تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد2
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

یک توطئه خطرناک !

آیات فوق، پرده از روی یکی دیگر از نقشه های ویرانگر یهود بر می دارد و نشان می دهد که آنها برای متزلزل ساختن ایمان مسلمانان از هر وسیلهای استفاده می کردند، تهاجم نظامی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و آیات فوق، اشاره به بخشی از تهاجم فرهنگی آنها دارد.

می فرماید: ((گروهی از اهل کتاب گفتند: (بروید و ظاهرا) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید (و کفر خود را آشکار سازید) شاید آنها - مؤمنان - نیز متزلزل شده، باز گردند)) (و قالت طائفة من اهل الکتاب آمنوا بالذی انزل علی الذین آمنوا وجه النهار و اکفروا آخره لعلهم یرجعون ).

شاید منظور از آغاز و پایان روز این باشد که فاصله میان ایمان و کفر شما

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 615@@@

کوتاه باشد، این کوتاهی فاصله سبب خواهد شد که بگویند آنها اسلام را چیز مهمی خیال می کردند، ولی از نزدیک چیز دیگری یافتند و لذا به سرعت از آن بازگشتند.

این توطئه در افراد ضعیف النفس اثر قابل ملاحظهای خواهد داشت به خصوص اینکه عده مزبور از دانشمندان یهود بودند، و همه میدانستند که آنها نسبت به کتب آسمانی و نشانه های آخرین پیامبر، آشنایی کامل دارند، و این امر لااقل پایه های ایمان تازه مسلمانان را متزلزل می سازد، جمله ((لعلهم یرجعون )) نشان می دهد که آنها امیدوار به تاثیر این نقشه بودند.

ولی برای اینکه پیروان خود را از دست ندهند تاکید کردند که ایمان شما باید تنها جنبه صوری داشته باشد ((شما جز به کسی که از آئینتان پیروی می کند (واقعا) ایمان نیاورید)) (و لا تؤمنوا الا لمن تبع دینکم ).

از بعضی از تفاسیر بر می آید که ((یهود خیبر)) به ((یهود مدینه )) این توصیه را کردند مبادا آنها که نزدیک تر به پیامبرند، تحت تاثیر او قرار گرفته ایمان بیاورند، زیرا گروهی از آنها عقیده داشتند نبوت تنها در نژاد یهود خواهد بود، و اگر پیامبری ظهور کند باید از یهود باشد.

بعضی از مفسران، جمله ((لا تؤمنوا)) را از ماده ((ایمان )) به معنی اطمینان و اعتماد گرفته اند (این ماده به این معنی نیز آمده است ) بنابراین منظور از جمله بالا این است که این توطئه باید کاملا محرمانه باشد و آن را جز به افراد یهود به دیگران - حتی مشرکان - بازگو نکنید، مبادا این سر فاش گردد و نقشه نقش بر آب شود، ولی خداوند عالم و آگاه پرده از رازشان برداشت و آنها را رسوا ساخت، تا درس عبرتی برای مؤمنان باشد و وسیله هدایتی برای کافران .

سپس در یک جمله معترضه که از کلام خداوند است، می فرماید: به آنها بگو: هدایت تنها هدایت الهی است و این توطئه های شما در برابر آن بی اثر است

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 616@@@

(قل ان الهدی هدی الله ).

در این جمله به اصطلاح معترضه که در لابلای سخنان یهود قرار گرفته، خداوند پاسخ پر معنی و کوتاهی به آنها می دهد که اولا هدایت از ناحیه خدا است و در انحصار نژاد و قوم خاصی نیست و هیچ لزومی ندارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) تنها از یهود باشد، و ثانیا آنها که مشمول هدایت الهی شده اند با این توطئه ها متزلزل نخواهند شد.

بار دیگر به ادامه سخنان یهود باز می گردد، و می فرماید، آنها گفتند: ((هرگز باور نکنید به کسی همانند شما (کتاب آسمانی ) داده شود، (بلکه نبوت مخصوص شما است ) و همچنین تصور نکنید آنها می توانند در پیشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو کنند)) (ان یؤتی احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم عند ربکم ).**در آغاز این جمله جمله ای در تقدیر است و آن (و لا تصدقوا) (تصدیق نکنید) بوده است یا جمله (و لا تومنوا) (ایمان نیاورید) یعنی باور نکنید کتاب آسمانی همانند شما به کسی داده شده باشد***

به این ترتیب روشن می شود که آنها گرفتار خود برتربینی عجیبی بودند خود را بهترین نژادهای جهان میپنداشتند و نبوت و همچنین عقل و درایت و منطق و استدلال را از آن خود فکر می کردند و با این منطق واهی میخواستند در هر دو جنبه برای خود مزیتی بر دیگران قائل شوند.

در پایان آیه خداوند جواب محکمی به آنها می دهد و با بی اعتنایی به آنها روی سخن را به پیامبر کرده، می فرماید: ((بگو: فضل و موهبت به دست خدا است و به هر کس بخواهد و شایسته ببیند می دهد و خداوند واسع (دارای مواهب گسترده ) و آگاه (از موارد شایسته ) می باشد)) (قل ان الفضل بید الله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم ).

یعنی، بگو: مواهب الهی اعم از مقام والای نبوت و همچنین موهبت عقل و منطق و افتخارات دیگر همه از ناحیه او است، و به شایستگان می بخشد.

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 617@@@

عهد و پیمانی از او نگرفته و هیچ کس قرابت و خویشاوندی با او ندارد و هرگز مواهب خویش را در انحصار گروهی قرار نداده است .

و در آخرین آیه برای تاکید بیشتر می افزاید: ((خداوند هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) ویژه رحمت خود می کند و خداوند دارای فضل عظیم است )) و هیچ کس نمی تواند مواهب او را محدود سازد (یختص ‍ برحمته من یشاء و الله ذو الفضل العظیم ).**(فضل) به معنی هر چیزی است که بیش از مقدار لازم از مواهب و نعمت ها بوده باشد و این یک مفهوم مثبت و ارزنده دارد ولی گاه معنی مذموم و نکوهیده ای دارد و به معنی خارج شدن از حد اعتدال و رفتن به سوی افراط است و غالبا به صورت فضول (جمع فضل) به کار می رود ماند (فضول الکلام) یعنی حرفهای زیادی***

ضمنا از این جمله استفاده می شود که اگر فضل و موهبت الهی شامل بعضی می شود نه بعضی دیگر، به خاطر محدود بودن آن نیست بلکه به خاطر تفاوت شایستگیها است .