تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد2
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیا این آیه نسخ شده است ؟

بسیاری از مفسران معتقدند که این آیه به وسیله آیه 234 همین سوره که قبلا گذشت و در آن، عده وفات چهار ماه و ده روز تعیین شده بود نسخ شده است، و مقدم بودن آن آیه بر این آیه از نظر ترتیب و تنظیم قرآنی دلیل بر این نیست که قبلا نازل شده است، زیرا میدانیم تنظیم آیات یک سوره بر طبق تاریخ نزول نیست، بلکه گاهی آیاتی که بعد نازل شده در آغاز سوره قرار گرفته، و آیاتی که قبل نازل شده در اواخر سوره، و این به خاطر مناسبت آیات و به دستور پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) صورت گرفته است .

و نیز گفته اند حق نفقه یک سال، قبل از نزول آیات ارث بوده و بعد از آن که برای زن، ارث قرار داده شد، این حق از بین رفت، بنابراین آیه فوق، از دو جهت (از نظر مقدار زمان عده و از نظر نفقه ) نسخ شده است .

مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: همه علما اتفاق دارند که این آیه منسوخ است، سپس حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) نقل می کند که (در عصر جاهلیت ) هنگامی که مرد از دنیا میرفت تا یک سال از مال شوهر، نفقه او را میدادند سپس بدون میراث، خارج می شد، بعدا آیه یک چهارم و یک هشتم (مربوط به ارث زن )، این آیه را نسخ کرد.

بنابراین باید نفقه زن در مدت عده، از ارث او باشد، و نیز از آن حضرت نقل می کند که فرمود: آیه مربوط به نگه داشتن عده در چهار ماه و ده روز و همچنین آیه

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 214@@@

ارث، این آیه را نسخ کرده .**مجمع البیان جلد 1 و 2 صفحه 345 ذیل آیه مورد بحث***

بر هر حال، از کلمات بزرگان استفاده می شود که عده وفات در زمان جاهلیت یک سال بوده و رسوم خرافی و شاقی برای زن در این مدت قائل بودند، اسلام در آغاز، آن رسوم خرافی را از بین برد، ولی عده وفات را در مدت یک سال تثبیت کرد، سپس آن را به چهار ماه و ده روز تبدیل نمود، و تنها زینت کردن و آرایشهای مختلف را در این مدت برای زن ممنوع شمرد.

از گفته فخر رازی استفاده می شود که معروف میان مفسرین اهل سنت نیز همین است که آیه فوق، به وسیله آیات ارث و عده چهار ماه و ده روز، منسوخ شده است .**تفسیر کبیر جلد 6 صفحه 158***

ولی اگر اجماع و اتفاق علما و روایات متعدد در این زمینه نبود، ممکن بود گفته شود، بین این آیات تضادی وجود ندارد، عده چهار ماه و ده روز، یک حکم الهی است، اما نگهداری عده تا یک سال و ماندن در خانه شوهر و استفاده از نفقه او یک حق است، یعنی به زن این حق داده می شود که اگر مایل باشد تا یک سال در خانه شوهر متوفای خود بماند و هزینه زندگی او طبق وصیت شوهر در تمام این مدت پرداخت شود، و اگر مایل نبود میتواند بعد از چهار ماه و ده روز از خانه شوهر بیرون رود، یا اقدام به ازدواج نماید و در عین حال طبعا هزینه زندگی او از مال شوهر سابق قطع خواهد شد.

ولی با توجه به روایات متعددی که از طرق اهل بیت (علیهمالسلام ) نقل شده و شهرت حکم نسخ یا اتفاق علما بر آن، قبول چنین تفسیری ممکن نیست، هر چند با ظواهر آیات قابل تطبیق باشد.

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 215@@@

در آیه بعد به یکی دیگر از احکام طلاق پرداخته، می فرماید: برای زنان مطلقه، هدیه شایستهای است این حقی است بر پرهیزکاران که از طرف شوهر پرداخت می شود (و للمطلقات متاع بالمعروف حقا علی المتقین ).

گر چه ظاهر آیه، همه زنان مطلقه را شامل می شود، ولی به قرینه آیه 236 که گذشت، این حکم در مورد زنانی است که مهری برای آنها به هنگام عقد قرار داده نشده و قبل از آمیزش، طلاق داده می شوند، و در حقیقت تاءکیدی است، بر حکم مزبور، تا مورد غفلت واقع نشود.

این احتمال نیز وجود دارد که حکم مزبور، همه زنان مطلقه را شامل شود، منتها در مورد بالا جنبه واجب دارد، و در موارد دیگر جنبه مستحب، و به هر حال یکی از دستورهای کاملا انسانی است که در اسلام وارد شده و برای پیشگیری از انتقامجوییها و کینهتوزیهای ناشی از طلاق اثر مثبتی دارد.

بعضی نیز گفته اند که پرداختن هدیه شایسته در مورد همه زنان مطلقه واجب است، و امری جدا از مهر است، ولی ظاهرا در میان علمای شیعه - همان گونه که از عبارت مرحوم طبرسی در مجمع البیان استفاده می شود - کسی قائل به این قول نیست (مرحوم صاحب جواهر نیز تصریح می کند که هدیه مزبور، جز در همان مورد خاص واجب نیست، و این مساله اجماعی است ).**جواهر الکلام جلد 31 صفحه 58***

این احتمال نیز داده شده که منظور از آن، نفقه است که بسیار احتمال ضعیفی است .

به هر حال، این هدیه، طبق روایاتی که از ائمه معصومین (علیهمالسلام ) نقل شده، بعد از پایان عده و جدائی کامل پرداخت می شود، نه در عده طلاق رجعی، و به تعبیر دیگر، هدیه خداحافظی است، نه وسیلهای برای بازگشت .**نور الثقلین جلد 1 صفحه 240 حدیث 956 و 957***

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 216@@@

در آخرین آیه مورد بحث که آخرین آیه مربوط به مساله طلاق است، می فرماید: این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح می دهد شاید اندیشه کنید (کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تعقلون ).

بدیهی است که منظور از اندیشه کردن و تعقل، آن است که مبدأ حرکت به سوی عمل باشد، و گر نه اندیشه تنها درباره احکام، نتیجهای نخواهد داشت .

از مطالعه در آیات و روایات اسلامی بدست می آید که غالبا ((عقل )) در مواردی به کار میرود که ادراک و فهم با عواطف و احساسات آمیخته گردد و به دنبال آن عمل باشد، مثلا اگر قرآن در بسیاری از بحثهای خداشناسی نمونه هائی از نظام شگفتانگیز این جهان را بیان کرده و سپس می گوید ما این آیات را بیان میکنیم ((لعلکم تعقلون )) (تا شما تعقل کنید) منظور این نیست که تنها اطلاعاتی از نظام طبیعت در مغز خود جای دهید زیرا علوم طبیعی اگر کانون دل و عواطف را تحت تاثیر قرار ندهد و هیچگونه تاثیری در ایجاد محبت و دوستی و آشنائی با آفریدگار جهان نداشته باشد ارتباطی با مسائل توحیدی و خداشناسی نخواهد داشت .

و همچنین است اطلاعاتی که جنبه عملی دارد، در صورتی ((تعقل )) به آنها گفته می شود که عمل هم داشته باشد در تفسیر ((المیزان ))**المیزان جلد 2 صفحه 250-249*** می خوانیم که تعقل در زمینهای استعمال می شود که به دنبال درک و فهم، انسان وارد مرحله عمل گردد و آیاتی مانند: (و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر) دوزخیان می گویند اگر گوش شنوا داشتیم و تعقل میکردیم در صف اهل جهنم نبودیم**سوره ملک آیه 10*** یا آیه (ا فلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها) آیا در زمین سیاحت

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 217@@@

نکردند تا دلهائی داشته باشند که به وسیله آن بفهمند**سوره حج آیه 46*** شاهد این گفتار است .

زیرا اگر مجرمین روز قیامت آرزوی تعقل در دنیا را می کنند منظور تعقلی است که آمیخته با عمل باشد و یا اگر خدا می گوید مردم سیر و سیاحت کنند و با نظر و مطالعه به اوضاع جهان چیزهائی بفهمند مقصود درک و فهمی است که به دنبال آن مسیر خود را عوض کرده و به راه راست گام نهند.

و به تعبیر دیگر، اگر فکر و اندیشه، ریشهدار باشد، ممکن نیست آثار آن در عمل ظاهر نشود، چگونه ممکن است انسانی به طور قطع اعتقاد به مسموم بودن غذائی داشته باشد و آن را بخورد و یا عقیده قاطع به تاثیر داروئی برای درمان یک بیماری خطرناک داشته باشد و اقدام به خوردن آن نکند.



@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 218@@@