تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 7
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره کهف آیه 74

(74) فَانطَلَقَا حَتَّی‏ إِذَا لَقِیَا غُلَماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةَ بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُّکْراً
پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانی برخورد کردند، پس خضر او را کشت. موسی گفت: آیا بی‏گناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟ به راستی کار زشت و منکری انجام دادی!
نکته‏ها:
نه انبیا فراموشکارند، نه فراموشی قابل انتقاد و مؤاخذه است. بنابراین در جمله‏ی «لا تؤاخذنی بما نسیت»، مراد از نسیان، رها کردن قرار تبعیّت و سکوت، به دلیل کارهایی بود که به نظر موسی خلاف شرع می‏آمد.
«اِرهاق»، هم به معنای فراگیر شدن با قهر و غلبه است و هم به تکلیف کردن به کار سخت گفته می‏شود.
از کلمه‏ی «غلام» و«زکیّة» استفاده می‏شود که نوجوان به تکلیف نرسیده بود. کلمه «نُکر» از «اِمر» شدیدتر است، زیرا در مورد سوراخ کردن کشتی فرمود: «شیئاً اِمراً»، ولی در مورد کشتن نوجوان فرمود: «شیئاً نُکراً».
پیام‏ها:
1- معلّم و استاد می‏تواند شاگرد خود را مؤاخذه کند. (لاتؤاخذنی)
2- در تعلیم وتربیت نباید کار را بر شاگردان سخت گرفت. (لاترهقنی من امری عسراً)
3- معلّم و استاد، پس از پذیرش اشتباه وعذرخواهی شاگرد، تعلیم و ارشاد را ادامه دهد. (فانطلقا)
4- معلّم باید شاگرد را به تدریج با معارف آشنا کند. (فانطلقا) (موسی گام به گام با اسرار آشنا می‏شود.)
5 - مراعات محکمات، مهم‏تر از تعهّدات اخلاقی است. (أقتلت نفساً زکیّة) موسی به خاطر قتل را از منکرات می‏دانست، نهی از منکر را برخورد لازم دید و نهی کرد و از تعهّد اخلاقی که داده بود، دست برداشت.
6- قانون قصاص، در دین موسی نیز بوده است. (أقتلت نفساً زکیّة بغیر نفس) اعتراض موسی این بود که چرا نوجوانی را که قاتل نبوده کشتی؟
7- گاهی آنچه نزد کسی «معروف» است، نزد دیگری «منکر» جلوه می‏کند. (جئت شیئاً نکراً)