات با دلائل روشنی در چند جمله کوتاه این اعتقاد آنها را ابطال می کند، نخست می گوید: چه تفاوتی در میان مسیح و سایر پیامبران بود که عقیده به الوهیت او پیدا کرده اید، مسیح بن مریم نیز فرستاده خدا بود و پیش از آن رسولان و فرستادگان دیگری از طرف خدا آمدند

(ما المسیح ابن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل ).

اگر رسالت از ناحیه خدا دلیل بر الوهیت و شرک است پس چرا درباره سایر پیامبران این مطلب را قائل نمی شوید؟.

ولی می دانیم که مسیحیان منحرف هرگز قانع نیستند که عیسی (علیه السلام ) را یک فرستاده خدا بدانند بلکه عقیده عمومی آنها فعلا بر این است که او را فرزند خدا و به یک معنی خود خدا می دانند که برای بازخرید گناهان بشریت (نه برای هدایت و رهبری آنها) آمده است و لذا به او لقب فادی (فدا شونده در برابر گناهان بشر) می دهند.

سپس برای تاءیید این سخن می گوید: مادر او، زن بسیار راستگوئی بود

( و امه صدیقه ).

اشاره به اینکه اولا کسی که دارای مادر است و در رحم زنی پرورش پیدا می کند و اینهمه نیاز دارد چگونه میتواند خدا باشد؟ و ثانیا اگر مادر او محترم است به خاطر این است که او هم در مسیر رسالت مسیح (علیه السلام ) با او هماهنگ بود و از رسالتش پشتیبانی میکرد و به این ترتیب بنده خاص خدا بود و نباید او را همچون یک معبود همانطور که در میان مسیحیان رائج است که در برابر مجسمه او تا سرحد پرستش خضوع می کنند، عبادت کرد.

@@تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 39@@@
بعد به یکی دیگر از دلائل نفی ربوبیت مسیح (علیه السلام ) اشاره کرده، می گوید: او و مادرش هر دو غذا میخوردند

(کانا یاکلان الطعام ).

کسی که این چنین نیازمند است که اگر چند روز غذا به او نرسد قادر بر حرکت نیست چگونه می تواند خدا یا در ردیف خدا باشد.

و در پایان آیه اشاره به روشنی این دلائل از یک طرف و لجاجت و سرسختی و نادانی آنها در برابر این دلائل آشکار از طرف دیگر کرده و می گوید: بنگر چگونه دلائل را به روشنی برای آنها شرح می دهیم و سپس بنگر چگونه اینها از قبول حق سرباز میزنند

(انظر کیف نبین لهم الایات ثم انظر انی یؤفکون )**یوفکون از ماده افک و آن در اصل به معنی منصرف ساختن از چیزی است و مافوک به کسی گفته می شود که از حق باز داشته شده است اگر چه بر اثر تقصیر خودش باشد و از آنجا که دروغ انسان را از حق باز می دارد به آن افک گفته می شود***

بنابراین تکرار انظر در این دو جمله اشاره به این است که از یک سوء در این دلائل روشن بنگر که برای توجه هر کس کافی است و از یک سوء به عکس - العملهای منفی و حیرتانگیز آنها بنگر که برای هر کس تعجب آور است .

در آیه بعد برای تکمیل استدلال گذشته می گوید: شما می دانید که مسیح (علیه السلام ) خود سر تا پا نیازهای بشری داشت و مالک سود و زیان خویش هم نبود تا چه رسد به اینکه مالک سود و زیان شما باشد آیا چیزی را پرستش می کنید که نه مالک زیان شما است، نه مالک سود شما است

(قل اتعبدون من دون الله ما لا یملک لکم ضرا و لا نفعا).

و به همین دلیل بارها در دست دشمنان گرفتار شد و یا دوستانش گرفتار شدند و اگر لطف خدا شامل حال او نبود هیچ گامی نمی توانست بردارد.

و در پایان به آنها اخطار می کند که گمان نکنید خداوند سخنان ناروای شما را نمی شنود و یا از درون شما آگاه نیست خداوند هم شنوا است و هم دانا

@@تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 40@@@
(و الله هو السمیع العلیم )

جالب اینکه مساله بشر بودن مسیح و نیازهای مادی و جسمانی او که قرآن در این آیات و آیات دیگر روی آن تکیه کرده است یکی از بزرگترین مشکلات برای مسیحیان مدعی خدائی او شده که برای توجیه آن بسیار دست و پا می کنند و گاهی ناچار می شوند برای مسیح دو جنبه قائل شوند جنبه لاهوت و جنبه ناسوت، از نظر لاهوت فرزند خدا و خود خداست و از نظر ناسوت جسم است و مخلوق خدا و امثال این توجیهات که بهترین نشانه ضعف و نادرستی منطق آنها است .

به این نکته نیز باید توجه کرد که در آیه بجای کلمه من ما به کار برده شده که معمولا برای موجودات غیر عاقل ذکر می شود، این تعبیر شاید به خاطر آن باشد که سایر معبودها و بتها از قبیل سنگ و چوب را در عمومیت جمله داخل کند و بگوید: اگر پرستش مخلوقی جایز باشد باید بت پرستی بت پرستان نیز مجاز شمرده شود زیرا در مخلوق بودن همه برابر و مساویند و در حقیقت ایمان به الوهیت مسیح (علیه السلام ) یکنوع بت پرستی است نه خدا پرستی .

و در آیه بعد به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور می دهد که به دنبال روشن شدن اشتباه اهل کتاب در زمینه غلو درباره پیامبران الهی با استدلالات روشن از آنها دعوت کند که از این راه رسما باز گردند و می گوید، ((بگو ای اهل کتاب در دین خود، غلو و تجاوز از حد نکنید و غیر از حق چیزی مگوئید))

(قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق ).**لاتغلوا از ماده غلو به معنی تجاوز از حق کردن است منتها هنگامی که در مورد تجاوز مقام منزله کسی باشد غلو گفته می شود اگر در نرخ و قیمت باشد غلاء گفته می شود و اگر در مورد تیر باشد غلو (بر وزن دلو) می گویند و اینکه به جوشش غلیان گفته می شود و به حیوانی که فوق العاده سرکش است غلواء می گویند همه از همین ماده است بعضی معتقدند که غلو هم در طرف افراط گفته می شود هم در طرف تفریط در حالی که یعضی دیگر آن را منحصر به طرف تفریط می دانند و نقطه مقابل آنرا تقصیر می گویند***

@@تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 41@@@
البته غلو نصاری روشن است و اما در مورد غلو یهود که خطاب یا اهل الکتاب شامل آنها نیز می شود بعید نیست که اشاره به سخنی باشد که درباره عزیر می گفتند و او را فرزند خدا می دانستند.

و از آنجا که سرچشمه غلو غالبا پیروی از هوا و هوس گمراهان است، برای تکمیل این سخن می گوید: از هوسهای اقوامی که پیش از شما گمراه شدند و بسیاری را نیز گمراه کردند و از راه مستقیم منحرف گشتند، پیروی نکنید

(و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیرا و ضلوا عن سواء السبیل )

این جمله در حقیقت اشاره به چیزی است که در تاریخ مسیحیت نیز منعکس است که مساله تثلیث و غلو درباره مسیح (علیه السلام ) در قرون نخستین مسیحیت در میان آنها وجود نداشت بلکه هنگامی که بت پرستان هندی و مانند آنها به آئین مسیح (علیه السلام ) پیوستند، چیزی از بقایای آئین سابق را که تثلیث و شرک بود به مسیحیت افزودند و لذا میبینیم که ثالوث هندی (ایمان به خدایان سهگانه برهما، فیشنو، سیفا) از نظر تاریخی قبل از تثلیث مسیحیت بوده است و در حقیقت این انعکاسی از آن است، در آیه 30 سوره توبه نیز پس از ذکر غلو یهود و نصاری درباره عزیر و مسیح (علیه السلام ) می خوانیم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل : ((گفتار آنها شبیه سخنان کافران پیشین است .))

در این عبارت دو بار جمله ضلوا درباره کفاری که اهل کتاب، غلو را از آنها اقتباس کردند تکرار شده است، این تکرار ممکن است به خاطر تاکید بوده باشد و یا به خاطر اینکه آنها قبلا گمراه بودند و بعد که با تبلیغات خود دیگران را نیز گمراه کردند به گمراهی جدیدی افتادند، زیرا کسی که سعی می کند دیگران را هم به گمراهی بکشاند در حقیقت از همه کس گمراهتر است، چرا که نیروهای خود را در مسیر بدبختی خویش و دیگران تلف کرده و بار مسئولیت گناهان دیگران را نیز بر دوش کشیده است .

آیا کسی که در جاده مستقیم قرار

@@تفسیر نمونه جلد 5 صفحه 42@@@
گرفته هرگز حاضر می شود که علاوه بر بار گناه خویش بار گناه دیگران را نیز بر دوش بکشد.