(2) أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنَآ إِلَی رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکَفِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَحِرٌ مُّبِینٌ
آیا برای مردم شگفتآور است که به مردی از خود آنان وحی کردیم که مردم را بیم و هشدار بده و به مؤمنان بشارت بده که برای آنان نزد پروردگارشان جایگاه نیکویی است؟ کافران گفتند: همانا این مرد جادوگری آشکار است!
نکتهها:
«قَدم صِدق» چند معنی دارد:
1- سابقهی خوب. مثل «قدمٌ فی الحرب، قدم فی الاسلام»، یعنی در مبارزه و در اسلام سابقه دارد.
2- مقام و منزلتِ صدق و نیکو.
3- رهبر و پیشوای صدق. در روایات شیعه و سنّی (قَدَم صِدق) را رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام دانستهاند.**تفاسیر قرطبی وبرهان.***
4- شفاعت. در روایتی مراد از «قدم صدق» مقام شفاعت معرّفی شده است.**تفسیر نورالثقلین.***
کافران در ردّ رسالت پیامبر هیچ گونه دلیل ومنطقی نداشتند، بلکه با بعید دانستن آن، از پذیرش آن شانه خالی میکردند. چنانکه اصول اعتقادی را نیز فقط با تعجّب انکار میکردند:
در توحید: (اَجَعل الآلهة الهاً واحداً)**ص، 5.***
در نبوّت: (اهذا الّذی بعث اللَّه رسولاً)**فرقان، 41.***
در معاد: (من یحیی العظام و هی رمیم)**یس، 78.***
در امامت: (انّی یکون له الملک ولم یؤت سعةً من المال)**بقره، 247.***
پیامها:
1- ریشهی کفر، غالباً استبعاد و تعجّب از وحی است. (عجبا ان اوحینا)
2- سرچشمهی دعوت انبیا، وحی الهی است. (اوحینا الی رجل)
3- لیاقتهای معنوی افراد، در ظاهر دیده نمیشود. اگر کسی مورد لطف خاص خدا قرار گرفت، او را تحمّل کنیم. (رجل منهم)
4- پیامبران به خاطر الگو بودنشان باید از مردم ودرد آشنا باشند. (منهم)
5 - وظیفهی پیامبران، بشارت و انذار است. (اَنذر، بشّر)
6- هر آنچه نمیفهمیم، آن را رد نکنیم. زیرا که انکار و تهمت زدن، شیوهی کفّار است. (قال الکافرونَ انّ هذا لساحِرٌ مُبین)
7- ایمان، زمینهی قدم صدق وجایگاه ویژه نزد خداوند است. (انّ لهم الجنّة)